بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

۳۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

«عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ»؛ مقصود از «ملّة»، «دین اسلام» است؛[1] زیرا اولا: هر قومی راه و روش عبادیِ ویژه ­ای برای خود داشت، چنان­که در آیه­ ی ۶۷ از سوره ­ی حج می­فرماید: «لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً». و در آیه­ ی 48 از سوره­ ی مائده نیز چنین فرمود: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا».

ثانیاً‌: ابراهیم علیه السلام  از خداوند خواست که آئین حج را به او نشان دهد، چنان­که آیه­ ی ۱۲۸ از سوره ­ی بقره به این مطلب اشاره کرده و می­ فرماید: «وَ أرِنَا مَنَاسِکَنَا». و خداوند نیز جناب جبرئیل علیه السلام  را فرستاد تا به ایشان تعلیم حج نماید. بر این اساس، حج امروزی به حج ابراهیمی معروف شد.

با پیوند این دو نکته، به ضمیمه­ی آیه­ ی «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْاسْلَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ»«آل­ عمران/85»، نتیجه چنین می­شود که ملت ابراهیم علیه السلام  همان دین ابراهیم یعنی «اسلام» بود.

ثالثاً: اگر دو مطلب گذشته هم نبود، آیه ­ی 67 از سوره­ی آل­عمران به تنهایی بر اثبات مطلوب کافی بود؛ چنان­که فرمود: «مَا کانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرَانِیّاً وَ لکِن کانَ حَنِیفاً مُّسْلِماً».[2]



[1]. میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص371؛ ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏3، ص186؛ همچنین، ر.ک: حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص360.

[2]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)‌ج۱، ص۱۱۹-۱۱۷.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۸
سعید شریف دینی

«إِنَّکَ أنتَ الْعَزِیزُ الحَکِیم‏»؛ برای صفت «عزیز» چند معنا بیان شده است، از جمله بر کسی اطلاق می­شود که بر همه چیز قهر و غلیه داشته، هرگز مقهور کسی نشده و صاحب قدرت و شوکتی شکست ­ناپذیر است.[1] و «حکیم» کسی است که آفرینش او بر اساس إحکام و إتقان بوده[2] و کسی نمی­تواند در خلقِ پدیده­ ای بر او برتری داشته یا رقابت کند.

این دو صفت، در آیه­ ی مذکور متصل به دعا شده و به منزله­ ی تعلیل است. گویا می­خواهد چنین بگوید: «به سوی تو فریاد زده و دعا می­کنیم چون توئی که از درون ما عالم بوده، بر اجابت خواسته‌های ما قادری، و چنان توان اصلاح ما را داری که درک و بصیرت ما توان و گنجایش آن را نخواهد داشت».



[1]. ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص201.

[2]. ر.ک: کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص299 و 300؛ طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏10، ص139.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۶
سعید شریف دینی

در مورد این مطلب که مقصود از «حکمت» چیست؛ شش قول وجود دارد:[1]

الف) «حکمت» در این­جا «سنت» است،[2] بنابراین وظیفه­ی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله آموزش قرآن و سنت نبوی است.

لکن این احتمال نادرست است؛ زیرا «سنت»، ظنّی الصدور است در حالی که به مسائل و معارف متقن و محکم، «حکمت» گفته می­شود؛ یعنی آنچه برای اعتبارش به هیچ دلیلی نیاز نیست.

ب) «حکمت»، همان معرفت به امور دین، و تفقه در تأویلِ آیات قرآن کریم است.[3]

لکن و این احتمال نیز قابل نقد است؛ زیرا به وسیله­ ی تعلیم کتاب، شناخت دین و تأویل آیات و احکام صورت پذیرفته و دیگر نیازی به تکرار ندارد.

ج) «حکمت»، به مواعظ و حلال و حرامی گفته می­شود که در قرآن بیان شده است.[4]

لکن این احتمال نیز از باب جری و تطبیق بر مصداق بود و در صدد بیان و ارائه­ ی تفسیر نیست.

د) «حکمت»، صفت «کتاب» است؛ و قرآن داری چندین صفت است: 1. آیات 2. کتاب 3. حکمت.

لکن این احتمال، در صورتی است که «واو» عاطفه نباشد، در حالی که واژه­ ی «کتاب» به وسیله­ ی واو بر «حکمت» عطف شده است. معلوم می­شود که حکمت، از موضوعات قرآنی به حساب می­آید.

هـ) «حکمت»، چیزی است که خداوند آن را در قلب انسان افکنده، و باعث نورانیت دل می­شود.[5] بر این اساس، حکیم به کسی گفته می­شود که صاحب قلبی نورانی و باطنی پاک است به گونه­ای که بسیاری از اسرار عالم را فهمیده و درک می­کند.

لکن، این احتمال نادرست است، چون وظیفه­ ی پیامبر صل الله علیه وآله تشریع احکام و تفصیل آن برای مردم است نه این که ایشان به رسالت مبعوث شده باشد که به مردم درس غیبی داده و درس تصرف در بواطن به آنها بدهد. قرآن کتاب زندگی و حوزه­ ی آن در قلمرو علوم رفتاری خلاصه می­شود، به همین جهت فراتر از این علوم رفتاری نیز از مردم خواسته نشده است.

و) «حکمت»، همان دانش احکام است[6] که فقط از ناحیه­ ی پیامبران الهی به دست می­آید.[7]

این احتمال، مؤید هم دارد؛ زیرا قرآن کریم در آیات 22 تا 39 از سوره­ ی اسراء، بیست مسئله را مطرح کرده است؛ این آیات، عهده­ دار بیان مسائل مربوط به توحید، و نیز دربردارنده­ ی مواعظ، احکام فقهی و حقوقی است.



[1]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص395.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص258؛ میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص411؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص101.

[3]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏2، ص13؛ شوکانى، محمد بن على(1414هـ ق)ج‏1، ص167؛ ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص117.

[4]. ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏3، ص283؛ میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص411؛ بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏3، ص323.

[5]. ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص467؛ همچنین، ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص436.

[6]. نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏1، ص123؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص467.

[7]. دخیل، على بن محمد على(1422هـ ق)ص30.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۴
سعید شریف دینی

«رَسُولاً مِّنهُم»؛ ضمیر در «مِنهُم» به کلمه­ ی «ذرّیة» در آیه ­ی پیشین باز می­ گردد.[1] بنابراین، ذریّه ­ی حضرت ابراهیم علیه السلام  از چنان لیاقتی برخوردار می ­شوند که به مقام نبوت و رسالت برسند.

سؤال: آیا در دعای حضرت ابراهیم   که مقام نبوت و رسالت را برای ذریّه­ ی خویش درخواست نمود، نوعی تعصب نهفته نیست؟

جواب: برخی به این سؤال چنین پاسخ داده­ اند که اگر این فعلِ حضرت را هم حمل بر تعصب کنیم، یک نوع تعصبِ ممدوح و نیکو است. چون مقصد و مقصود حضرت ابراهیم علیه السلام  این است که هم دین الهی حفظ شده و سالم به دست آیندگان برسد و هم این که حفظ دین در خاندان وی باشد.[2]

  به­ علاوه؛ مقام نبوت و رسالت یک مسئولیت خطیر است با زحمات، رنج­ها، مرارت­ها و خونِ دل­ خوردن­ هایی که هر پیامبری باید در طول رسالت خویش همه­ ی این مسائل بر دوش کشیده، انسان­ها را از منجلاب گمراهی بیرون آورده و به سوی نور و هدایت رهنمون سازد، نه این که یک وسیله­ ی باشد برای کسب مال و منال و چیزهایی از این قبیل.

بنابراین، بر عهده گرفتن این مقام خطیر و سرنوشت­ساز، نیازمند به یک نسل پاک، نورانی و هدایت شده دارد، و چه نسلی پاک­تر، نورانی­تر و هدایت شده­تر از نسلی که به یک پیامبر عظیم الهی برسد.

آری، ابراهیم علیه السلام  پدر مسلمانان است و تحول خاتمیت ادیان با اسلام ناب محمدی صل الله علیه و آله قرین می­ گردد. آن حضرت می­دانست که شخصی به نام محمد صل الله علیه و آله خواهد آمد؛ پیامبری که با آمدن او، مقام رسالت به پایان رسیده و حلقه ­ی تشریع دین نیز به انتهای خود می­رسد؛ پس، از خداوند چنین درخواست نمود که خاتم الانبیاء و الرّسل را از نسل و ذریه­ی پاک او قرار دهد. و به همین جهت بود که بارها نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله می­فرمود: «أنَا دَعْوَةُ أبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام»،[3] یعنی من دعای پدرم ابراهیم علیه السلام  هستم. یا این که می­فرمود: «أنَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ وَ بِشَارَةُ عِیسَى‏»،[4] چنان­که در آیه­ ی 6 از سوره­ ی صف می­ فرماید: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أحْمَدُ».

بنابراین، مشهور و قریب و به اتفاق مفسران در مورد کلمه­ ی «رَسُولا» در آیه ­ی مورد بحث چنین گفته­اند: مقصود، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صل الله علیه و آله بوده است.[5]


[1]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص242؛ صادقى تهرانى، محمد(1419هـ ق)ص20؛ حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص31.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص86 و 87.

[3]. طبرى، محمد بن جریر(1415هـ ق)ص649؛ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏(1385هـ ق)ج‏1، ص34؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج12، ص92.

[4]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على(1379هـ ق)ج‏1، ص232.

[5]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص106؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص625؛ ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص166.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۷:۵۴
سعید شریف دینی

«إِنَّکَ أنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیم»؛ می­ فرماید: مقصود از «توابیت خداوند» می­تواند دو معنا باشد:

الف) از آن جهت که خداوند گناهان بزرگ را می­ بخشد او را تواب- یعنی بسیار پذیرنده و قبول کننده- می­ خوانند.[1]

ب) از آن جهت که او کثیر القبول است، یعنی هر بار توبه را بشکنی و باز توبه کنی، او توبه را می پذیرد.[2]



[1]. همان.

[2]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏8، ص348؛ نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏2، ص674؛ سایس، محمد على(1423هـ ق)ص712.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۷:۴۵
سعید شریف دینی

«وَ تُبْ عَلَیْنَا»؛ توبه به معنای «بازگشت از گناه»،[1] و پشیمانی بر آن است.[2] لکن تعریف مزبور، در صورتی است که این واژه را به انسان نسبت دهیم. و اما اگر آن را به خداوند نسبت داده شود به معنای پذیرشِ توبه، لطف، مرحمت حضرت حق و توفیق بازگشت[3] و رجوع عبد به آغوش او خواهد بود.[4]-[5] چنان­که خدای تعالی در آیه­ ی 117 از سوره­ ی توبه لطف و عنایت الهی به مؤمنان را توبه نامید و فرمود: «لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأنصَارِ...».

لازم به ذکر است؛ درخواست توبه از سوی انبیاء الهی به معنای توبه- یا همان پشیمانی- از گناه و معصیت نیست بلکه درخواست مذکور از قبیل شمول لطف الهی بر انبیاء و مؤمنان است. لهذا مرحوم طبرسی چنین می­نویسد: مقصود و هدفِ حضرت ابراهیم و اسماعیل  از این کلمات- یعنی؛ «وَ تُب عَلَینَا»- تسبیح حق تعالی، متعبد شدن به او، انقطاع کامل از خلق و بازگشت نهایی به خداوند بوده است. بر این اساس، به کار بردن لفظ توبه، دلیل بر ارتکاب گناه صغیره نیز نخواهد بود زیرا آنها از هر گناهی مبرّا و معصومند.[6]


[1]. اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏1، ص233.

[2]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏1، ص399.

[3]. طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص273.

[4]. زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج‏1، ص312.

[5]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص75.

[6]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص394.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۹:۵۶
سعید شریف دینی

«وَ أرِنَا مَنَاسِکَنَا»؛ واژه­ی «أرِنَا» به معنای «نشان بده به ما»،[1] یا «بشناسان ما را»[2] است؛ می ­فرماید: مناسک حج را به ما بشناسان.[3] راغب در «مفردات» پیرامون واژه­ ی «نسک» چنین می­گوید: «النُّسُکُ: العبادةُ، و النَّاسِکُ: العابدُ و اختُصَّ بأعمالِ الحجِّ، و المَنَاسِکُ: مواقفُ النُّسُک و أعمالُها، و النَّسِیکَةُ: مُخْتَصَّةٌ بِالذَّبِیحَةِ»،[4] بنابراین کلمه­ی مذکور در این­جا به معنای اعمالی است که عبادت با آن محقق می­شود که با عنایت به معنای فوق، حضرت ابراهیم و اسماعیل  از خداوند درخواست نمودند: حقیقت اعمالی که عبادت محسوب می­شود- یعنی اعمال حج- را به آنها معرفی کند. به بیان دیگر؛‌ آن دو بزرگوار، از خدای تعالی درخواستِ معرفت و درکِ جایگاه اعمالی همچون؛ طواف، سعی، رمی، عرفات، منی بودند. البته مقصود، تعلیمِ صرف نیست بلکه درخواست نمودند که این اعمال همانند مفاهیم در ذهنشان جای گرفته و آن­گاه بدان عمل کنند؛ لازمه­اش این است که مثلاً جناب جبرئیل علیه السلام  اعمال را برایشان بازگو کرده و انجام دهد تا آنها نیز خوب درک کرده و به نحو أحسن، موفق به انجام اعمال شوند.



[1]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص256؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏2، ص167.

[2]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص166؛ فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص190؛ مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص131.

[3]. مغنیه، محمد جواد(1425هـ ق)ص25؛ هویدی بغدادی، محمد(بی­تا)المتن، ص20؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص147.

[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص802؛ همچنین، ر.ک: ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏8، ص555.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۹:۵۴
سعید شریف دینی

«اُمَّةً مُّسْلِمَةً»؛ کلمه­ ی «اُمت»- در لغت به معنای «ملت و جماعت»[1]- اصل این واژه از «أمَّ یَاُمُّ»- به معنای «قصد کردن»- است. و در اصطلاح به گروه و جمعی[2] گفته می­ شوند که هدف واحدی را دنبال می­کنند.[3] و اما کلمه­ ی «مُسَلَّمَة» به معنای عاری بودن از هر گونه آفات است؛[4] چه آفات ظاهری باشد، چنان­که فرمود: «مُسَلّمةٌ لاشِیَةَ فیها»«بقره/171». و یا آفات معنوی باشد، چنان­که فرمود: «بِقَلبٍ سَلیمٍ»«شعراء/89».

حاصل آن که؛ حضرت ابراهیم و اسماعیل بالاترین درجات و مراتب توحید را برای فرزندان و نسل خویش درخواست نمودند، بنابراین تطبیق این آیه بر امت حضرت محمد صل الله علیه و آله و بنی‌هاشم، از همین باب است.



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏3، ص177، و ج14، ص29؛ همچنین، ر.ک: میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏4، ص355، و ج6، ص449؛ و نیز، ر.ک: زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج‏12، ص25.

[2]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏3، ص254.

[3]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏2، ص6 و 7، و ج8، ص181 و 182؛ مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏6، ص236؛ طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏2، ص123 و 124.

[4]. ر.ک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص421؛ همچنین، قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص157؛ و نیز، ر.ک: داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏10، ص177.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۲
سعید شریف دینی

«وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا»: کلمه­  ی «ذُریَّة»- به معنای فرزندان- متعلق به «إجعَل»[1] و لفظ «مِن» تبعیضیه است.[2] می­ فرماید: خدایا بعضی از فرزندان مرا ملت مسلمان خودت قرار ده.

سؤال: چرا حضرت برای بعضی از نوادگان خود چنین دعا نمود؟

جواب: چون او می­داند که برخی از فرزندان و نوادگانش ظالم خواهند بود، چنان­که حضرت علی علیه السلام  می­ فرماید: «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب»،[3] همان­طور که تعدادی از گوسفندان با وجود چوپان، طعمه ­ی گرگ می ­شوند همچنین تعدادی از شما نیز با وجود رهبران الهی طعمه­ ی شیطان می­شوید.



[1]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص621؛ دعاس و حمیدان و قاسم(1425هـ ق)ج‏1، ص55؛ محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج‏1، ص186.

[2]. فیض کاشانى، ملا محسن(1418هـ ق)ج‏1، ص66؛ حسینى جرجانى، سید امیر ابوالفتوح(1404هـ ق)ج‏1، ص428؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏3، ص86.

[3]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص184؛ کبیر مدنی شیرازی، سید على خان بن احمد(1409هـ ق)ج‏3، ص358؛ طریحی، فخر الدین بن محمد(1380هـ ش)ج‏3، ص73.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۰
سعید شریف دینی

«رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»؛ اسلام بر سه اصل و مرتبه استوار است:

الف) اسلام به معنای دین- نه به معنای فعل قلبی و قالبیِ انسان- عین دین است؛ نه چیزی جدای از آن. چنان­که فرمود: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»«آل­عمران/19»، و البته برای این دین مراتبی- از قبیل ظاهر، باطن و ...- خواهد بود که همین مراتب برای اسلام نیز متصور و محقق است.

ب) اسلام به معنای فعل جانح ه­ای و جارح ه­ای که از انسان صادر می­ شود؛ این مرحله دارای دو درجه­ ی نازل و عالیه است:

درجه­ ی نازله­ ی آن، اقرار و اعتراف به توحید، نبوت و معاد است؛ که آثاری همچون حرمت جان ومال، جواز نکاح، طهارت ظاهری و امثال اینها بر مرتبه­ ی فوق مترتب می­شود. یعنی درجه­ ای که هنوز اسلام در دل و روح انسان نفوذ نکرده است. چنان­که فرمود: «قالَتِ الْأعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ»«حجرات/14».

و درجه­ ی عالیه­ ی آن، مقام تسلیم و انقیاد تامّ و کامل است؛ که در این حالت بین اسلام و ایمان اتّحاد برقرار می­شود. چنان­که فرمود: «فَأخْرَجْنَا مَن کاَنَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ»«ذاریات/36-35». در این شریفه، بدان جهت که مسلمین همان مؤمنین­ اند پس اسلام نیز همان ایمان است.

بی ­تردید؛ معنا و مرتبه­ ی ظاهری اسلام هرگز مراد و مطلوب حضرت ابراهیم علیه السلام نخواهد بود، زیرا چگونه ممکن است مرتبه­ ی نازله­ی فوق، متعلقِ دعاهایی باشد که آن حضرت هنگام تجدید بنای کعبه و برگزاری حج از لسان مبارک خویش نازل می­کرد. بلکه آنچه مورد طلب و مقصودِ نظر است همان مرتبه­ ی عالیه و مقام تسلیم و انقیاد تامّ خواهد بود.[1]



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص69-66؛ همچنین، ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص204.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۶
سعید شریف دینی