بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

در مورد این مطلب که مقصود از «حکمت» چیست؛ شش قول وجود دارد:[1]

الف) «حکمت» در این­جا «سنت» است،[2] بنابراین وظیفه­ی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله آموزش قرآن و سنت نبوی است.

لکن این احتمال نادرست است؛ زیرا «سنت»، ظنّی الصدور است در حالی که به مسائل و معارف متقن و محکم، «حکمت» گفته می­شود؛ یعنی آنچه برای اعتبارش به هیچ دلیلی نیاز نیست.

ب) «حکمت»، همان معرفت به امور دین، و تفقه در تأویلِ آیات قرآن کریم است.[3]

لکن و این احتمال نیز قابل نقد است؛ زیرا به وسیله­ ی تعلیم کتاب، شناخت دین و تأویل آیات و احکام صورت پذیرفته و دیگر نیازی به تکرار ندارد.

ج) «حکمت»، به مواعظ و حلال و حرامی گفته می­شود که در قرآن بیان شده است.[4]

لکن این احتمال نیز از باب جری و تطبیق بر مصداق بود و در صدد بیان و ارائه­ ی تفسیر نیست.

د) «حکمت»، صفت «کتاب» است؛ و قرآن داری چندین صفت است: 1. آیات 2. کتاب 3. حکمت.

لکن این احتمال، در صورتی است که «واو» عاطفه نباشد، در حالی که واژه­ ی «کتاب» به وسیله­ ی واو بر «حکمت» عطف شده است. معلوم می­شود که حکمت، از موضوعات قرآنی به حساب می­آید.

هـ) «حکمت»، چیزی است که خداوند آن را در قلب انسان افکنده، و باعث نورانیت دل می­شود.[5] بر این اساس، حکیم به کسی گفته می­شود که صاحب قلبی نورانی و باطنی پاک است به گونه­ای که بسیاری از اسرار عالم را فهمیده و درک می­کند.

لکن، این احتمال نادرست است، چون وظیفه­ ی پیامبر صل الله علیه وآله تشریع احکام و تفصیل آن برای مردم است نه این که ایشان به رسالت مبعوث شده باشد که به مردم درس غیبی داده و درس تصرف در بواطن به آنها بدهد. قرآن کتاب زندگی و حوزه­ ی آن در قلمرو علوم رفتاری خلاصه می­شود، به همین جهت فراتر از این علوم رفتاری نیز از مردم خواسته نشده است.

و) «حکمت»، همان دانش احکام است[6] که فقط از ناحیه­ ی پیامبران الهی به دست می­آید.[7]

این احتمال، مؤید هم دارد؛ زیرا قرآن کریم در آیات 22 تا 39 از سوره­ ی اسراء، بیست مسئله را مطرح کرده است؛ این آیات، عهده­ دار بیان مسائل مربوط به توحید، و نیز دربردارنده­ ی مواعظ، احکام فقهی و حقوقی است.



[1]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص395.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص258؛ میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص411؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص101.

[3]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏2، ص13؛ شوکانى، محمد بن على(1414هـ ق)ج‏1، ص167؛ ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص117.

[4]. ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏3، ص283؛ میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص411؛ بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏3، ص323.

[5]. ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص467؛ همچنین، ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص436.

[6]. نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏1، ص123؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص467.

[7]. دخیل، على بن محمد على(1422هـ ق)ص30.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۴
سعید شریف دینی

«رَسُولاً مِّنهُم»؛ ضمیر در «مِنهُم» به کلمه­ ی «ذرّیة» در آیه ­ی پیشین باز می­ گردد.[1] بنابراین، ذریّه ­ی حضرت ابراهیم علیه السلام  از چنان لیاقتی برخوردار می ­شوند که به مقام نبوت و رسالت برسند.

سؤال: آیا در دعای حضرت ابراهیم   که مقام نبوت و رسالت را برای ذریّه­ ی خویش درخواست نمود، نوعی تعصب نهفته نیست؟

جواب: برخی به این سؤال چنین پاسخ داده­ اند که اگر این فعلِ حضرت را هم حمل بر تعصب کنیم، یک نوع تعصبِ ممدوح و نیکو است. چون مقصد و مقصود حضرت ابراهیم علیه السلام  این است که هم دین الهی حفظ شده و سالم به دست آیندگان برسد و هم این که حفظ دین در خاندان وی باشد.[2]

  به­ علاوه؛ مقام نبوت و رسالت یک مسئولیت خطیر است با زحمات، رنج­ها، مرارت­ها و خونِ دل­ خوردن­ هایی که هر پیامبری باید در طول رسالت خویش همه­ ی این مسائل بر دوش کشیده، انسان­ها را از منجلاب گمراهی بیرون آورده و به سوی نور و هدایت رهنمون سازد، نه این که یک وسیله­ ی باشد برای کسب مال و منال و چیزهایی از این قبیل.

بنابراین، بر عهده گرفتن این مقام خطیر و سرنوشت­ساز، نیازمند به یک نسل پاک، نورانی و هدایت شده دارد، و چه نسلی پاک­تر، نورانی­تر و هدایت شده­تر از نسلی که به یک پیامبر عظیم الهی برسد.

آری، ابراهیم علیه السلام  پدر مسلمانان است و تحول خاتمیت ادیان با اسلام ناب محمدی صل الله علیه و آله قرین می­ گردد. آن حضرت می­دانست که شخصی به نام محمد صل الله علیه و آله خواهد آمد؛ پیامبری که با آمدن او، مقام رسالت به پایان رسیده و حلقه ­ی تشریع دین نیز به انتهای خود می­رسد؛ پس، از خداوند چنین درخواست نمود که خاتم الانبیاء و الرّسل را از نسل و ذریه­ی پاک او قرار دهد. و به همین جهت بود که بارها نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله می­فرمود: «أنَا دَعْوَةُ أبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام»،[3] یعنی من دعای پدرم ابراهیم علیه السلام  هستم. یا این که می­فرمود: «أنَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ وَ بِشَارَةُ عِیسَى‏»،[4] چنان­که در آیه­ ی 6 از سوره­ ی صف می­ فرماید: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أحْمَدُ».

بنابراین، مشهور و قریب و به اتفاق مفسران در مورد کلمه­ ی «رَسُولا» در آیه ­ی مورد بحث چنین گفته­اند: مقصود، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صل الله علیه و آله بوده است.[5]


[1]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص242؛ صادقى تهرانى، محمد(1419هـ ق)ص20؛ حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص31.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص86 و 87.

[3]. طبرى، محمد بن جریر(1415هـ ق)ص649؛ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏(1385هـ ق)ج‏1، ص34؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج12، ص92.

[4]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على(1379هـ ق)ج‏1، ص232.

[5]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص106؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص625؛ ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص166.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۷:۵۴
سعید شریف دینی

«إِنَّکَ أنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیم»؛ می­ فرماید: مقصود از «توابیت خداوند» می­تواند دو معنا باشد:

الف) از آن جهت که خداوند گناهان بزرگ را می­ بخشد او را تواب- یعنی بسیار پذیرنده و قبول کننده- می­ خوانند.[1]

ب) از آن جهت که او کثیر القبول است، یعنی هر بار توبه را بشکنی و باز توبه کنی، او توبه را می پذیرد.[2]



[1]. همان.

[2]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏8، ص348؛ نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏2، ص674؛ سایس، محمد على(1423هـ ق)ص712.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۷:۴۵
سعید شریف دینی

«وَ تُبْ عَلَیْنَا»؛ توبه به معنای «بازگشت از گناه»،[1] و پشیمانی بر آن است.[2] لکن تعریف مزبور، در صورتی است که این واژه را به انسان نسبت دهیم. و اما اگر آن را به خداوند نسبت داده شود به معنای پذیرشِ توبه، لطف، مرحمت حضرت حق و توفیق بازگشت[3] و رجوع عبد به آغوش او خواهد بود.[4]-[5] چنان­که خدای تعالی در آیه­ ی 117 از سوره­ ی توبه لطف و عنایت الهی به مؤمنان را توبه نامید و فرمود: «لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأنصَارِ...».

لازم به ذکر است؛ درخواست توبه از سوی انبیاء الهی به معنای توبه- یا همان پشیمانی- از گناه و معصیت نیست بلکه درخواست مذکور از قبیل شمول لطف الهی بر انبیاء و مؤمنان است. لهذا مرحوم طبرسی چنین می­نویسد: مقصود و هدفِ حضرت ابراهیم و اسماعیل  از این کلمات- یعنی؛ «وَ تُب عَلَینَا»- تسبیح حق تعالی، متعبد شدن به او، انقطاع کامل از خلق و بازگشت نهایی به خداوند بوده است. بر این اساس، به کار بردن لفظ توبه، دلیل بر ارتکاب گناه صغیره نیز نخواهد بود زیرا آنها از هر گناهی مبرّا و معصومند.[6]


[1]. اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏1، ص233.

[2]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏1، ص399.

[3]. طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص273.

[4]. زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج‏1، ص312.

[5]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص75.

[6]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص394.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۹:۵۶
سعید شریف دینی

«وَ أرِنَا مَنَاسِکَنَا»؛ واژه­ی «أرِنَا» به معنای «نشان بده به ما»،[1] یا «بشناسان ما را»[2] است؛ می ­فرماید: مناسک حج را به ما بشناسان.[3] راغب در «مفردات» پیرامون واژه­ ی «نسک» چنین می­گوید: «النُّسُکُ: العبادةُ، و النَّاسِکُ: العابدُ و اختُصَّ بأعمالِ الحجِّ، و المَنَاسِکُ: مواقفُ النُّسُک و أعمالُها، و النَّسِیکَةُ: مُخْتَصَّةٌ بِالذَّبِیحَةِ»،[4] بنابراین کلمه­ی مذکور در این­جا به معنای اعمالی است که عبادت با آن محقق می­شود که با عنایت به معنای فوق، حضرت ابراهیم و اسماعیل  از خداوند درخواست نمودند: حقیقت اعمالی که عبادت محسوب می­شود- یعنی اعمال حج- را به آنها معرفی کند. به بیان دیگر؛‌ آن دو بزرگوار، از خدای تعالی درخواستِ معرفت و درکِ جایگاه اعمالی همچون؛ طواف، سعی، رمی، عرفات، منی بودند. البته مقصود، تعلیمِ صرف نیست بلکه درخواست نمودند که این اعمال همانند مفاهیم در ذهنشان جای گرفته و آن­گاه بدان عمل کنند؛ لازمه­اش این است که مثلاً جناب جبرئیل علیه السلام  اعمال را برایشان بازگو کرده و انجام دهد تا آنها نیز خوب درک کرده و به نحو أحسن، موفق به انجام اعمال شوند.



[1]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص256؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏2، ص167.

[2]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص166؛ فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص190؛ مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص131.

[3]. مغنیه، محمد جواد(1425هـ ق)ص25؛ هویدی بغدادی، محمد(بی­تا)المتن، ص20؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص147.

[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص802؛ همچنین، ر.ک: ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏8، ص555.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۰۹:۵۴
سعید شریف دینی

«اُمَّةً مُّسْلِمَةً»؛ کلمه­ ی «اُمت»- در لغت به معنای «ملت و جماعت»[1]- اصل این واژه از «أمَّ یَاُمُّ»- به معنای «قصد کردن»- است. و در اصطلاح به گروه و جمعی[2] گفته می­ شوند که هدف واحدی را دنبال می­کنند.[3] و اما کلمه­ ی «مُسَلَّمَة» به معنای عاری بودن از هر گونه آفات است؛[4] چه آفات ظاهری باشد، چنان­که فرمود: «مُسَلّمةٌ لاشِیَةَ فیها»«بقره/171». و یا آفات معنوی باشد، چنان­که فرمود: «بِقَلبٍ سَلیمٍ»«شعراء/89».

حاصل آن که؛ حضرت ابراهیم و اسماعیل بالاترین درجات و مراتب توحید را برای فرزندان و نسل خویش درخواست نمودند، بنابراین تطبیق این آیه بر امت حضرت محمد صل الله علیه و آله و بنی‌هاشم، از همین باب است.



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏3، ص177، و ج14، ص29؛ همچنین، ر.ک: میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏4، ص355، و ج6، ص449؛ و نیز، ر.ک: زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج‏12، ص25.

[2]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏3، ص254.

[3]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏2، ص6 و 7، و ج8، ص181 و 182؛ مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏6، ص236؛ طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏2، ص123 و 124.

[4]. ر.ک: راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص421؛ همچنین، قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص157؛ و نیز، ر.ک: داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏10، ص177.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۲
سعید شریف دینی

«وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا»: کلمه­  ی «ذُریَّة»- به معنای فرزندان- متعلق به «إجعَل»[1] و لفظ «مِن» تبعیضیه است.[2] می­ فرماید: خدایا بعضی از فرزندان مرا ملت مسلمان خودت قرار ده.

سؤال: چرا حضرت برای بعضی از نوادگان خود چنین دعا نمود؟

جواب: چون او می­داند که برخی از فرزندان و نوادگانش ظالم خواهند بود، چنان­که حضرت علی علیه السلام  می­ فرماید: «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب»،[3] همان­طور که تعدادی از گوسفندان با وجود چوپان، طعمه ­ی گرگ می ­شوند همچنین تعدادی از شما نیز با وجود رهبران الهی طعمه­ ی شیطان می­شوید.



[1]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص621؛ دعاس و حمیدان و قاسم(1425هـ ق)ج‏1، ص55؛ محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج‏1، ص186.

[2]. فیض کاشانى، ملا محسن(1418هـ ق)ج‏1، ص66؛ حسینى جرجانى، سید امیر ابوالفتوح(1404هـ ق)ج‏1، ص428؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏3، ص86.

[3]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص184؛ کبیر مدنی شیرازی، سید على خان بن احمد(1409هـ ق)ج‏3، ص358؛ طریحی، فخر الدین بن محمد(1380هـ ش)ج‏3، ص73.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۰
سعید شریف دینی

«رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»؛ اسلام بر سه اصل و مرتبه استوار است:

الف) اسلام به معنای دین- نه به معنای فعل قلبی و قالبیِ انسان- عین دین است؛ نه چیزی جدای از آن. چنان­که فرمود: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»«آل­عمران/19»، و البته برای این دین مراتبی- از قبیل ظاهر، باطن و ...- خواهد بود که همین مراتب برای اسلام نیز متصور و محقق است.

ب) اسلام به معنای فعل جانح ه­ای و جارح ه­ای که از انسان صادر می­ شود؛ این مرحله دارای دو درجه­ ی نازل و عالیه است:

درجه­ ی نازله­ ی آن، اقرار و اعتراف به توحید، نبوت و معاد است؛ که آثاری همچون حرمت جان ومال، جواز نکاح، طهارت ظاهری و امثال اینها بر مرتبه­ ی فوق مترتب می­شود. یعنی درجه­ ای که هنوز اسلام در دل و روح انسان نفوذ نکرده است. چنان­که فرمود: «قالَتِ الْأعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ»«حجرات/14».

و درجه­ ی عالیه­ ی آن، مقام تسلیم و انقیاد تامّ و کامل است؛ که در این حالت بین اسلام و ایمان اتّحاد برقرار می­شود. چنان­که فرمود: «فَأخْرَجْنَا مَن کاَنَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ»«ذاریات/36-35». در این شریفه، بدان جهت که مسلمین همان مؤمنین­ اند پس اسلام نیز همان ایمان است.

بی ­تردید؛ معنا و مرتبه­ ی ظاهری اسلام هرگز مراد و مطلوب حضرت ابراهیم علیه السلام نخواهد بود، زیرا چگونه ممکن است مرتبه­ ی نازله­ی فوق، متعلقِ دعاهایی باشد که آن حضرت هنگام تجدید بنای کعبه و برگزاری حج از لسان مبارک خویش نازل می­کرد. بلکه آنچه مورد طلب و مقصودِ نظر است همان مرتبه­ ی عالیه و مقام تسلیم و انقیاد تامّ خواهد بود.[1]



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص69-66؛ همچنین، ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص204.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۶
سعید شریف دینی

از این آیه تا چهار آیه­ ی بعد نیز ادامه ­ی دعاهای حضرت ابراهیم و اسماعیل آمده است؛ که دعاهای مزبور اجمالاً بدین معانی اشاره دارد:

الف) خدایا ما را تسلیم کامل خود گردان.

ب) فرزندان ما را به مقام تسلیم برسان.

ج) به ما توفیق انجام مناسک حج را آن گونه که خود می­ خواهی، عنایت بفرما.

د) به صورت مداوم به ما توفیق طلب توبه و پذیرش آن از جانب خود را عنایت بفرما.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۱۰
سعید شریف دینی

در انتهای این آیه­ ی شریفه، به چند نکته­ ی پایانی اشاره می ­شود:

الف) انتخاب دو اسم شریف «سمیع» و «علیم» به جهت آن بود که این دو بزرگوار خداوند را نسبت دعایشان شنونده و نسبت به کار و خدمتشان علیم و آگاه می­دانستند. به همین جهت روح اخلاص و پارسائی در آنچه انجام می­ دادند متبلور بود.[1]

ب) حضرت ابراهیم علیه السلام  بنیان­گذار اولیّه­ی کعبه نبود، بلکه حضرت آدم علیه السلام   بود که این خانه­ی توحید را در ابتدای امر تأسیس نمود لکن این خانه­ی مقدس در اثر سیل و طوفان از بین رفته و اثری از آن نمانده بود، تا این که حضرت ابراهیم علیه السلام   به اشاره­ی حق تعالی، نقشه و جای اصلی کعبه را مشخص و بنا نمود.[2] چنان­که قرآن کریم در آیه­ ی 26 از سوره­ی حج به این نکته اشاره کرده و می­ فرماید: «وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ».[3]

ج) کعبه را کعبه گویند زیرا مرتفع بوده، به صورت مکعب- و مربع- است.[4] چنان­که حضرت امام صادق علیه السلام   در این رابطه می­ فرماید: «أنَّهُ سُئِلَ لِمَ سُمِّیَتِ الْکَعْبَةُ کَعْبَةَ قَالَ لِأنَّهَا مُرَبَّعَةٌ...»،[5] هر جسم شش سطحی را مکعب می­نامند و خانه­ ی خدا نیز دارای شش سطح است زیرا از چهار دیوار، یک پشت بام و یک زمینِ کف تشکیل یافته؛ به همین جهت، شش سطحی و مکعب بوده و آن را کعبه می نامند.



[1]. ر.ک: اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص620.

[2]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: بروجردى، سید محمد ابراهیم(1366هـ ش)ج‏1، ص453.

[3]. ر.ک: ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو(1419هـ ق)ج‏1، ص308.

[4]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏1، ص718.

[5]. ابن بابویه، محمد بن علی(1385هـ ق)ج‏2، ص398 ؛ همچنین، ر.ک: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج96، ص57.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۷
سعید شریف دینی