بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ إِنْ هُمْ إلا یَظُنُّونَ»؛ این جمله، از پندارگرایی جامعه­ ی یهود خبر می­ دهد، می­ فرماید: عوام این قوم در عقیده هایشان، بر ظن و گمان تکیه می­کنند، و حال آن که بی­تردید گمان هرگز نمی­تواند حجّت عقلی و شرعی باشد، چنان­که در آیه­ ی 28 از سوره­ ی نجم می­ فرماید: «وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».

حرکت عوامانه­ ی یهود در اطاعت بی­چون و چرا- و چشم و گوش بسته- از أحبار و دانشمندانشان، اشاره به ایمانِ تقلیدی این عده می­کند. چنان­که در تفسیر منسوب به حضرت امام عسکری علیه السلام  چنین آمده است: «أیْ مَا یَقُولُ لَهُمْ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَکْذِیبِ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم فِی نُبُوَّتِهِ، وَ إِمَامَةِ عَلِیٍّ علیه السلام سَیِّدِ عِتْرَتِهِ، وَ هُمْ یُقَلِّدُونَهُمْ مَعَ أنَّهُ مُحْرَّمٌ عَلَیْهِمْ تَقْلِیدُهُمْ».[1]

آری، همین ایمان تقلیدی بود که عوام یهود را به اشتباه انداخت و در نهایت نتوانستند راه را از بی­راهه تشخیص دهند، آنان به اکاذیب معتقد شده و بر وجه تقلید آن را از محرّفین فرا گرفته­اند.[2] چنان­که قرآن کریم در آیه­ ی 18 از سوره­ ی مائده از زبان این گروه جاهل می­فرماید: «نَحْنُ أبْنَاءُ اللَّهِ وَ أحِبَّاؤُهُ». جایگاه عالی و ارزش والای ایمان در جایی است که با حجّت و برهان، و به توسط تحقیق و اندیشه صورت پذیرد.



[1]. العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص299؛ همچنین، ر.ک: بحرانى، هاشم بن سلیمان‏(1416هـ ق)ج‏1، ص256؛ و نیز، ر.ک: عروسى حویزى، عبد على بن جمعه‏(1415هـ ق)ج‏1، ص92.

[2]. کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص220.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۵
سعید شریف دینی

«لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إلا أمَانِیَّ»؛ کلمه­ ی «إلا» به معنای «لکن» است،[1] و «أمانیّ» جمع «أمنیّة»،[2] اصل آن «اُمنویَة» بر وزن «اُفعولَه»،[3] به معنای «آرزو»[4] و در اصل از «مَنی یَمّنی مَنْیاً»[5] به معنای «تقدیر و اندازه گیری[6] در نفس»[7] است؛ بر این اساس، لفظِ مذکور وقتی که هیئتِ تفعّل را پذیرفت، «تَمَنَّی الشَّئ»[8] شده و به معنای «آرزو کردن»[9] می­آید. و با توجه به این که آرزوها نوعاً از جنس علمِ به کتاب نیستند، استثناء در این­جا استثنای منقطع[10] است و معنای جمله چنین می­شود: «بی­سوادانِ از بنی اسرائیل به کتاب تورات آگاهی نداشته و تنها آرزوهایی را در سر می­پرورانند که أحبار یهود به آنان القا کرده­اند». یعنی همان دروغ­هایی که از علمای خود شنیده بودند؛ به عنوان مثال از علمای خودشان شنیده بودند که یهودیان به جهنم نمی­روند و اگر هم جهنمی بشوند چند روزی بیشتر نیست. چنان­که در آیه ­ی 80 از سوره­ ی بقره می­فرماید: «وَ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ‌ إلا أیَّاماً مَّعْدُودَةً» و نیز در آیه­ ی 111 از همین سوره فرمود: «لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إلا مَن کَانَ هُوداً أوْ نَصَارَ‌ی».

قرآن کریم در آیه­ ی 122 از سوره­ی نساء می­فرماید: «لَّیْسَ بِأمَانِیِّکُمْ وَ لا أمَانِیِّ أهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ». محور سعادت انسان، عمل صالح است بنابراین، با عملِ سوء آرزوی سعادت اُخروی نداشته باشید.



[1]. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص298؛ طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ص30؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89.

[2]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص253؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص217.

[3]. قاسمى، محمد جمال الدین‏(1418هـ ق)ج‏1، ص337؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب(1422هـ ق)ج‏1، ص169؛ همچنین، ر.ک: مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏11، ص187.

[4]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174؛ آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص302؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89.

[8]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297؛ همچنین، ر.ک: کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174ج‏1، ص337؛ و نیز، ر.ک: اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏15، ص294.

[9]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297.

[10]. مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص87؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص167؛ کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۶
سعید شریف دینی

«وَ مِنْهُمْ اُمِّیُّونَ»؛ کلمه­ی «اُمّیّون»، جمع «اُمّی»[1] یعنی کسی که نوشتن[2] و خواندن نمی­داند.[3] یعنی بی سواد و درس­ نخوانده باشد.[4] اُمّی منسوب به اُمّ است[5] یعنی همان­گونه که فرزند در بدوِ تولد و بیرون آمدن از رحم، خواندن و نوشتن بلد نیست،[6] همچنین به فرد یا افرادی که تحت تربیت معلم نبوده­ و ذهنشان همانند زمانی که از مادر متولد شده­اند از خواندن و نوشتن تهی است، أُمی گفته می­شود.[7]

آیه ­ی شریفه به بعضی از یهودیانی که فاقد سواد بوده و بهره­ ای از نوشتن خواندن ندارند، اشاره دارد؛[8] این عده، اکاذیب علمایشان را قبول کرده[9] و به دروغ­های رؤسای خویش اعتماد نموده­اند.[10] چه این که اگر اینها از سواد، بهره­ ی کافی داشته و به آنچه در تورات ثبت شده بود واقف می­شدند، زیر بار أکاذیب احبارِ یهود- مبنی بر انکار اوصاف محمد صل الله علیه و آله و سلم نمی­رفتند.

سؤال: اگر وصفِ «اُمّی بودن» برای یهودیان مذموم است، پس به چه جهت قرآن کریم در آیه­ ی 157 و 158 از سوره­ ی اعراف، یکی از اوصاف پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم را «اُمّی» می­داند؛ چنان­که فرمود: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّ‌سُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی» و فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَ‌سُولِهِ النَّبِیِّ الْاُمِّی».

جواب: اُمّی بودن حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم مربوط به قبل از بعثت ایشان و آوردن قرآن است؛ و این وصف به عنوان یک معجزه در وصف نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم به شمار می­رود، زیرا اگر ایشان قبل از بعثت نوشتن بلد بود و خواندن می­دانست، به طور قطع در معرض اتهام کفار و مشرکان قرار می­گرفت که این قرآن را خود نوشته­ای و از ناحیه­ ی خدا نیست. چنان­که در آیه­ ی 48 از سوره­ی عنکبوت می­فرماید: «وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لارْ‌تَابَ الْمُبْطِلُونَ»، یعنی «و ما کان من عادتک قبل نزول القرآن أن تقرأ کتاباً و لا کان من عادتک أن تخُط کتاباً و تکتُبه- أی ما کنت تحسن القراءة و ال


[1]. بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج‏1، ص136؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص217؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج‏28، ص187.

[2]. فضل الله، سید محمد حسین(1419هـ ق)ج‏2، ص92.

[3]. ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص94؛ مراغى، احمد بن مصطفى(بی­تا)ج‏1، ص150.

[4]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص226؛ مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص277.

[5]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏1، ص378؛ همچنین- برای اطلاعات بیشتر- ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص66.

[6]. میرزا خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج‏1، ص118.

[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏12، ص34.

[8]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص182.

[9]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏9، ص232.

[10]. محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۴
سعید شریف دینی

«أ وَ لَا... أنَّ اللَّهَ... وَ مَا یُعْلِنُونَ»؛ این آیه شرحی بر جمله­ ی «أ فَلا تَعْقِلُون» است و به گونه­ ای توضیح آیه ­ی سابق خواهد بود، گویا آیه­ ی شریفه چنین می­ فرماید: «آیا گمان می­کنید آنچه را بر دیگران مستور داشته اید و دیگران را بر فاش کردنِ آن مذمت می­نمایید، کسی بر آن اطلاع پیدا نمی­کند، آیا نمی­دانید که خدای تعالی از پنهان و آشکار باخبر است و پنهان کردن یا نکردنِ شما چیزی را برای او تغییر نمی­دهد؛ خداوندی که از درون و بیرونِ همه مطلع است».[1]

بر اساس آنچه بیان شد، اشاره به دو مورد از انحرفات یهود لازم به نظر می­رسد:

الف) یهودیان انسان­هایی منافق و حیله­ گرند،[2] به بیان دیگر؛ سیره و روش آنها همانند منافقین است. چه این که در ملاقات با مسلمانان ادعای اسلام و ایمان می­ نمودند اما در پنهان و خلوت­هایشان، منکر اوصاف حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم شده، اسلام و مسلمانی را به کلّی انکار می­کردند.

ب) دیگر انحراف فکری و عقیدتی که از بینش مادّی و گرایش حسّیِ آنها نشأت می‏ گیرد؛ یعنی توهّم این که خدای سبحان در حدّ یک موجود مادّی است که با اظهار انسان آگاه می‏شود و با کتمان او بی‏خبر و نا آگاه است. غافل از این‏که خداوند به غیب و شهادت یکسان آگاه است.[3]

جمله­ی «مَا یُسِرُّون» یعنی آنچه مخفی می­دارند[4] که اشاره جلسات سرّی یهود با هم­ حزبی­ هایشان و جمله­ ی «وَ مَا یُعلِنُون» یعنی آنچه آشکار می­کنند[5] که اشاره به دیدار آنها با مؤمنان و صحبت کردن با گروه مؤمنین دارد.


[1]. حجازى، محمد محمود(1413هـ ق)ج‏1، ص48.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص279.

[3]. همان؛ همچنین، ر.ک: حجازى، محمد محمود(1413هـ ق)ج1، ص48.

[4]. بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج‏1، ص56.

[5]. همان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۰
سعید شریف دینی

«ثُمَّ یُحَرِّ‌فُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُون»؛ این گروه منحرف بعد از آن که دستورات حق تعالی را فهمیدند از روی عناد و لجاجت آن را انکار کرده و سخنان او را از حقیقتِ آن می­گرداندند و بر طبق خواسته­ و رأی خود برای مردم نقل می­نمودند،[1] مثلاً می­گفتند: ما صدای خدای موسی علیه السلام  را شنیدیم که به موسی علیه السلام چنین دستور داد: «فرمان­ های مرا در آن­جا که می­توانید انجام داده و آن­جا که نمی­توانید ترک کنید».[2]

از تعبیرِ «مَا عَقَلُوهَ»- یعنی تعبیر به عقل- که در این بخش از آیه آمده است، چنین به دست می­آید که آنان کلام خداوند را درک کرده و از این ناحیه هیچ ابهامی برای آنها نبوده است؛[3] «عَقَلوه، أی عَرَفوه و عَلَموه».[4] از این­رو جمله­ی «وَ هُم یَعلَمُون» مؤیّد این تفسیر است، یعنی این در حالی بود که آنان می دانستند در مقام تحریف کلام خدا بر آمده­ اند!



[1]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص97؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17.

[2]. نیشابورى، نظام الدین حسن (1416هـ ق)ج‏1، ص316؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص166؛ حائرى تهرانى، میر سید على(1377هـ ش)ج‏1، ص207.

[3]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89؛ ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص102؛ همچنین، ر.ک: فیض کاشانى، ملا محسن(1418هـ ق)ج‏1، ص46.

[4]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏2، ص3؛ ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص94.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۷
سعید شریف دینی

«وَ قَدْ کَانَ فَرِ‌یقٌ مِّنْهُمْ»؛ کلمه ­ی «فریق» از جهت لغت به معنای «گروهِ جدا شده از دیگران» است،[1] این تعبیر می­ رساند که تنها گروه خاصی از یهودیان مدینه مانند: علماء و احبار، دست به تحریف تورات می­زدند.[2] چنان­که آیه­ ی 113 از سوره­ ی آل عمران، مؤیّد این مطلب است؛ در آن­جا می­ فرماید: در میان اهل کتاب افراد متعبّد و صالحی بودند که در دل شب بیدار شده و به مناجات و شب زنده­ داری مشغول می­ شدند؛ می­فرماید: «مِّنْ أهْلِ الْکِتَابِ اُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ»«آل­عمران/113».



[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص633؛ قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏5، ص168.

[2]. ر.ک: آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص298.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۸
سعید شریف دینی

«أ فَتَطْمَعُونَ»؛ با عنایت به آیات شریفه ­ی قرآن کریم- و از جمله آیه­ ی شریفه­ ی مورد بحث- طمع به سه بخش تقسیم می­شود:[1]

الف) «طمع نسبت به شئ محبوب»؛ اگر چیزی نزد خدای تعالی محبوب باشد خداوند طمع داشتن نسبت به آن را ترغیب می­ کند. چنان­که فرمود: «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»«اعراف/56»، و فرمود: «وَ الَّذِی أطْمَعُ أن یَغْفِرَ‌ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ»«شعراء/82».

ب) «طمع نسبت به شئ مبغوض»؛ اگر چیزی در نزد حق تعالی مبغوض باشد، خداوند نیز طمعِ داشتن نسبت به آن را منع می­کند. چنان­که فرمود: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَ‌ضٌ»«احزاب/32».

ج) «طمعِ بی­اثر و بی­فایده»؛ که تنها ارشاد به بی­اثر بودنِ آن است نه ناظر به حرمت آن- تا متعلقِ نهیِ مولوی باشد- چنان­که فرمود: «أ فَتَطْمَعُونَ أنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ»«آیه­ی مورد بحث».

بنابراین، آیه­ ی شریفه­ ی مورد بحث می­فرماید: طمعِ شما مؤمنان نسبت به ایمان آوردن یهودیانِ مدینه، طمعی بی اثری و بی­فایده است، زیرا ایمان و هدایت منوط به دو چیز است: یکی، قلبِ بیدار و دیگری، گوش شنوا؛ و این دو، چیزی است که یهود فاقد آن بود. دلیلِ سخن مزبور هم آیه­ ی ۳۷ از سوره­ی قاف است که فرمود: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَ‌ى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ»«ق/37». بنابراین، هر کسی که دل بیدار و گوش شنوا ندارد امید به هدایت و ایمانش نداشته باشید چه این که آیات الهی در او اثری نخواهد داشت.



[1]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج۵، ص۲۷۵ و ۲۷۶.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۵
سعید شریف دینی

«وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»؛ مرحوم طبرسی می­ نویسد: مقصودِ خطاب در این بخش از آیه، شامل کسانی است که نشانه‏هاى خداوند و رسالت نبی مکرم اسلام را باور ندارند.[1]

بنابراین، آیه­ ی شریفه در خطابی به سنگ­دلانِ قومِ یهود می­فرماید: خداوند از آنچه شما انجام می­دهید غافل نیست، بلکه او عالم به تمام افعال و اعمال شما بوده، به عذاب الیم و عقاب عظیم معاقبتان خواهد نمود. و این فرمایش، تهدید و تخویف بزرگى است در اثر قساوت قلب و متأثر نشدن به آیات الهى نثارشان خواهد شد.[2]



[1]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص284.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص176.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۳
سعید شریف دینی

چنان­که در آیه­ ی 15 از سوره­ ی رعد می­فرماید: «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْ‌ضِ طَوْعاً وَ کَرْ‌هاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»، حتّی سایه ­ی آنها هم حمد و سجده دارند، ضلالِ موجودات سماوی و أرضی همان آثاری است که از آنها ظاهر می ­شود؛ همانند شب و تاریکی آن، و روز و روشنایی آن.

بر همین مبنا، جای تعجب نیست اگر می­بینیم؛ ستونی که پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله به آن تکیه داد، ناله سرداد، که بعدها آن را «ستون حنانه» نام نهادند.[1]



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: قمی، عباس(1414هـ ق)ج2، ص479؛ همچنین، ر.ک: اربلی، علی بن عیسی(1381هـ ق)،ج‏1، ص24.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۲
سعید شریف دینی

«فَهِیَ کَالْحِجَارَ‌ةِ أوْ أشَدُّ قَسْوَةً»؛ واژه ­ی «حِجارَة» یعنی سنگ و «أشَدّ» به معنای شدیدتر- که «قَسْوَةً» تمییزِ آن[1] و مصدر[2]- است. بنابراین، قساوتِ شدید یعنی دلی که از سنگ هم سخت­ تر باشد.

درباره­ ی کلمه­ ی «أو» آراء مختلفی بیان شده که به دو نمونه اشاره می­شود:[3]

الف) مرحوم طبرسی در «مجمع البیان» می­ نویسد: زجاج می­گوید: «أو» به معنای «إباحه» است؛ همانند قول عرب که می­گوید: «جالس الحسن أو ابن سیرین».[4] و لهذا؛ خدای تعالی در این آیه می­ فرماید: برای شما مباح است که دل­های بنی اسرائیل را به سنگ تشبیه کنید و یا به سخت­ تر از آن، هر کدام را اختیار کنید جایز است!

ب) مرحوم علامه در «المیزان» چنین می ­نویسد: «أو» به معنای «بَل» است.[5] نظیر آیه­ ی «وَ أرْ‌سَلْنَاهُ إِلَی مِائَةِ ألْفٍ أوْ یَزِیدُون»«صافات/147»، أی «بَل یَزِیدُون».[6]

سیر انسان یا «صعودی» است؛ که در اثر تلاش به دست می­آید. یا «نزولی»؛ که نتیجه­ ی مخالفت کردن با ره­آوردِ پیامبران الهی است. و خداوند برای بیان هر دو سیر از کلمه­ ی «أو» استفاده می­نماید تا بفهماند؛ راه ترقّی و تنزّل، هر کدام دارای مراحل و مراتبی است. بنابراین، با توجه به آیات شریفه­ ی قرآن کریم درکات و سیرِ نزولی انسان را می توان بدین شکل دسته­ بندی نمود:

۱. نزولِ انسان در حد حیوان باشد، چنان­که فرمود: «اُولَئِکَ کَالْأنْعَامِ»«اعراف/179».

۲. از حیوان هم پست ­تر می­شود، چنان­که فرمود: «بَلْ هُمْ أضَلُّ»«اعراف/179».

۳. در حد سنگ و حجاره شود، چنان­که فرمود: «فَهِیَ کَالْحِجَارَ‌ةِ»«بقره/74».

۴. از سنگ هم سخت­تر و جامدتر بشود، چنان­که فرمود: «أوْ أشَدُّ قَسْوَةً»«بقره/74».

حاصل آن که؛ ره­آوردِ انحراف و تباهی، سقوط و تنزّل انسانیت است به حدی که او را از جماد هم جامدتر می کند![7]



[1]. دعاس و حمیدان و قاسم(1425هـ ق)ج‏1، ص34؛ مغنیه، محمد جواد(1424هـ ق)ج‏1، ص127؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص164.

[2]. عکبرى، عبدالله بن الحسین‏(1419هـ ق)ص30.

[3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص280 و ۲۸۱.

[4]. همان، ج‏1، ص280؛ همچنین، ر.ک: نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏1، ص107.

[5]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص202.

[6]. سمرقندى، نصر بن محمد بن احمد(1418هـ ق)ج‏1، ص65؛ طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص288؛ قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏1، ص463.

[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج۵، ص۲۱۲ و ۲۱۳.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۰
سعید شریف دینی