بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

۴۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

فرمود: «وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِین»؛ مسئله­ ی نماز، به جهت داشتن اجزائی همچون رکوع و سجود و ... تجسمی از خضوع و خاکساری در محضر حضرت حق" است که هر کسی حاضر به انجام آن نیست، چنان­که در آیه­ ی 13 از سوره­ ی شوری نیز می­فرماید: «کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ»، یعنی تنها کسانی می­توانند آن را به آسانی تحمل کرده و برپا دارند، به آن استعانت جویند و به نتیجه برسند که به خشوع قلبی رسیده باشند.

پس فلسفه­ ی این سخن- که چرا تعبیر به خاشعین شد- این است که از نظر قرآن، نماز بر مشرکین بسیار سنگین بود و به همین جهت حاضر نشدند ایمان بیاورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۴
سعید شریف دینی

سؤال: فلسفه­ ی امر به استعانت چیست؟

جواب: به جهت آنکه انسان فقیر محض بوده و در همه­ی امور خویش نیاز به کمک دارد. و در مقابل، خداوند مستعان و غنی محض است، چنانکه­ فرمود: «و إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»«فاتحه/5»، و فرمود: «الله الصَّمَد»«اخلاص/2». و انسان نیز تنها به وسیله­ی صبر و نماز که دو مصداق و ابزار برای تقرب به حضرتش هستند باید از خدا استعانت بگیرد.

فرمود: «وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ»؛ خداوند با بیان این شریفه دو راه و وسیله را برای استمداد در مشکلات و حوادث به ما نشان می­دهد:

اول: «صبر»؛ این کلمه به معنی بازداشتن نفس از هواهای شیطانی است، از مصادیق صبر می­توان به «صبر بر مصیبت» اشاره نمود چرا که صابر از خود خویشتنداری نشان داده و حرکتی از او سر نمی­زند که با مشی و منش مسلمانیش در تضاد باشد، همانند آنکه به هنگام مصیبت صیحه و فریاد بکشد، از اینرو؛ ماه رمضان را «شَهرُ الصَّبر» گویند زیرا با روزه و مدامت بر این عمل، حس بی­نیازی از هم­نوعان ایجاد می­شود. بر همین اساس در تفاسیرِ روایی، مسئله­ ی صبر را به روزه معنی کرده­اند.

دوم: «نماز»؛ چرا که نماز ایجاد یک ارتباط حقیقی با خداوند است، وقتی که چنین ارتباطی واقع شد سعی انسان بر این می­شود که اوامر پروردگارش را انجام و نواهیش را ترک کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۱
سعید شریف دینی

نیروهای عقل نظری چهار چیز است:

1. حس 2. تخیل 3. توهم 4. تعقل

ولی نیروهای عقل عملی سه چیز است:

1. نیت  2. اراده  3. عزم

گناه و خود فراموشی نیروهای عقل عملی را به بند می­کشد، از اینرو معنای آیه این می­شود: ای علما! چرا جهل خود را به بند نمی­کشانید و بر خلاف اراده­ ی خودتان حرف میزنید؟ پس عقل در این آیه، عقل عملی است نه عقل نظری، بدین معنا که؛ چرا اراده و نیت و عزم خود را بر اجرای برنامه­های عملی نمی­گذارید؟

زیرا علمای یهود عالم نسبت به اوصاف نبی مکرم اسلام صل الله علیه والهکاملاً آگاه و واقف بودند ولی گناه، اراده و نیت و عزم آنها را به بند کشیده بود. به بیان دیگر؛ عقل عملی آنها را در بند گناه بود، از اینرو؛ خداوند آنها را توبیخ می­کند که چرا خودتان عقل عملی را عقال نکردید؟ اگر عقال می­کردید به گناه نمی­افتادید! 

در این رابطه پیامبر اکرمصل الله علیه واله بیان شیوایی دارند، ایشان می­فرماید: راز نامگذاری عقل به عقل برای این است که پای جهل را به بند می­کشد.[1]



2- بحارالانوار ج 1 ص 117

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۸
سعید شریف دینی

سؤال: چرا قرآن کریم در این شریفه تعبیر به «نسیان» نمود و از «جهل» استفاده نکرد؟

جواب: چون سابقه نسیان، علم است اما حالت سابقه­ ی جاهل همان جهل است؛ پس خداوند با تعبیر نمودن به نسیان، می­ خواهد بفرماید: دانشمندان یهود علم به دعوت مردم نسبت به ایمان به پیامبر اکرم (ص)  داشتند ولی خود را به فراموشی زدند، چنان­که در آیه­ ی 125 و 126 از سوره­ ی طه می­ فرماید: «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا... قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى»، شاهد سخن در جمله­ی «وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا» است که با «نسیان» آمده است؛ معلوم می­شود که نسیان با بصیرت سابق سازگاری دارد نه با جهل، از اینرو گفته­اند: نسیان، ابتدایش علم است ولی قبل از جهل علمی نیست.

پیامبر اکرم فرمودند: در شب معراج مردانی را دیدم که با قیچی­ هایی از آتش لب­های خود را می­برید. پرسیدم: اینان کیانند که چنین می کنند؟ جبرئیل علیه السلام فرمود: «هَؤُلَاءِ خُطَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا مِمَّنْ کَانُوا یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ یَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ».[1]



1- همان، ج69، ص223.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۴
سعید شریف دینی

*«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»*

([ای بنی اسرائیل] آیا مردم را به نیکی [همچون؛ صدقه دادن، أدای أمانت، عبادت و بندگی، و از همه مهمتر ایمان به پیامبری که صفات او آشکارا در تورات آمده است] فرمان می­ دهید و خودتان را [در ارتباط با انجام دادنِ این اعمال] فراموش می­کنید [و به جا نمی­آورید] با این که شما کتابِ [خدا یعنی تورات را که به شدت به این امور دعوتتان کرده] می­خوانید؟! [و می­دانید که عقوبت تقصیر در اجرای امر حق تعالی چیست!] آیا [به وضع زیانبار و خطرناک خود] نمی اندیشید؟ [بلکه بی­شک، کسی که حالش چنین باشد به بی­خردان شبیه­ تر است]).

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۹
سعید شریف دینی

مقصود آیه از اشاره به فعلِ «رکوع» در آیه 43 سوره ی بقره

«وَ ارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ»؛ این آیه اشاره به برگزاری نماز جماعت دارد،[1] نماز جماعتی که برجسته­ ترین مصداق نماز است؛ یعنی پیوستن به نمازگزاران حقیقی و اولیای الهی.

سؤال: چرا در این­جا از افعال نماز، تنها به «رکوع» اشاره نمود؟

جواب: به نظر می­رسد حکمت چنین اشاره­ای به سه امر باز گردد:

الف) چون نمازِ اهل کتاب، فاقد رکوع بود و تنها سجده داشت؛[2] پس ذکر رکوع، اشاره به نمازِ مسلمین دارد.

ب) این سخن اشاره به نماز جماعت دارد؛[3] و شرکت در نماز جماعت- که نشان­ دهنده­ ی وحدت اجتماعی افراد است- با دستور فوق- یعنی «وَ ارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ»- واجب شده است.

ج) اشاره به رکوع برای این است که مردم از سجده و آثار پر خیر و برکت آن باخبر بودند، اما از رکوع و آثار و برکات آن اطلاعی نداشتند! بنابراین، با خطاب مزبور می­خواهد مردم را با رکوع و مباحث مربوط به آن آشنا کند.

سؤال: به چه جهت در آیه­ ی 29 از سوره­ ی فتح، رکوع و سجود را کنار هم قرار داد و فرمود: «تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً»؟

جواب: چون عنایت ویژه­ ی خداوند در نماز، به هر دو فعل- یعنی رکوع و سجود- تعلق گرفته است؛ زیرا در هر دو عمل، سر به پائین آورده می­شود. شاهدش هم این است که حکمتش را در ادامه­ ی آیه آورده است؛ آن­جا که فرمود: «یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً»«فتح/29»، یعنی با رکوع و سجود، فضل و رضوان خدا را می­خواهند.



[1]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص42؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص132.

[2]. جصاص، احمد بن علی(1405هـ ق)ج‏1، ص39؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص13.

[3]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص196؛ مراغى، احمد بن مصطفى(بی­تا)ج‏1، ص103؛ کاظمى، جواد بن سعید(1365هـ ش)ج‏1، ص289.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۶
سعید شریف دینی

«زکات»، برترین واجب مالی و اجتماعی

«وَ آتُواْ الزَّکَاةَ»؛ مسئله­ی «زکاة» نیز برترین واجب مالی و اجتماعی به حساب آمده، سبب پیوند و ارتباط انسان با مخلوق[1] است.

دستور به زکات به صورت مطلق است و شامل همه­ ی اقسام زکوات( أعم از مالی و بدنی) خواهد شد. ولی در آیه­ ی 14 از سوره­ ی أعلی که فرمود: «قَدْ أفْلَحَ مَن تَزَکَّى» تنها شامل زکات فطره(یعنی زکات بدن) است، چون بعد از این آیه می­ فرماید: «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»«اعلی/15»، که اشاره به نماز عید فطر می­کند.



[1]. مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏1، ص209.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۱
سعید شریف دینی

چند نکته ­ی اجمالی پیرامون «نماز»

«وَ أَقِیمُواْ الصَّلاةَ»؛ در بحث اقامه­ ی نماز به چند نکته اشاره می­شود:

الف) نماز اولین جلوه­ ی عبادی و بهترین و مهمترین وسیله­ی ارتباط و پیوند عبد با مولای خویش است؛[1] به همین جهت در آیه­ ی مذکور در سوره بقره آیه ی 42 ابتدا به نماز اشاره نمود.

ب) سفارش به نماز سیره ­ی مشترک در میان همه­ ی انبیاء عظام است، مثلاً در آیه­ ی 31 سوره­ ی مریم از زبان حضرت عیسی علیه السلام که کودکی در گهواره است، چنین می­فرماید: «وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً أیْنَ مَا کُنتُ وَ أوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکَاة»، و در آیه­ ی 12 از سوره­ ی مائده می­فرماید: «وَ لَقَدْ أخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَآئِیلَ ... لَئِنْ أقَمْتُمُ الصَّلاةَ ...» که در این آیه، پیمان بنی اسرائیل با دوازده رهبر و سرپرست، بر اقامه­ی نماز بوده است. و نیز در آیه­ ی 54 و 55 از سوره­ی مریم چنین فرمود: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ ... وَ کَانَ یَأمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّکَاةِ». بنابراین، امر کردنِ اهل کتاب به اقامه ­ی نمازِ مسلمانان،[2] نه اصل نماز که حقیقتی مشترک، واحد و تغییر ناپذیر در همه­ی ادیان است، گواه مکلف بودنِ کافران به فروع است،[3] آن­چنان که ملزم به پذیرش اصول هستند.[4]

ج) در ارتباط با «اقامه­ی نماز» و فرقی که بین عنوان مذکور و «خواندن نماز» وجود دارد باید چنین گفته شود: اقامه­ ی نماز در صورتی است که با قصد قربت، حضور قلب، توجه کامل، اخلاص و به جماعت باشد. بنابراین قیامِ به نماز، به صورت عام و مطلق بوده، همه­ ی شرائط نماز را فرا می­گیرد، و در یک کلام یعنی نمازی که «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَر»«عنکبوت/45» باشد.

بر این اساس، بین نماز و روزه فرق است؛ روزه فقط جنبه­ ی باطنی دارد اما نماز، هم جنبه­ی باطنی دارد و هم جنبه­ ی اجتماعی، و لکن وِجه­ ی اجتماعیِ آن مهمتر است. چنان­که در احادیث فراوانی به نقل از نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله و سایر ائمه ­ی معصومین علیهم السلام چنین می­خوانیم: «لا صَلاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إلا فِی الْمَسْجِدِ»،[5] مفهوم اقامه­ ی نماز این است که فریضه­ی مذکور را به گونه­ ی بخوانیم که هم خود و هم جامعه ­ی پیرامون اصلاح شود. و حال آن که این مفهوم عالی و جامع، صرفاً با «إقْرَؤا» و «صَلُّوْا» به دست نمی آید.


[1]. مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏17، ص291.

[2]. آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص248.

[3]. نیشابورى، نظام الدین حسن (1416هـ ق)ج‏1، ص275؛ مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص63.

[4]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص110.

[5]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج80، ص380.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۲
سعید شریف دینی

انکار حقیقت

«وَ أنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ خطاب این بخش از آیه در مورد علمای یهود و اهل کتاب است؛ می­ فرماید: شما خودتان می دانید چه می­کنید- که مقصود همان کتمان حق است- زیرا با وجود این که اوصاف حضرت محمد صل الله علیه و اله را می­دانستید، با طرح حرف­های باطل، در اوصاف آن حضرت ایجاد شبهه کرده و بر چهره و کلامِ حقِ او سرپوش گذاردید. بنابراین، گروه مزبور با این که حقانیت اسلام نزد آنها ثابت، روشن و واضح بود ولى آن را کتمان و انکار نمودند و بر کفر جحودىِ خویش اصرار می­ورزیدند.[1]



[1]. طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج‏2، ص15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۵
سعید شریف دینی

«وَ تَکْتُمُواْ الْحَقَّ»؛ مرحوم طبرسی در ارتباط با این بخش از آیه می­نویسد: شما یهودیان کسانی هستید که اوصاف پیامبر آخرالزمان را که در تورات آمده است و خود به حقانیت آن پی برده­ اید، پنهان کرده،[1] و کلمات خدا را تحریف می­نمائید. چنان­که فرمود: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»«نساء/46». البته این پنهان­کاریِ یهود صرفاً مختصِ اوصاف نبی مکرم اسلام نبود بلکه سایر احکام حقه­ی الهی را نیز شامل می­شد.[2]



[1]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص211.

[2]. ر.ک: حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص131.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۲۰
سعید شریف دینی