بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّیَاطِینُ»؛ در مورد عطف این بخش از آیه­ ی شریفه، دو دیدگاه مطرح شده است:

الف) این جمله، بر مجموعِ جمله­ی شرطیه­ ی پیشین- یعنی «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ... نَبَذَ...»- عطف شده است.[1]

ب) این آیه، عطف بر «نَبَذَ فَرِیقٌ» شده است.[2]

بر اساس احتمال اوّل، پیروی یهود از شیاطین بعد از آمدن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  نبوده بلکه پیش از آمدن آن حضرت نیز آنها از شیاطین تبعیّت می­نمودند.

اما بر طبق احتمال دوّم، اِتباع یهود از شیاطین بعد از آمدن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم  بوده است زیرا آنها قبل از بعثت رسول خاتم صل الله علیه و آله و سلم  در برابر مشرکان با افتخار، آمدنِ ایشان را بشارت می­دادند. و لکن با ظهور حضرت، کتاب خدا را پشت سر انداخته و دنبال سحرِ ساحران رفتند.[3]

به نظر ما، حق با وجه دوّم است. زیرا «نَبَذَ...کِتَابَ اللَّهِ» پس از ظهور نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم  بوده و آنها تا آن زمان به دنبال سحر ساحران نرفته بودند.



[1]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص522.

[2]. شریف لاهیجى، محمد بن على(1373هـ ش)ج‏1، ص91؛ قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج‏2، ص99؛ شوکانى، محمد بن على(1414هـ ق)ج‏1، ص139.

[3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص546 و 547.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۶
سعید شریف دینی

مرحوم علّامه طباطبائی می­ فرماید: مفسرین، در تفسیر این آیه اختلاف عجیبی به راه انداخته­ اند به طوری که نظیر این اختلاف را در هیچ آیه­ ای نمی­یابیم! چنان­که اگر احتمالاتی را که مفسرین در مورد این آیه دارند و معناهایی که با عنایت به این اختلافِ اقوال به دست می­آید، در یکدیگر ضرب کنیم حاصل­ ضربِ آن، عدد سرسرم­آوری خواهد شد.[1]

ایشان در ادامه می ­فرماید: به خدا سوگند این مطلب از عجائب نظم قرآن است که یک آیه‏اش با مذاهب و احتمالاتی می­ سازد که عددش حیرت­انگیز و محیر العقول است و در عین حال کلام، هم­چنان بر فصاحت و زیبایى خود متکى است و به زیباترین حُسنى آراسته گشته و خدشه‏اى بر فصاحت و بلاغتش وارد نمی­شود. و نظیر این سخن در تفسیر آیه­ ی 17 از سوره­ ی هود است که فرمود: «أ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً».[2]



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص233 و 234.

[2]. ایشان در ارتباط با ضرب أرقام در آیه­ی مزبور چنین می­نویسد: «و إذا ضربت بعض الأرقام التی ذکرناها من الاحتمالات فی البعض الآخر، ارتقى الاحتمالات إلى کمیة عجیبة و هی ما یقرب من ألف ألف و مائتین و ستین ألف احتمال 4* 9/ 3* 4/ 3»؛ یعنی یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال. (طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج1، ص234).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۳۲
سعید شریف دینی

«کَأنَّهُمْ لا یَعْلَمُون»؛ خدای تعالی در انتهای آیه ­ی شریفه- همچنان­که در بند پیشین نیز بدان اشاره شد- از تجاهل و تغافل گروهی از علما و اندیشمندان یهود پرده برداشته، آنها را مذمت نموده و می­ فرماید: گویا علمای یهود آنچه از آیات تورات و انجیل پیرامون صفات نبی آخرالزمان آمده است را نمی­دانند! یعنی چنان نقش بازی می­کنند کأنّه هیچ نشانه­ای از پیامبر ما در کتابشان موجود نیست.

بر این اساس، جمله ­ی اخیر اشاره دارد به این نکته ­ی مهم که کفر و انکار یهود قطعاً از سر لجاجت و عناد بوده است، چنان­که قرآن کریم نیز نظیر این سخن را در بحث کفرورزی آل فرعون آورد و این­گونه فرمود: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أنفُسُهُمْ»«نمل/14».

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۵
سعید شریف دینی

«وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَ‌سُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ»؛ با عنایت به جمله ­ی «مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ»، مقصود از «رَسُولٌ» در این آیه، همان نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله است؛ آیه­ ی شریفه می ­فرماید: این رسول ما دو خصوصیت دارد:

الف) «مِن عِندِ الله» است؛ از سوی حضرت حق آمده است.

ب) «مُصَدّقٌ لِمّا مَعَهُم» است؛ تصدیق کننده­ی تورات و انجیل شما است.[1]

2. تبیین برخی از واژگانِ آیه

به صورت اجمال، برخی از کلمات آیه­ی شریفه تبیین می­شود:

الف) «نَبَذَ فَرِ‌یقٌ مِّنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ»؛ مراد از «فَرِیقٌ»- به قرینه­ ی «اُوتُوا الکِتَابِ»- علمای یهود است،[2] زیرا آنها مأمور بودند که حقایق را گفته و آن را کتمان نکنند، چنان­که آیه­ ی ۱۸۷ از سوره­ ی آل عمران به این مهم اشاره کرد و فرمود: «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»، در حالی که چنین نکردند!

ب) «مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللَّهِ»؛ لفظِ «کِتابَ الله»، مفعولِ کلمه­ی «نَبَذَ» است.[3] مقصود از «کِتابَ الله»، تورات،[4] انجیل[5] و یا قرآن[6] است.

ج) «وَرَ‌اءَ ظُهُورِ‌هِمْ»؛ «وَرَاء» یعنی پشت سر، «ظُهُور»- جمعِ «ظَهْر»- به معنی «پشت­ها» و کنایه از ترک عمل می­ کند. می­فرماید: جمعی از آنان کتاب خدا را پشت سر انداختند، به طوری که خود را به تجاهل و غفلت زدند، گویا اصلاً نمی­دانند قرآن، حق و این پیامبر مصداق بارز آیات تورات و انجیل است. یعنی همان صفاتی که در آن دو کتاب برای پیامبر آخرالزمان نقل شده است، کاملاً بر این شخص منطبق است.



[1]. پیرامون این مسئله، در آیه­ی 89 از همین سوره توضیحاتی داده شده است.

[2]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص143؛ زحیلى، وهبة بن مصطفى(1422هـ ق)ج‏1، ص45؛ همچنین، ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص352.

[3]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص52؛ مغنیه، محمد جواد(1424هـ ق)ج‏1، ص159؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص189.

[4]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص67؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص211؛ گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏1، ص120.

[5]. ر.ک: آل غازى، عبدالقادر(1382هـ ق)ج‏5، ص63، همچنین، ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص124.

[6]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏1، ص120؛ طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص67؛ عاملى، على بن حسین‏(1413هـ ق)ص24.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۳
سعید شریف دینی

«أ وَ کُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِّنْهُم»؛ خدای تعالی- در ادامه­ ی آیه ­ی پیشین- در این آیه­ ی شریفه به یکى دیگر از اوصاف بسیار ناپسند گروهی از یهود پرداخته و آنان را عده­ای پیمان­ شکن می­نامد، گویا مسئله­ ی پیمان شکنی همواره و در طول تاریخ با آنها قرین بوده است.[1] از این­رو می­فرماید: ایمان نیاوردن جمعی از یهود به این آیاتِ روشن، جای هیچ­گونه نگرانی نیست؛ زیرا ایمان یکی از مصادیق پیمان است، پیمانی که مؤمن با خدا و رسولش می­بندد. و اما یهودیان؛ نه می­شود به پیمانشان اعتماد کرد، چرا که هر گاه عهد و پیمانی بستند گروهی از آنان نقض پیمان کردند چندان که کفر یا پیمان­شکنی عادت آنان شده است. و نه می­توان از آنان انتظار داشت که ایمان بیاورند چون به طور کلی اکثریت این گروه اهل پذیرش ایمان نیستند.

«نَبَذَهُ»؛- أی طَرَحَه[2] أو نَقَضَه[3] أو تَرکُ العَمَلِ بِه[4]- راغب در «مفردات» این واژه را به معنای انداختن چیزی از روی بی­اعتنایی معنا کرده است.[5] یعنی جماعتی از یهود آن عهد را دور انداخته و نقض کردند؛ معلوم می شود عده­ ای به نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله  ایمان آورده و آنگاه عهد خویش را نقض کرده و آن را انداختند!



[1]. مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص312.

[2]. آل غازى، عبدالقادر(1382هـ ق)ج‏5، ص63؛ حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص25؛ محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص18.

[3]. طریحی، فخر الدین بن محمد(1380هـ ش)ج‏3، ص188؛ عاملى، على بن حسین‏(1413هـ ق)ج‏1، ص129؛ بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج‏1، ص146.

[4]. آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص335.

[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص788.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۳
سعید شریف دینی

«وَ مَا یَکْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُون»؛ سؤال: در این آیه، از واژه­ ی «کافِرُون» استفاده نشد، بلکه فرمود: «فاسِقوُن»- در حالی که مسئله­ ی «کفر» بزرگتر و عظیم ­تر از مسئله­ ی «فسق» است- حکمت این استعمال چیست؟

جواب: واژه­ی «فسق»، به سبب و علتِ پیدایش کفر اشاره می­کند؛ چه این که دلیلِ کافر شدن یهودیان، فسق و آلودگی­اشان به گناه بوده است. بنابراین، کفار به جهت فسق به کفر گراییدند. از این­رو بزرگترین جرم آنها تکذیب پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و نقض عهد الهی بود، چنان­که در چند آیه ­ی پیش فرمود: «مَا یُضِلُّ بِهِ إلا الْفَاسِقِینَ * الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِه».[1]



[1]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص230.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۳:۲۱
سعید شریف دینی

«وَ لَقَدْ أنزَلْنَا إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ»؛ کلمه­ ی «بیّنات»، جمعِ «بیّنه»- به معنای دلائل روشن- است،[1] قرآن کریم از جهات گوناگون بَیّن است؛ از جمله تبیین کننده­ ی بین حق و باطل، درستی و نادرستی، زیبا و نازیبا و سایر مسائل را به طور روشن از یکدیگر متمایز می­کند.

همچنین؛ قرآن کریم بسیاری از مطالبی را که در کتاب­های تورات و انجیل مکتوم مانده و به جهاتی بیان نشده است، به روشنی برای مردم بازگو و بیان می­کند؛[2] نظیر داستان حضرت یونس، حضرت یوسف، حضرت سلیمان و سایر پیامبران و اُمم.



[1]. در رابطه با این کلمه، ذیل آیه­ ی 92 سخنانی به میان آمد.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص616.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۳:۱۹
سعید شریف دینی

«مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ... فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرینَ»؛ یهودیان مدعی دوستی با میکائیل علیه السلام  و دشمنی با جبرئیل علیه السلام بودند؛ خدای تعالی سخن این عده را رد نمود و فرمود: هر که دوست میکائیل باشد، البته دوست جبرئیل است و هر که دشمن جبرئیل باشد، دشمن میکائیل خواهد بود. و خلاصه؛ دوستان و دشمنانِ این دو ملک مقرب الهی، دوستان و دشمنانِ جمیع پیغمبران الهی هستند. بنابراین، دوستان أنبیاء عظام، از دوستان خدای سبحان­اند، چنانکه دشمنانِ أنبیاء از دشمنانِ خدا به حساب آمده و در زمره­ی کافران خواهند بود.[1] و شاید همین مسئله سبب شده است که در آیه­ ی شریفه نام این دو ملک مقرّب بیان گردد. به بیان دیگر؛ دلیلِ تکرارِ دو واژه­ ی «جِبریل» و «مِیکَال»- آن هم بعد از آمدنِ لفظِ «مَلَائِکَتِه»- تأکید بر امتیاز و منزلت خاصِ این دو ملک مقرب­اند.[2]



[1]. ر.ک: حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص209.

[2]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص66؛ طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص326.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۸
سعید شریف دینی

«مَن کَانَ عَدُوّاً لِلَّهِ وَ... فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِین»؛ خدای تعالی در آیه ­ی پیشین، به چهار طریق ثابت کرد که دشمنی نمودن با جبرئیل علیه السلام   پایه و اساس ندارد بلکه دشمنی با فرستادگان خدا مستلزم دشمنی با خداوند است.

به نظر می­رسد؛ این آیه­ ی شریفه در صدد بیان نوعی ملازمه میان دشمنی با خدا و فرستادگانش، با مسئله­ ی کفر است؛ با این بیان که هر کس با یکی از فرستادگان حق تعالی عداوت داشته باشد گویا با همه­ ی فرستادگان الهی دشمنی نموده و در نتیجه خدا نیز دشمن او خواهد بود.[1]

در آیه­ی مذکور به جای جمله­ ی «عَدوٌّ لَهُم»- یعنی ضمیر- از «عَدوٌّ لِلکَافِرِین»- یعنی اسم ظاهر- استفاده شده است؛ این نحوه ­ی بیان به علت دشمنیِ خدا با این گروه اشاره می­کند. به بیان دیگر؛ این سخن، در عین اثبات دشمنی خدا نسبت به آنان، کفرشان را نیز اعلام می­نماید.[2] این در حالی است که اگر آنها دست از کفر خویش برداشته و مؤمن شوند، دوستی و محبّت، جای دشمنی را خواهد گرفت، چنان­که در آیه­ ی ۸ از سوره­ ی اسراء می فرماید: «وَ إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا»، و در آیه­ ی ۱۹ از سوره­ ی انفال نیز چنین فرمود: «إِن تَعُودُوا نَعُدْ».[3] و لهذا؛ این عدوات، عدوات ابتدائی نیست بلکه عدوات کیفری و متناسب با عملشان است.



[1]. بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج‏1، ص62.

[2]. طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص119؛ همچنین، ر.ک: فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج‏3، ص614؛ و نیز، ر.ک: اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص517.

[3]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص599.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۶
سعید شریف دینی

قرآن کریم، در پاسخ به این سخن و بهانه ­ی سخیف یهود که «ما با جبرئیل دشمن هستیم!»- چنان­که در بند پیشین بیان شد- چهار جواب می­دهد:

الف) «قُلْ مَن کَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِ‌یلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ ای پیامبر صل الله علیه و آله به اینان بگو: هر کس دشمن جبرئیل علیه السلام است در واقع دشمن خداست. زیرا جبرئیل علیه السلام  تنها واسطه­ی نزولِ کتاب، به امر خدا- و نه از جانب خود- بر قلب پیامبر صل الله علیه و آله بوده است،[1] او از خود سخن مستقلی نداشته و شأن و منزلتش فقط امتثال امر خداست.[2]

ب) «مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ»؛ آنچه جبرئیل علیه السلام می­آورد، همان مطالبی است که در کتُب پیامبران سابق- و از جمله تورات- بوده است.[3] چنان­که قرآن کریم نیز همانند سایر کتاب­های آسمانی مؤیّد پیامبران پیشین و محتوای آن موافق[4]- و نه تکذیب کننده- با آن توراتی است که در نزد شما وجود دارد.[5] و معارف و احکام تورات را تکمیل می­کند.[6]

بنابراین، اولاً؛ کفر ورزیدن به آن چیزی که کتاب آسمانیِ شما را تایید می­کند، چه معنایی دارد؟![7] و ثانیاً؛ دشمنی با جبرئیل علیه السلام - که وظیفه و مأموریتش تشریح شد- غیر از دشمنی با صُحف الهی و با خود تورات چه چیز دیگری می­تواند باشد؟![8]

ج) «هُدًی... لِلْمُؤْمِنِین»؛ جبرئیل علیه السلام  حامل قرآنی است که هدایت را برای مؤمنین به أرمغان آورده است.[9] زیرا هدایت یعنی خیرخواهی، پس جبرئیل علیه السلام  نیز همچون میکائیل علیه السلام  خیرخواه شما خواهد بود.

د) «وَ بُشْرَى‏ لِلْمُؤْمِنِین»؛ جبرئیل علیه السلام  پیام­آورِ بشارت، از جانب خدای سبحان است، انسان عاقل چگونه می­تواند از بشارت، اغماض و چشم­ پوشی کند.[10]

حاصل آن که؛ دشمنی و خصومت با جبرئیل علیه السلام - در حالی که او نازل کننده­ ی وحی الهی است- به معنی دشمنی و بغض با وحی الهی و در نهایت دشمنی با خداوند است.[11]



[1]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص325؛ همچنین، ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص229.

[2]. ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص116.

[3]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص594.

[4]. بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج‏1، ص145.

[5]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص325.

[6]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص264.

[7]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص229.

[8]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص594.

[9]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص229.

[10]. همان.

[11]. صادقى، تهرانى محمد(1419هـ ق)ص15؛ همچنین، ر.ک: طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص219؛ و نیز، ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏2، ص36.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۳:۵۵
سعید شریف دینی