بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ لَبِئْسَ مَا شَرَ‌وْا بِهِ أنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ سؤال: در بخش پیشین از واژه­ ی «عَلِمُوا» استفاده شد؛ این کلمه حاکی از علم و آگاهی سحره­ ی یهود است. و در این بخش، جمله­ ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» استعمال شد که حکایت از عدم علم و آگاهیِ این عده دارد؛ حکمت این اختلافِ در تعبیر چیست؟

جواب: برای پاسخ به پرسش مورد نظر، به دو نکته اشاره می­شود:

 اوّلاً: این اختلاف، مربوط به «علم» نیست بلکه اختلاف بر سر «معلوم» است. به بیان دیگر؛ آنها می­دانستند که از آخرت بهره­ای ندارند اما نمی­دانستند که با خرید سحر و کفر ورزیدن، هویت انسانی­اشان به تاراج می­رود.[1] چه بسا بسیاری از انسان­ها هستند که نمی­دانند گناه، شخصیت وجودی آنها را تارومار می­کند. به عنوان مثال، عزّت و سربلندی و آزادی خویش را در برهنگی و پرداختن به شهوات می­ بینند؛ اینان در متن گمراهی قرار گرفته اند لکن نمی­دانند! به همین جهت وقتی سخن از فروشِ هویت و اصالت انسانی به میان آمد، فرمود: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»، یعنی ای کاش می دانستند این عده هویت خودشان را به تاراج می­گذارند.

در روایت، از کسى که عملش متوجّه حیثیّت انسانى و آخرتِ او نباشد نفى علم شده است. بدون اعتبار مطابقت و عدم مطابقت آن با واقع، چنان­که خداى تعالى در آیه­ ی مورد بحث ابتدا فرمود: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا...»، و آنگاه می­فرماید: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ ‏خداوند علم را از آنها نفى کرده است، با این که مطابقت با واقع را براى آنها اثبات کرده است. چون واقع همان­طور بود که آنها علم داشتند، ولى چون علمشان متوجّه به جهت استکمالِ انسانیّت نیست علم را از آنها نفى کرده و با نفى علم از آنها جهل را براى آنها اثبات کرده است.[2]

ثانیاً: «علم» بر دو قسم است: «علم حقیقی»؛ و آن، دانشی است که انسان را به صراط مستقیم دعوت می­کند. و «علم مجازی»؛ و آن، دانشی است که توأم با جهل و گمراهی است؛ یعنی جهل و نادانی در بطن آن علم خوابیده است.

قرآن کریم کسی که خدای خود را هوای نفسش قرار داده، گمراه می­نامد، لکن او گمراهی است که به ظاهر، عالم است! آنچه او فرا گرفته علم نیست بلکه جهل است. زیرا خاصیت علم چنین نیست که انسان را به گمراهی بکشاند؛ قرآن کریم در آیه ­ی ۲۳ از سوره­ ی جاثیه اشاره به انسان­هایی دارد که همه­ ی آمال و آرزوهای خویش را در تبعیت نمودن از هوای نفس خویش می­ دانند، می­فرماید: «أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللَّهُ».

در این­جا نیز کسی که هویّت انسانی­اش را می­ فروشد، حقیقتاً عالم نیست بلکه نادان و گمراه است. و لهذا؛ جمله شرطیه­ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» می­فرماید: این یهودیانِ شخصیت­ فروش، ای کاش می­دانستند و به این علم حقیقی می رسیدند که دچار چه اشتباهی شده­اند، متأسفانه این گروه خود را عالم و دانا می­دانند در حالی که نادان و گمراهند![3]



[1]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص682 و 683.

[2]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏2، ص269.

[3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص54.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۴:۵۰
سعید شریف دینی

«وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَ‌اهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَ‌ةِ مِنْ خَلاقٍ»؛ یهودیان به نیکی می­دانستند که سحر و ساحری به معنای فروختن آخرت و مبادله نمودن دیار باقی در برابر دنیا است و در نتیجه نصیب و بهره­ ای از آخرت نخواهند داشت.[1] و لهذا؛ این سخن که فرمود: «اشْتَرَ‌اهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَ‌ةِ» به معنای معامله کردن دین خدا با سحر و ساحری است؛ آنان خدا را فروختند و در مقابلِ بهایش، به سحر و ساحری پرداختند!

ضمیرِ جمع در کلمه ­ی «عَلِمُوا» به یهودیان عصر نزول قرآن بر می­گردد[2] که با لفظ «مَن» معرفی شده­ اند. ضمیر در کلمه­ ی «إشتَرَاه» نیز به «سِحر» باز می­گردد؛[3] یعنی هر کس که خریدار سحر است برای او از آخرت بهره­ ای نخواهد بود. بنابراین «إشتَراء» در این­جا به معنای «خریدن» آمده است. همچنین؛ کلمه­ ی «خَلاق»- از ماده­ی «خَلق»- به نصیب و بهره­ ی انسان گفته می­شود.[4] چرا که نصیب و بهره­ ی اعمال برای همه­ ی افراد اندازه گیری شده و نتیجه­ ی آن در عالم آخرت به او بازگردانده می­شود. لازم به ذکر است؛ واژه­ی «خَلاق» از نظر لغت به معنای «اندازه­» است، چنان­که «نیشابوری» در تبیین کلمه­ ی مزبور این­گونه می­ آورد: «مِنْ خَلاقٍ [أی؛] مِن نَصیبٍ کأنَّه قَدرٌ لَه هذا المِقدار».[5] 



[1]. ر.ک: سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص21؛ همچنین، ر.ک: کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص249؛ و نیز، ر.ک: سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص123.

[2]. آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص344؛ طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص23؛ آل غازى، عبدالقادر(1382هـ ق)ج‏5، ص65.

[3]. بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص112؛ نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏1، ص117؛ شبّر، سید عبدالله(1407هـ ق)ج‏1، ص130.

[4]. هویدی بغدادی، محمد(بی­تا)المتن، ص16؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص196؛ بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص112.

[5]. نیشابورى، نظام الدین حسن (1416هـ ق)ج‏1، ص351.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۵
سعید شریف دینی

«وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّ‌هُمْ وَ لا یَنفَعُهُمْ»؛ این سخن کنایه از آن است که سحر- همانند یک سمّ کشنده- نه تنها به آخرت شما آسیب می­زند بلکه در دنیا نیز برای شما زیانبار خواهد بود. این بخش از آیه تداعی کننده­ ی ماجرای حضرت موسی علیه السلام  با سحره­ ی فرعون است. آل فرعون با تعریف و ترغیب، سحره­ ی خود را نیرو داده و قوت می­ بخشیدند، چنان­که آیه­ ی ۶۴ از سور­ه­ ی طه به این مهم اشاره کرده و می­ فرماید: «قَدْ أفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏»، و خداوند به فرستاده­ ی خویش چنین الهام نمود: «لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أتى‏»«طه/69».[1]



[1]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص679.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۰۹
سعید شریف دینی

«وَ مَا هُم بِضَارِّ‌ینَ بِهِ مِنْ أحَدٍ إلا بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ این جمله دفع توهم و یا جواب از سؤال مقدر است:[1]

سؤال: چگونه ساحران در قضا و قدر الهی تصرف کرده و اشیاء این جهان را بر خلاف اراده ­ی حق می­ چرخانند؟

جواب: ساحران هرگز نمی­توانند کسی را به وسیله ­ی سحر زیان برسانند مگر به فرمان حق تعالی. به بیان دیگر؛ آثاری که از سحر بر می­خیزد نیز در تحت اراده و خواست حضرت حق است. اوست که این اثر و خاصیت را در عملی به نام سحر قرار داده و چنان­چه اراده کند این اثر را خنثی و بی­اثر می­نماید. اما به جهت آن که نظام جاری و حکم فرما، نظام علت و معلول است آثاری هم که از این عمل برخواهد خواست ریشه در همین قانون دارد.[2] بنابراین اگر بنا باشد کسی را به قهر و جبر از عملی منع کنند که دیگر تکلیف و اختیار دو امر بیهوده بود.[3]



[1]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص236.

[2]. موسوى سبزوارى، سید عبدالأعلى(1409هـ ق)ج‏1، ص350.

[3]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص218.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۰۶
سعید شریف دینی

«مَا یُفَرِّ‌قُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْ‌ءِ وَ زَوْجِهِ»؛ مسئله­ ی اختلاف بین زن و شوهر- که در این آیه بدان اشاره شده- بر سه وجه محتمل است:[1]

الف) با ایجاد بغض و کینه، تنفّر را در میان آنها حاکم می­کردند، به همین جهت سبب جدائیشان می­شد.[2]

ب) یکی از آن دو تن را فریب داده و او را به شرک آلوده می­کردند تا فردِ کافر با آن مؤمن نتواند به زندگی ادامه دهد.

ج) با نمّامی و سخن­ چینی مایه­ ی افتراق و جدایی می­شدند.[3] مثلاً به زن می­گفتند: این کاغذها را ببر و فلان موضع دفن کن، و از سوی دیگر؛ نزد شوهرش رفته و می­گفتند: همسرت، تو را سحر نموده شاهدش این است که در فلان موضع کاغذ و دست نوشته­ های سحر را پنهان کرده است، و زوجین به سبب این قبیل اباطیل از یکدیگر جدا شوند


[1]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص378؛ طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص340؛ طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص234.

[2]. شیبانى، محمد بن حسن(1413هـ ق)ج‏1، ص183؛ همچنین، ر.ک: محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص19؛ و نیز، ر.ک: مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص107.

[3]. سایس، محمد على(1423هـ ق)ص28؛ همچنین، ر.ک: جصاص، احمد بن علی(1405هـ ق)ج‏1، ص71.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۰۴
سعید شریف دینی

«وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ»؛ واژه­ ی «فتنه»- به معنای «إبتلاء» و «إختبار»[1] که در ترجمه­ ی فارسی «آزمایش»[2] نامیده می­شود- در جایی استعمال می­شود که موجبِ اختلال و اضطراب در موضوعی باشد.[3] همچنین؛ واژه­ ی مزبور در جایی به کار می­رود که بخواهد جدّیت، و یا تلاش و کوشش در عملی را- تا نتیجه­ ی مطلوب- برساند.[4] مثل امتحان گرفتن معلّم از دانش آموزان که سبب تلاش هر چه بیشتر شاگردانش خواهد شد، و چنان­که آیه­ ی ۱۰ از سوره­ی ممتحنه بر این مقصود دلالت دارد؛ فرمود: «یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَ‌اتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ». از این­رو امتحان زن­های مؤمنه­ ی مهاجره صرفاً بدین جهت است که آنها در راستای تحصیل عفّت و پاکدامنی کوشش کنند.

و اما واژه ­ی «ابتلاء»؛ در جایی به کار می­رود که تحول و یا انقلابی رخ دهد، چنان­که در آیه­ ی 16 از سوره­ ی فجر این مطلب ثابت می­شود که فرمود: «وَ أمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ‌ عَلَیْهِ رِ‌زْقَهُ».[5] و «مصطفوی» در ادامه­ ی معرفی واژه­ ی مزبور می­ نویسد: آن تقلب و تحولی که با آن نتیجه­ ی مقصودِ نظر به دست آید.[6]


[1]. اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏13، ص317؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص511؛ سمرقندى، نصر بن محمد بن احمد(1418هـ ق)ج‏1، ص80.

[2]. بستانی، فؤاد افرام(1370هـ ش)ص655.

[3]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏9، ص23؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏2، ص23؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص655.

[4]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص655.

[5]. همان.

[6]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏1، ص335.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۳
سعید شریف دینی

«بِبَابِلَ هَارُ‌وتَ وَ مَارُ‌وتَ»؛ «بابِل»- نام شهری است که- در زبان کلدانیان[1] به معنی «باب إیلو» یعنی «باب الله» و در زبان عبرانیان به معنای «باب إیل» بوده است.[2] این شهر، از شهرهاى قدیمىِ عراق در جهت جنوب شرقى بغداد، در ساحل فرات- نرسیده به شهر کوفه، به فاصله­ی قریبِ صد کیلومتر از بغداد- است.[3]

دو واژه­ ی «هَارُوت» و «مَارَوتَ»- بر وزن طاغوت، جالوت، لاهوت و ناسوت[4]- مأخوذ از زبانی است که ده قرن، پیش از میلاد در بابل رواج داشته است.[5] هنگامی که در سرزمین بابل، سحر به اوج خود رسیده بود و باعث اذیّت و آزار مردم شده بود، خداوند این دو فرشته را به چهره­ی انسان مأمور ساخت که راه ابطال سحر را به مردم نشان دهد.[6] اما به تدریج این تعلیمات مورد سوء استفاده­ ی عده­ ای قرار گرفته در صف ساحران واقع شدند.[7]



[1]. ر.ک: بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق)جلددوم‏تعلیقه، ص408.

[2]. ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج‏1، ص623.

[3]. مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏2، ص57.

[4]. بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق)جلددوم‏تعلیقه، ص409.

[5]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏11، ص62.

[6]. طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص127.

[7]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج1، ص237.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۲۹
سعید شریف دینی

«یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»؛ در مورد کیفیت آموزش سحر نیز- که در این آیه سخن از آن به میان آمده- اختلاف اقوال است:[1]

الف) مقصود این است که در زمان حضرت سلیمان علیه السلام  شیاطین به مردم تعلیم سحر می­نمودند.[2]

ب) شیاطین مردم را به استخراج سحر از زیر تخت حضرت سلیمان علیه السلام   تحریک و راهنمایی می کردند.[3] و آنان نیز نوشته ­ها را بیرون آورده و بر اثر مطالعه، مهارت پیدا می­نمودند.



[1]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص337؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص373.

[2]. عاملى، على بن حسین‏(1413هـ ق)ص25؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص213؛ شریف لاهیجى، محمد بن على(1373هـ ش)ج‏1، ص92.

[3]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص233.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۸:۲۷
سعید شریف دینی

«وَ مَا کَفَرَ‌ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُ‌وا»؛ سؤال: دلیل و سبب کفرِ شیاطین چه بود؟

در جواب باید گفت: در این رابطه سه احتمال وارد شده است:[1]

الف) کفر شیاطین، به جهت آن بود که به مردم سحر می­آموختند.[2]

ب) کفر شیاطین، به جهت آن بود که به حضرت سلیمان علیه السلام نسبت ساحر داده بودند.[3]

ج) مقصود از «کَفَروا»، همان «سَحَروا» است.[4]

از میان معانیِ سه­ گانه، معنای دوّم با شأن نزول آیه مناسب­تر است. و لکن مرحوم علامه طباطبائی معنای اوّل را ترجیح داده­اند که با ظاهر آیه سازگارتر است؛ زیرا در ادامه­ ی آیه می­ فرماید: «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ».[5]

در واقع می­توان گفت: احتمال اوّل و دوّم در ردیف هم بوده و یک احتمال واحدند زیرا کسی که در حال آموزش سحر است حضرت سلیمان علیه السلام   را هم به سحر و ساحری نسبت می­دهد.



[1]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص337؛ طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص233؛ طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص373.

[2]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص21؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص191؛ فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج‏3، ص630.

[3]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص273؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص201؛ مغنیه، محمد جواد(1425هـ ق)ص20.

[4]. عاملى، على بن حسین‏(1413هـ ق)ص25؛ نیشابورى، محمود بن ابوالحسن(1415هـ ق)ج‏1، ص114؛ همچنین، ر.ک: فیضى دکنى، ابوالفضل(1417هـ ق)ج‏1، ص125.

[5]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص235.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۸:۲۵
سعید شریف دینی

«مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِین»؛ مقصود از «شیاطین»- در آیه ­ی مورد بحث- شیاطینِ از طایفه­ ی جن است؛ اینان تحت سیطره­ی حضرت سلیمان علیه السلام قرار داشتند که به توسط ایشان از شر و سایر مفاسد بازداشته می­ شدند، چنان که فرمود: «وَ مِن الشَّیاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ، وَ یَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِکَ، وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظِینَ»«انبیاء/82».[1]

اما هنگامی که حضرت سلیمان علیه السلام از دنیا رفت جنیان آزاد شده، مردم را به سحر و جادو دعوت می نمودند و عامل گسترش مفاسدی همچون؛ ترویج بخل و کینه، جدایی میان زن و شوهر و مواردی از این قبیل در جامعه شدند. حرکت فوق، زمینه­ ی برخی توهمات را برای عده­ ای ایجاد نمود که سلیمان علیه السلام  نیز ساحر بوده است! این توهمات تا عصر نزول قرآن، همواره ادامه داشت. چنان­که یهودیانِ عصر نزول قرآن نیز فرامین پیامبر اسلام صل الله علیه و آله  را بر پایه­ ی همان توهمات پنداشته و همان تصوراتی را که از حضرت سلیمان علیه السلام  در ذهن خویش داشتند به نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله نیز نسبت داده و از أکاذیب شیاطین پیروی می­ کردند.



[1]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص235.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۱۸:۲۲
سعید شریف دینی