بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ»؛ واژه­ی «بصیر» از أسماء حسنای الهی بوده[1] و می­فرماید: خدای تعالی بر جمیع احوال یهود، به­ خصوص بر پست­ترین خصلتِ آنها- یعنی حرص و طمعشان نسبت به زندگی دنیا- آگاه بوده،[2] اعمال آنها را می­بیند و بر کردارشان مطّلع[3] و محیط است.

آری، خداوند جمیع آنچه از این گروه سر بزند حفظ نموده، آن را ثبت و ضبط خواهد نمود تا آنها را به سزای عمل ننگینشان- که همان چشانیدن عذاب است- برساند.[4] و در هر صورت، طولانی یا کوتاه بودنِ عمر برای این عده به غیر از سرنگونیِ در عذاب، خاصیت دیگری نخواهد داشت.[5]



[1]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏2، ص143 و 144.

[2]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص263.

[3]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص20.

[4]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص360؛ همچنین، ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص25.

[5]. ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص110؛ همچنین، ر.ک: صادقى، تهرانى محمد(1419هـ ق)ص15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۳:۵۰
سعید شریف دینی

«وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أنْ یُعَمَّرَ»؛ کلمه­ ی «زَحزَح»، به معنای دور کردن،[1] رد کردن و دوری نمودنِ تدریجی است[2] که واژه­ی «مُزَحزَح» یکی از مشتقات آن به شمار می­ آید. همچنین؛ جمله ی «أن یُعَمَّرَ» تأویل به مصدر می­ رود،[3] بر این اساس اصل آیه چنین می­شود: «و ما أحدهم بمبعّده من العذاب تعمیره»،[4] یا «و ما أحدهم مزح زحه من العذاب تعمیره»،[5] و یا «و ما أحدهم بمزح زحه من العذاب تعمیره»،[6] و سایر جملاتی که به همین معنا هستند.

گویا آیه­ ی شریفه درصدد بیان این مطلب است که یهودیان با عمر طولانی­اشان هم نمی­توانند مانع عذاب الهی شده و آن را از خود دور کنند. به بیان دیگر؛ هر کس گمان کند که با طولانی شدن عمر، عذاب از او برداشته می­شود خیالش فاسد و واهی است. چنان­که به این مطلب در آیه ­ی 78 از سوره­ ی نساء نیز اشاره شده است، می­ فرماید: «أیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِ‌ککُّمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنتُمْ فِی بُرُ‌وجٍ مُّشَیَّدَةٍ».

حاصل آن که؛ نه عمر طولانی و نه جایگاه بلند و محکم، هیچ­کدام مانع از مرگ و عذاب نخواهد شد و تنها، عمل صالح است که انسان را از عذاب الهی منع می­کند.



[1]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص233.

[2]. مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏4، ص316.

[3]. محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج‏1، ص151؛ ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏2، ص62؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص397.

[4]. میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏1، ص287؛ همچنین، ر.ک: محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص18.

[5]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص505.

[6]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص65؛ ابن جوزى، عبدالرحمن بن علی(1422هـ ق)ج‏1، ص90؛ طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص322.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۵
سعید شریف دینی

«وَ مِنَ الَّذِینَ أشْرَ‌کُوا»؛ واژه ­ی «أحرَصَ»- در بخش پیشین- أفعل تفضیل،[1] و به لفظِ «مِن»- در همین بخش از آیه- خاتمه می­یابد. این بخش از آیه درصدد مقایسه ­ی یهود با سایر اُمم است که چنین می­شود: «وَ مِنَ الَّذِینَ أشْرَکُواْ»، أی؛ «وَ أحرَصَ مِّن الَّذینَ أشرَکُوا»،[2] یعنی امت یهود حتی نسبت به سایر اُمم و مللِ مشرک- مانند: مجوس- نسبت به زندگانی چند روزه ­ی دنیا حریص­ ترند.



[1]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص396.

[2]. شریف لاهیجى، محمد بن على(1373هـ ش)ج‏1، ص87؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص502؛ ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص139.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۳
سعید شریف دینی

«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أحْرَ‌صَ النَّاسِ عَلَی حَیَاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أشْرَکُواْ»؛ لام در «لَتَجِدَنَّهُم» لام قسم، و نون آن برای تأکید است. أی؛ وَ الله لَتَجِدَنَّهِم.[1] حرکت تنوین در «حَیاةٍ» که حکایت از نکره بودن آن می­کند، نشانه­ی تحقیر است؛[2] یعنی زندگی دنیا بس کوچک و حقیر است؛ چنان­که خدای تعالی در آیه ­ی 64 از سوره­ی عنکبوت چنین فرمود:‌ «وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إلا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ‌ الْآخِرَ‌ةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ». همچنان­که؛ در حدیثی منتسب به نبی مکرم اسلام؟صل؟ چنین آمده است: «حُبُّ الدُّنیَا رَأسُ کُلَّ خَطِیئَةٍ».[3] و لهذا؛ در ترجمه­ ی این بخش از آیه می­ گوییم: «سوگند به خدا! یهود را حریص­ترین مردم بر زندگی دنیوی می­ یابی». معلوم می­شود حرص این عده نسبت به دنیا موجب ترسشان از مرگ شده است. و نیز؛ این آیه ­ی شریفه را می­توان یک دلیل قطعی برای آیه ­ی پیشین دانست که فرمود: «لَن یَتَمَنَّوْهُ أبَدَا»،[4] یعنی سؤال می­ کنیم: چرا این گروه هرگز نمی­توانند آرزوی مرگ کنند؟ جواب می­ دهیم: زیرا نسبت به زندگانی دنیا بسیار حریص­ اند.[5]



[1]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص322؛ بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج‏1، ص144؛ بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج‏1، ص61.

[2]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص193؛ شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم(1412هـ ق)ج‏1، ص92؛ مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص304.

[3]. منسوب به جعفر بن محمد8 امام ششم‏(1400هـ ق)ص138؛ کلینى، محمد بن یعقوب‏(1407هـ ق)ج‏2، ص131؛ تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد(1410هـ ق)ص348.

[4]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص193.

[5]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص228.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۱
سعید شریف دینی

«وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛ از محتوای کلی آیه، به خوبی دانسته می­ شود که چه کسانی از مرگ می­ترسیدند. به طور دقیق، آنها کسانی هستند که حب دنیا در دل­هایشان نفوذ کرده و نهادینه شده است، کسی که با رفتار خویش کارنامه­ ی عملش را سیاه نمود، چگونه می­تواند تمنای موت کند. و این مهم، با عنایت به انتهای آیه ­ی مورد بحث کاملاً ملموس و مشهود است؛ و لهذا این­گونه فرمود: «خداوند به اعمال ستمکاران آگاه است».

آری، او بر اعمال غیر ظالمین نیز علیم است- چنان­که در جای­جای قرآن کریم از جمله­ ی «وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[1] استعمال شده است- لکن، ظالم نامیدن این گروه از جانب باری تعالی نشان­ دهنده ­ی کارنامه ­ی سیاه رفتاری آنان است. بنابراین به کار بردن جمله­ ی «وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظَّالِمِینَ» از باب تهدید و تنبیه بر ظالم بودن و کاذب بودن آنها است.[2]



[1]. بقره/74، 85، 140، 144 و 149؛ آل­عمران/99.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص205؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص95؛ فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص166.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۲:۲۴
سعید شریف دینی

«فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛ سؤال: چرا خدای تعالی به بنی اسرائیل، آرزوی مرگ را پیشنهاد داد، آیا تمنای موت گناه نیست؟

جواب: طلب مرگ از خدا اگر به علت جزع و فزع و سختی­های دنیوی باشد، به نعمتِ عمر، کفران شده و حرکتی مذموم است.[1] در حالی که اشتیاق به مرگ برای انسان­هایی که دارای اهلیت باشند و آخرت خود را تأمین­ شده می دانند گناهی ندارد. چنان­که در حالات حضرت علی علیه السلام و اشتیاق ایشان به مرگ چنین می­خوانیم: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اُمِّه‏».[2] بر این اساس، بنی اسرائیل نیز در تورات خوانده بودند که اولیای الهی از خدای خویش طلب موت کرده و از آن هراسی ندارند. و لهذا؛ پیشنهاد طلب موت از سوی حق تعالی امری معقول و فعلی ممدوح است.



[1]. نجفی خمینی، محمد جواد(1398هـ ق)ج‏1، ص212؛ همچنین، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص320.

[2]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص52، خطبه5؛ علامه حلی، حسن بن یوسف(1411هـ ق)النص، ص180؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1404هـ ق)ج‏8، ص428.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۶ ، ۱۳:۲۲
سعید شریف دینی

«قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ‌ الْآخِرَ‌ة»؛ قرآن کریم یک اصل کلّی را- در قالب جدال احسن- به صورت استفهام بیان می­ کند تا عجز این عده ثابت شده و اساس افکار پوشالی­اشان را بر باد دهد؛ می­ فرماید: مگر نه این است که مدعی هستید بهشت و نعیم آخرت[1] به شما اختصاص دارد؟! مگر نه این است که می­گویید: ما از اولیاءِ مخلص خدا، بهترین بندگان او هستیم و دعایمان مستجاب است؟![2]

بنابراین،‌ اگر چنین است که مدعی هستید، به طور قطع بهشت هم مشتاق دوستان خداوند است! و باید هر لحظه انتظار بکشد که شما را در خود بپذیرد، و مهمترین و بالاترین آرزوی شما هم باید این باشد که هر چه زودتر بمیرید تا به دیدار خدا و نعمات بهشتی دست یازید، زیرا پل ارتباطی شما با آنچه ادعا می­کنید فقط مرگ است. در حالی که نه تنها چنین آرزویی ندارید! بلکه- به فرموده ­ی آیه ­ی 96 از همین سوره- هر کدامتان آرزوی عمر هزار ساله دارید! و این، حکایت از ادعای دروغ و باطلِ شما دارد.



[1]. نووى جاوى، محمد بن عمر(1417هـ ق)ج‏1، ص33؛ آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص327؛ شبّر، سید عبدالله(1412هـ ق)ص53.

[2]. فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص165؛ همچنین، ر.ک: العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص443.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۴۸
سعید شریف دینی

«قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُ‌کُم بِهِ إِیمَانُکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین»؛ خدای تعالی در این بخش از آیه با لحنی توأم با سرزنش خطاب خود را متوجه یهودیان معاصر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و مدعیِ ایمان نموده و به فرستاده­ی خویش فرمان می­ دهد: به یهودیان معاصرِ خود- که همان پیروان گوساله­ پرستان­ اند- بگو: چقدر بد است آنچه ایمانتان شما را به آن امر می­کند. این چگونه ایمانی است که در آن توصیه به امور ناروایی همچون گوساله­ پرستی می­نماید، حرکتی که حاصل آن فقط کفر بر خدای تبارک و تعالی است؟!

این نحوه­ ی ایمان و دین­داریِ شما مثل آن می­ماند که بگویید: ما فقط به دین حضرت موسی علیه السلام  ایمان آورده­ایم زیرا در این دین به ما توصیه شده است که اسلام را پذیرا نشده و از پیامبر اسلام صل الله علیه و آله تبعیت ننماییم![1] بنابراین، سخن مزبور کنایه از آن دارد که این گروه، فاقد ایمانِ حقیقی و راستین بوده و حتی به انبیاء و کتاب­ های خود نیز کمترین اعتقادی نداشته و ندارند. حاصل آن که؛ این ایمانِ ادعایی شما، ایمان نیست بلکه صرفاً توهّم ایمان است.



[1]. ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص24.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۱
سعید شریف دینی

«قَالُواْ سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ اُشْرِ‌بُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْل بِکُفْرِهِمْ»؛ مقصود این بخش از آیه ­ی شریفه این است که آنان به حسب کلام و گفتار، سخن را پذیرفتند اما هنگام عمل و التزام، از آنچه بدان مأمور شده بودند پیروی نکردند.[1]

به طور قطع این سخنان به زمان حضرت موسی علیه السلام   اختصاص نداشته و گویای لجاجت و تمرّد یهودیانِ عصر پیامبر اسلام صل الله علیه و آله نیز خواهد بود، چنان­که هدف آیه از این سخنان مطرح کردن وجه اشتراکِ یهودیانِ پیشین با یهودیانِ عصر اسلام در تمرّد و فرمان­ناپذیریِ این گروه است.

بر این اساس، گویا یهودیانِ عصر نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله- با تأسی به اسلاف خود- در پاسخ به آن حضرت مبنی بر ایمان آوردن به ایشان و پذیرش اسلام چنین گفته باشند: «آنچه را که محمد صل الله علیه و آله ما را بدان سوی فرا می­خواند شنیدیم و اطاعت ننمودیم»![2]

آن­گاه آیه ­ی شریفه در ادامه می­ فرماید: این تمرد و سرکشی بدان جهت بود که قلب این گروه به وسیله ­ی گوساله ­پرستی إشباع و سیراب شده بود. بنابراین، اینان به سبب کفر و ضلالتشان، غرق در محبت گوساله شده بودند،[3] تا جایی که این علاقه در اعماق قلبشان نفوذ کرده بود؛ همانند مشروبی که با نوشیدن، در اعماق بدن انسان ریشه دوانده و جزئی از بافت و تار و پود بدنِ فرد می­شود.[4]

گوساله­ پرستی تجسم دنیا و علاقه به مادیات و زخارف دنیوی است، چنان­که این پدیده­ی مشترک در وجود یهودیانِ عصر پیامبر اسلام صل الله علیه و آله- و یهودیان هر عصری- عیان بود و همین امر، مانع پذیرش اسلام از ناحیه ­ی آنان می­شد.



[1]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص256؛ همچنین، ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص300.

[2]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص19؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص112.

[3]. کاشانى، ملا فتح الله (1423هـ ق)ج‏1، ص192؛ موسوى سبزوارى، سید عبدالأعلى(1409هـ ق)ج‏1، ص331.

[4]. ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص108.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۶
سعید شریف دینی

«وَ رَ‌فَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّور خُذُواْ مَا ءَاتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُواْ»؛‌ بالا بردن کوه و مشرف کردنِ آن بر سر بنی اسرائیل برای پذیرش پیمان، گرفتن تورات و عمل به آن با قدرت و جدّیت،[1] و با عزمی راسخ و قوتی کامل[2] از سوی این گروه بوده است، زیرا- همان­طور که در آیه ­ی 63 از همین سوره بحثش گذشت- قوم یهود اساساً انسان­های متمّرد و لجوجی بوده، و به سادگی زیر بارِ دستورات الهی نمی­رفتند. از این­رو حرکت فوق برای خشکاندن ریشه­ ی استکبارطلبی، از بین بردن روحیه ­ی لجاج و تمرد و خلاصه، مالیدن بینیِ این گروه خودکامه به خاک بوده است.



[1]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص541.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص203.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۲
سعید شریف دینی