بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

مقصود از «عهد» در آیه­ ی مورد بحث

«اُوْفُواْ بِعَهْدِی اُوفِ بِعَهْدِکُمْ»؛ وفاى به عهد یکی از صفات بسیار ستوده است[1] که در آیات[2] و روایات[3] از حسن و مدح آن سخن به میان آمده است. واژه­ ی «عهد» و وفای به آن، به معنای یک نوع حفظ و نگهداریِ مستمر است. چنان­که پیمان را پیمان گویند، چون حفظ و نگهداریِ مستمر در آن نهفته است. بنابراین- در یک نگاه کلی- مقصود از «عهد» در شریفه­ ی مورد بحث «حِفظُ الشَّی‏ء وَ مُراعاتِه حالاً فَحالاً» خواهد بود.[4] چنان­که مفردات نیز به همین شیوه، پرده از واژه ی مذکور بر می­دارد.[5] و لهذا؛ حفظ عقیده­ ی توحید و پیروى از پیامبرانِ الهی عهدی است که در کتاب و به حسب فطرت و تجربه ‏هاى تاریخى، خداوند از آنها و از هر امتى- که داراى آئین خدایى است- گرفته است.[6]

همچنین؛ آیه­ ی 83 و 84 از همین سوره نیز می­تواند مفهومِ «عهد» را در آیه­ ی مورد بحث تبیین کند؛ چنان­که فرمود: «وَ إِذْ أخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَ ذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أقِیمُواْ الصَّلأةَ وَ آتُواْ الزَّکَاةَ ...» و فرمود: «وَ إِذْ أخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ».

همچنان­که؛ آیه­ ی 12 از سوره­ی مائده نیز مسئله­ی «عهد» و وفای به آن را این­گونه تشریح نمود: «وَ لَقَدْ أخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَآئِیلَ... لأکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ لأدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ ....».

در بیانی از حضرت امام صادق علیه السلام  این­گونه می­خوانیم: به عهد خویش مبنی بر ولایت امیرالمؤمنین؟ع؟  عمل کنید تا من نیز به عهد خود وفا کرده و شما را داخل بهشت کنم.[7] چنان­که این مضمون را جناب عیاشی نیز می­نماید که؛ وفا کنید به ولایت على علیه السلام  که واجب است از طرف خدا، تا من نیز وفا می­کنم از براى شما به دخول بهشت.[8] حاصل آن که؛ در این سخن شریف مقصود از جمله­ ی «اُوفِ بِعَهْدِکُم»، «بهشت» است.



[1]. طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج‏2، ص8.

[2]. ر.ک: بقره/177؛ مریم/54؛ اسراء/34.

[3]. ر.ک: ابن بابویه، محمد بن على‏(1362هـ ش)ج‏1، ص113؛ همچنین، ر.ک: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج‏72، ص92؛ و نیز، ر.ک: نورى، حسین بن محمد تقى(1408هـ ق)ج‏11، ص316.

[4]. حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص117؛ بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج‏1، ص40؛ حائرى تهرانى، میر سید على(1377هـ ش)ج‏1، ص145.

[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص591.

[6]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص139.

[7]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص139.

[8]. عیاشی، محمد بن مسعود(1380هـ ق)ج‏1، ص42.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۰
سعید شریف دینی

. بیان پاره­ ای از نعمات الهی

«اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»؛ نعمت، در این بخش از آیه امور متعددی را شامل خواهد شد، از جمله؛ الف) «انبیاء»؛[1] زیرا پیامبران زیادی از میان بنی اسرائیل برخواستند. ب) «نزول کتابهای آسمانی»؛[2] مانند: تورات و انجیل که مربوط به بنی اسرائیل است. ج) «نجات از چنگال فرعون».[3] د) «نزول مَنّ و سَلوی».[4] هـ) «شکافتن سنگ و جاری کردن آب».[5] و) «نجات بنی­اسرائیل از غرق شدن».[6]



[1]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص99؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص138؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص108.

[2]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏1، ص331.

[3]. ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو(1419هـ ق)ج‏1، ص148؛ قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏1، ص331؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص108.

[4]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص207؛ قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏1، ص331.

[5]. همان، ص331 و 332.

[6]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص207.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۵
سعید شریف دینی

. بیان چند نکته­ ی تفسیری پیرامون کلمه­ ی «بنی إسرائیل»

«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ»؛ در ارتباط با جمله­ ی مزبور به سه نکته اشاره می­شود:

الف) کلمه­ ی «إبن» دو جمع دارد: یکی، «أبنَاء» و دیگری، «بَنون»؛[1] هنگامی که «بَنون» منادای مضاف قرار گیرد منصوب می­شود- یعنی «یا بَنین»- که در حال اضافه، نون جمع ساقط گشت و تبدیل به «یا بَنی» شد.[2]

کلمه­ ی «اسرائیل» مرکب از دو کلمه­ی «إسر»- یعنی عبد- و «ئیل»- یعنی الله- است که در مجموع معنای آن «عبدالله» می­شود، همچنین؛ کلماتی همانند «میکائیل» و «جبرائیل» نیز به معنی عبدالله هستند که در روایات بدانها اشاره شده است.[3] اسرائیل لقب حضرت یعقوب علیه السلام  و ایشان نیز فرزند حضرت اسحاق علیه السلام است.[4] و ظاهر آن است که مقصود از بنی اسرائیل، مطلقِ فرزندان جناب یعقوب علیه السلام  باشند.[5]

ب) خطاب در کلمه­ ی «بنی ­اسرائیل» چگونه خطابی است؟

بعضی از خطاب­ها فقط برای سرزنش مخاطب به کار می­رود اما برخی دیگر از آنها «تشریفی» بوده و گویای شرافتِ مخاطب است؛ بر این اساس، خطابی که در آیه­ی مذکور به کار رفته، «تشریفی» است[6] یعنی به فرزندان یعقوب علیه السلام  می­فهماند؛ پدرشان کیست؟ (یعقوب) و لقبش چه بود؟ (عبدالله).

ج) مراد از «بنی­ اسرائیل» در این آیه یهودیان هستند و شامل مسیحیان نمی­شود؛ چون قضایایی که آیه­ ی مورد بحث پرده از آن برمی­دارد مربوط به یهودیانی است که خود را نژاد برتر می­دانستند! ولی در آیات دیگر، شامل مسیحیان نیز می­شود، همان­گونه که عنوان «بنی ­اسرائیل»، مورد خطاب حضرت مسیح علیه السلام  قرار می­گرفت، چنان­که فرمود: «وَ إِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ»«صف/6».[7]



[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص148؛ ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏8، ص71.

[2]. یعقوب، جعفری(1376هـ ش)ج‏1، ص149.

[3]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص180.

[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص134.

[5]. حسینى جرجانى، سید امیر ابوالفتوح(1404هـ ق)ج‏2، ص554.

[6]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص281.

[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص26.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۲
سعید شریف دینی

در آیات پیشین، قصه­ی حضرت آدم علیه السلام  بیان شد اما از این آیه به بعد داستان بنی­ اسرائیل مطرح می­شود؛ سؤال: چه ارتباطی میان این آیه­ ی شریفه با آیات پیشین است؟

برخی از مفسرین در جواب به این سؤال گفته­ اند: بعید نیست مخاطب در آیه­ ی موردِ بحث از قبیل ذکر خاصِ بعد از عام باشد؛ زیرا آنچه از آیه­ ی 20 سوره­ ی بقره- «یَا أیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُمْ...»- تا آیه­ ی مورد بحث مورد خطاب قرار گرفت، عمومِ مردم بودند که با یادآوریِ نعمت‏هایی که به آنان ارزانی شده است دعوت به عبادتِ صاحبِ ‏نعمت- یعنی پروردگار عالمیان- شده­ اند، لکن مخاطب در این آیه و آیاتِ بعد، خصوص قوم یهود در عصر نزول هستند تا با یادآوری نعمت‏هایی که بر أجدادشان إعطا شد به عهد خداوند وفا کنند و با ایمان آوردن به نبی مکرم اسلام صل الله علیه و اله و سلم تنها از خدا بترسند.2

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۳۳
سعید شریف دینی

. افتراقِ دو واژه­ی «کفر» و «تکذیب»

«وَ الَّذِینَ کَفَرواْ وَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا»؛ مفهوم دو واژه­ی «کفر» و «تکذیب» با یکدیگر متفاوتند؛ زیرا پدیده­ ی «کفر» از افعال قلوب بوده و از درون بشر نشأت می­گیرد- مثل این که فردی قلباً منکر خدا و یا قائل به تعدد او باشد- اما «تکذیب» اعلام کفر بوده[1] و مربوط به برنامه­ های جوارح ی انسان است؛ یعنی با اعضاء و جوارح خود، انکار و کفر درونی­اش را ظاهر می­کند، همانند کسی که در مقابل خورشید سجده کند. پس تکذیب با اعضا و جوارح انسان بوده و به منزله­ی توطئه­ای بر علیه برنامه­ های توحیدی آیات خداوند است همانند تشکیل حکومت­های غیر دینی همچون؛ لائیک، کمونیسم و غیره...

و اگر در فتاوی فقهاء عظام می­خوانیم که پوشیدن لباس کفار و تشبّه به آنها را حرام نموده ­اند؛ یکی از جهاتِ حکمِ مزبور این است که عمل فوق، به مثابه تکذیب آیات خداوند است.



[1]. ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏(1408هـ ق)ج‏1، ص235.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۳
سعید شریف دینی

اشتراکِ «کفر» و «تکذیب»، گویای «هدایت تشریعی»

«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّى هُدًى... وَ الَّذِینَ کَفَرواْ وَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا»؛ مقصود از «هدایت» در آیه­ ی پیشین، مطلقِ هدایت نیست- هدایت مطلق یعنی هدایتی که اَعم از عقل و نقل و نبوت و رسالت، و هدایت­های دیگری از قبیل هدایتِ وعاظ و خطباء و اهل ارشاد و اولیاء باشد[1]- بلکه مراد، آن هدایتی است که تنها به واسطه­ ی پیامبران و کتاب­های آسمانی به دست آید؛ زیرا کفری که آیه­ ی فوق سخن از آن به میان آورده، برابر است با انکار خدا و پیامبران الهی؛ و این معنا، همان چیزی است که در معنای تکذیب هم وجود دارد. بنابراین مقصود از هدایت در آیه­ ی سابقه «هدایت تشریعی» خواهد بود.



[1]. خمینی، سید مصطفی(1418هـ ق)ج‏5، ص443.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۱۵
سعید شریف دینی

«فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ»؛ مسئله­ ی «تبعیت» با «اطاعت» متفاوت است؛ واژه­ ی «اطاعت» از «طوع» بوده به معنای «میل و رغبت»،[1] و نیز «انقیاد»[2] است. به بیان دیگر؛ قوامِ این کلمه، به رغبت و میل خواهد بود. بنابراین مقصودِ آیه­ ی 33 از سوره­ ی محمد که فرمود: «أطِیعُوا اللَّهَ وَأطِیعُوا الرَّسُولَ»، این است که باید اطاعت شما از سر میل و رغبت و اختیار باشد.[3]

و اما واژه­ ی «تبعیت»؛ این کلمه- بر خلاف واژه­ ی «اطاعت»- به عملی گفته می­شود که در اعضاء و جوارح انسان نمود پیدا می­کند ولو این که فرد به آنچه انجام می­دهد میل پیدا نکند! همانند زنی که به ظاهر پوشش خود را رعایت کرده و از دین تبعیت می­کند ولو این که ممکن است قلباً به آنچه انجام می­دهد مایل نباشد.

البته گاهی هم «تبعیت» به معنی «اطاعت» می­ آید؛ البته شرطش این است که در کلام قرینه باشد، مانند آیه­ ی 68 از سوره­ی آل عمران که فرمود: «إِنَّ أوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ»، در این آیه، کلمه­ ی «اُولَی» قرینه قرار گرفته، و اولویت در جایی است که اطاعت از روی میل و رغبت انجام پذیرد. همچنین در آیه­ی 38 از سوره­ ی بقره که می­فرماید: «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»،[4] نفی خوف و حزن، قرینه شده است تا در ادامه­ ی آیه- که فرمود: «فَمَن تَبِعَ هُدَایَ»- مسئله­ ی «تبعیت» به معنی «اطاعت» باشد. این آیه از قبیل آیه­ ی 31 از سوره­ی بقره است که فرمود: «إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ...»، قرینه در این آیه، تلازمی است که بین محبت خدا- یعنی «تُحِبُّونَ اللّهَ»- و محبت شما- یعنی «یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»- وجود دارد. بنابراین، قرینه در آیه­ ی مذکور شرط و جزای شرط است که اطاعت از خدا را عامل اصلی دوست داشتن خدا می­داند.



[1]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏1، ص289، و ج‏2، ص124؛ همچنین، ر.ک: مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏2، ص377.

[2]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏4، ص248؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد(1412هـ ق)ص529؛ بستانی، فؤاد افرام(1370هـ ش)متن، ص585.

[3]. طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج‏3، ص173.

[4]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏1، ص265.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۹
سعید شریف دینی

حکمت کاربرد دو لفظِ «رحیم» و «حکیم»

«إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم»؛ کلمه­­ی «توّاب» در برخی از موارد با واژه­ ی «حکیم»، و در مواردی نیز با واژه ی «رحیم» می­آید. این دو واژه­ با یکدیگر متفاوتند؛ آن­جا که لفظ مذکور با صفتِ «رحیم» می­آید- همانند آیه­ ی مورد بحث- قبولِ توبه با یک نوع مهرورزیِ خاص و خالص است، اما هنگامی که این لفظ با صفت «حکیم» آمده خداوند درصدد تنبیه حکیمانه­ ی انسانِ تائب است؛ چنان­که در آیه­ ی 64 از سوره­ ی بقره می­فرماید: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ» و نیز در آیه­ ی 10 از سوره­ ی نور فرمود: «وَ أنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ».

از آن جهت که وصف «رحیم» از رحمت ویژه­ی الهی خبر می­دهد معلوم می شود که بعضی از انسان­های تائب به ویژه حضرت آدم علیه السلام  از یک نوع رحمت خاصی برخوردارند. به همین جهت خدای تعالی در قرآن کریم می­فرماید: رحمتِ ویژه­ام را برای پرهیزگاران قرار دادم، و در آیه­ ی 156 از سوره­ ی اعراف چنین آمده است: «فَسَأکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۴
سعید شریف دینی

سؤال: آیا می­توان گفت: مقصود از «کلمات»، همان سخن و قولِ حضرت آدم و حوا علیهما سلاماست چنان­که در آیه­ی 23 از سوره­ی اعراف این­گونه فرمود: «قَالا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أنفُسَنَا...»؟

جواب: آیه­ ی مزبور در سوره­ی اعراف قرار دارد و این سوره از سُوَر مکی قرآن، و سوره­ ی بقره از سوره­ های مدنی است؛ از این­رو نمی­تواند چیزی که بعد از او نازل شده کلمات او باشد.

به بیان دیگر؛ آیه­ی «قَالا رَبَّنا» قبل از ماجرای «هبوط» بود، در حالی که «کلمات» بعد از ماجرای «إهبِطوا» واقع شده است. بنابراین، قول حق این است که «کلمات» همان «اسمائی» است که در آیه­ی «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاء کُلَّهَا»«بقره/31»، قرار دارد و «اسماء» نیز همان اهل بیت  علیهم السلام هستند که چکیده و اسرار خلقت و آفرینش­اند؛ و مؤید سخن فوق، روایات معتبر فراوانی هستند که در این باب وارد شده است.[1]



[1]. اربلی، علی بن عیسی(1381هـ ق)ج‏1، ص465.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۳۱
سعید شریف دینی

برخی از انقسامات «توبه»

«فَتَابَ عَلَیْهِ»؛ مسئله­ی «توبه» را طبق یک دیدگاه می­ توان به دو بخش تقسیم نمود:

قسم اول، مربوط به «بنده» است و قسم دوم، مربوط به «خدا».

اگر استناد توبه به بنده باشد به معنی «بازگشت از معصیت» است، و اگر استنادش به خدا بود به معنی «قبول»- یا پذیرش بازگشت و بازگشت به رحمت الهی- است؛ قرآن کریم قسم اول را با «إلی» و «مِن»، و قسم دوم را با «علی» نشان می­دهد. چنان­که در آیه­ ی «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ»«تحریم/8»، آیه­ ی «تَوْبَةً مِنَ اللَّه»«نساء/92»، و آیه­ ی «ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ»«توبه/18» مطلب از همین قرار است.[1]


[1]. مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏1، ص196؛ صادقى تهرانى، محمد(1365هـ ش)ج‏7، ص253.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۳۱
سعید شریف دینی