بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ»؛ در آیه 37 سوره بقره کلمه ی «تَلَقّی» به معنای «تفهُّم» و «دریافت کردن»[1] بوده و مرکب از دو چیز است: یکی «علم تفصیلی» و دیگری «اشتیاق»؛ بر همین اساس در بحث فقه(باب تجارت)بحثی وجود دارد که نام آن، «تلقی رکبان» است؛ یعنی هنگامی که تُجار به شهری می­‌رسند مردم برای خرید بیرون شهر می آمدند؛ در این آمدنِ تجار هم علم تفصیلی و هم اشتیاق نهفته است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۱۷
سعید شریف دینی

«فَأخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ»؛ اگر کسی در بحث شیطان­ شناسی، هشدارهای آیات کریمه­ ی قرآن را نسبت به شیطان و إغوای او به طور کامل درک کند هرگز تن به القاءات این دشمنِ آشکار نمی­دهد.

به طور کلی راههای شناخت شیطان کاملاً باز و هدف این جرثومه­ ی فساد، روشن و مبرهن است، آیه­ ی 16 از سوره­ ی حشر نوعی دو رویی و نفاق را که در وجود شیطان متبلور است برای انسان روشن می­کند که او حتی به هم­کیش خود نیز وفادار نمی­ماند، چه این که انسان را به مرز کفر کشانده و او را تهی از ایمان می کند و آن­گاه ایشان را به حالت خود رها کرده از او بیزاری می­جوید، قرآن کریم در این رابطه می­فرماید: «قَالَ لِلْإنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ»، تعبیر نمودن به «أخرَجَ» در آیه­ ی مورد بحث همانند واژه­ ی «أکفُرْ» در آیه­ ی مذکور است.

لفظ «مَا» در «مِمَّا کَانَا فِیهِ» به رتبه، شرافت[1] و مقام[2] ناظر است؛ یعنی از مقامی که آدم و حوا علیه السلام در آن بودند بیرون شدند.



[1]. خمینی، سید مصطفی(1418هـ ق)ج‏5، ص514.

[2]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏1، ص82.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۴۶
سعید شریف دینی

«فَأزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا»؛ سؤال: آیا ماجرای إغوای ابلیس در بهشت رخ داد، یا این مسئله در جای دیگر واقع شده بود؟

جواب: قرآن کریم در مورد این مسئله به دو نکته اشاره کرده است:[1]

الف) در آیه ­ی 17 از سوره­ی طه، چنین می­فرماید: «یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ»، کلمه­ ی «هذا» در آیه­ ی مذکور اشاره به حضور ابلیس در بهشت است.

ب) در آیه ­ی 21 از سوره­ ی اعراف نیز چنین می­فرماید: «وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّى لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِین»، کلمه­ ی «قَاسَمَهُمَا» در آیه­ ی مذکور اشاره دارد بر این که قسم دادنِ شیطان، به معنی حضور او در بهشت است؛ چنان­که در ادامه­ی آیه از لفظِ «کُلَّمَا» استفاده می­کند و این امر نیز نشانه­ی اهمیت حضور او خواهد بود.

و لهذا؛ با عنایت به دو بند فوق، روشن می­شود که شیطان در بهشت حاضر بود، و آنچه از محاوره بین جناب آدم علیه السلام  و شیطان روی داد در همان مکان بوده است.[2]



[1]. ر.ک: همان، ص372.

[2]. ر.ک: همان، ص371 و 372.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۲۴
سعید شریف دینی

*«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ»*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۵۱
سعید شریف دینی

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ»؛

سؤال: چرا در آیه­ ی مذکور به جای استفاده از لفظ «قَالَ»، کلمه ­ی «قِیلَ» به کار رفت؟

جواب: مهم­ترین خصیصه­ ی منافقان آن است که پیروِ منطق و سخنِ حق نیستند بلکه گروهی لجباز و نصیحت­ناپذیرند. به همین جهت خدای تعالی نیز با این شیوه­ی بیان، گروه منافقان را تحقیر می­نماید. و لهذا این عده در پاسخ به ناصحانی که به آنها می­گفتند: «آمِنُواْ»، به دو جواب اشاره می­کردند:

جواب اول را این آیه بیان می­کند که؛ «قَالُواْ أنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء»؛ در این آیه، منافقان به مؤمنان نسبت «سفاهت» می­دهند؛ «سفیه» به کسی گفته می­شود که عقلِ عملیِ او مختل بوده، نفع و ضرر خویش را نشناخته و قدرت تمییز از او سلب شده است. پس؛ از نگاه منافقان، مؤمنین عقلشان مختل است، نفع و ضرر خویش را نشناخته و فاقد قدرت تمییزند! 

جواب دومِ آنها در ذیل آیه­ ی 206 از سوره­ی بقره آمده است که عزّت دروغین خویش را به رخ مؤمنان می­کشند، چنان­که فرمود: «وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ»، در حالی که عزت حقیقی از آنِ خداست و آن را تنها به مؤمنان عنایت می­کند.

بنابراین، گویا خدای سبحان با این شیوه از بیان، گروه نفاق را سفیه خوانده و عزت دروغینشان را بر باد می­دهد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۸
سعید شریف دینی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَی بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَی ضِدَّ غَوَایتِهِ، وَ اسْلُک بِنَا مِنَ التُّقَی خِلَافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرَّدَی

بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هدایتی که در دوام و پابرجایی مانند گمراهی او باشد بهره‌مند ساز، و در برابر تباهی او به ما توشه تقوا کرامت فرما، و خلاف راه هلاکت‌بار او ما را به راه تقوا رهنمون شو.

 

مفهوم در خواست هدایت به میزان گمراهی شیطان

شیطان عامل ظلالت در همه حوزه ها و عرصه هاست، تو گویی جز خطا  نمی داند و نمی کند و غیر از تمرد وحیله و دسیسه به چیزی نمی اندیشد و در همه این محورها تا بی نهایت پیش رفته است و جالب اینکه امام (ع) از خداوند متعال به اندازه ضلالت شیطان، هدایت در خواست فرموده است که کنایه از تعالی مطلق و رشد بی حد می باشد و از سویی تقوی را ضد گمراهی او شمرده است. اگر شیطان در ظلالت و فریب در منزل و جایگاه نهایی نبود، امام (ع) در خواست هدایت، آ« هم به میزان گمراهی او نمی فرمود و دقیقا بدین جهت است که خداوند سبحان در قرآن خطاب به این اهریمن پلید می فرماید:

 «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ یَوْمِ الدِّینِ»

فرمود: «از این [مقام‌] بیرون شو که تو رانده‌ شده‌اى  و تا روز جزا بر تو لعنت باشد.[1]

ابلیس پس از این نفرین به اسفل السافلین –که پست ترین مرتبه هستی است- هبوط کرد.

در هر حال ، امام(ع) شیطان را در همه جا حاضر دیده است، از خدا هدایتی همه جانبه خواسته تا هیچ نقطه ای باقی نماند که شیطان بتواند از آن عبور کند.

 

پی نوشت:

شهود و شناخت  آیةالله ممدوحی کرمانشاهی جلد2 صفحه 130



[1]  سوره حجر آیه 34و35

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۴
سعید شریف دینی

حیاط حیوانی و دانش در هستی به یک پایه اند بلکه از یک مایه که هر دو گروه یک طبق اند، و آموخته یک سبق اند، و زاده یک بقعه و بیاد یک رقعه، تا آن به یک زائد و بر این یک بیفزایند؛ و چون این یک را نقصان پذیرد آن یک راه زوال گیرد و بی شبهه، چندان که حجاب طبیعت و کدورت جسمانیه کمتر شود قوت دانش افزوده گردد، و نیروی ادراک زیاده آید و پس از خراب تن و فراق بدن، بی شک، رفع حجب شود و دفع موانع گردد، پس ادراک نفس قوی شود و قوه زندگی نیز او را روزی گردد و نصیب شود.

پی نوشت:

انجمن دانش، صفحه124

خزینه الجواهر نهاوندی جلد2 ص1110

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۲۰:۵۲
سعید شریف دینی

فدک کجاست؟

طریحی در «مجمع البحرین» گفته است که: فدک قریه ای است از قراء یهود که تا مدینه دو منزل است و میان فدک و خیبر یک روز راه است.

و آن قریه را فدک نام گزاری کرده اند به اسم فدک، پسر حام ابن نوح؛ چه آن که فدک با  عیالش بعد از طوفان آنجا منزل کرده اند و او در آنجا آبادی نمود. پس چون  آن قریه و زمین اول آبادیش از فدک بوده، به همین اسم مسمی گردید.[1]



[1] مجمع البحرین ج5 ص283

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۶
سعید شریف دینی

 

در کتاب «بحارالانوار» و «زینة المجالس» است که: هارون الرشید به امام موسی ابن جعفر علیه السلام عرض کرد که فدک را تحدید کن تا او را به شما واگذارم؛ چون که بر من مشخص است که در گرفتن آن بر اهل بیت ظلم کرده اند وحضرت رسالت پناه در حال حیات خود آن را به فاطمه بخشیده است.

امام موسی ابن جعفر علیه السلام فرمود: اگر من فدک را تحدید کنم تو را دل نخواهد داد که او را به من واگزاری هارون سوگند خورد که در این باب مضایقه نکنم امام فرمود:

حد اول- آن عدن است. رنگ صورت هارون از این متغیر گشت موسی ابن جعفر علیه السلام فرمود که.

حد دوم-آن سمرقند است رنگ صورت هارون زرد گشت و از غایب اضطراب به زبان آورد که حد سوم کدام است امام فرمودند که.

حد سوم- آن آفریقیه مغرب است . لون هارون از زردی به سرخی مایل گشت و از حد چهارم پرسید، امام فرمودند که:

حد چهارم- آن ارمینه است. رنگ صورت ههارون از سرخی به سیاهی مبدل شد و در غضب رفته. سر در پیش انداخت. آنگاه سر بر آورد و گفت: ای موسی! تو حدود مملکت را نام بردی یعنی ملک بنو فاطمه است و بنی عباس آن را به ظلم غصب و تصرف نموده اند. امام موسی ابن جعفر علیه السلام جواب داد: که من اول به تو گفتم که رضای تو به تسلیم حقوق اهل بیت مقرون نخواهد بود و تو نشنیدی، هارون کینه آن حضرت را در دل گرفت و کمر به قتل او بست.[1]



[1]  بحارالانوار ج48 ص144 روایت 20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۵
سعید شریف دینی

امام حسین علیه السلام  حج خود را در کربلا تمام نمود ((ذکر مصیت))

حسین علیه السلام حج خود را نیمه کاره تمام کرد و برگشت ولی سید الشهدا حج خود را در کربلا تمام کرد، چگونه تمام کرد؟ می دانید یکی از اعمال حج این است لباس احرام را بپوشند، حسین هم در روز عاشورا وقتی خداحافظی کرد صدا زد خواهرم آن پیراهنی را که مادرم سفارش کرده بود روز عاشورا بپوشم به من بده، پیراهن را خواهر آورد چند قسمت پاره کرد، باور کنید پیراهن کهنه نبود خودش پیراهن را پاره کرد! چرا پاره کرد؟

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند، فرمود: چون پدرم میدانست بدن او را عریان می کنند، خواست کاری کند اینها رغبت به این پیراهن نکنند، ولی این روزی که برای دفن بابام رفتم، دیدم حتی این پیراهن هم در بدن او نیست.

از اعمال دیگر حج، سعی بین صفا و مروه است، سعی بین صفا و مروه چیست؟ سعی این است که از کوه صفا هروله کنان به کوه مروه می روند و از کوه مره به کوه صفا می آیند. حسین علیه السلام هم از قتلگاه به خیمگاه و هم از خیمگاه به قتلگاه .

چون تا میرفت به قتلگاه می دی به بچه ها حمله کردند و زن و بچه ها را میزنند! زن و بچه داد  میزدند«وا حسینا» لذا بر می گشت اینها را آرام می شدند بر می گشت، دشمن امان نمی داد دو مرتبه به خیمگاه بر می گشتند.

اما سومین اعمال حج، قربانی است، قربانی حسین علیه السلام در روز عاشورا چه بود؟ بگویم یا نه؟ سخت ترین قربانی آن زمانی بود که علی اصغر را روی دست گرفت، چرا می گویم: سخت ترین قربانی ؟ برای اینکه وقتی بر می گشت، آرام آرام قدم میزد! چرا آرام آرام قدم می زد؟ چون روی آمدن به خیمه را نداشت.

یکی از اعمال حج ، رمی جمره است؛ رممی جمره این است که شیاطین را باید سنگ بزنند، آن روز به جای اینکه مردم شیطان را سنگ بزنند، عمر سعد را سنگ بزنند، همه دامنها را پر از سنگ کردند، بر بدن ابی عبدالله علیه السلام سنگ زدند، بمیرم یکی از این سنگها به پیشانی مبارکش اصابت کرد حسسین علیه السلام وقتی که خواست خون  از چشمش پاک کند، ناگهان تیر سه شعبه به قلب مبارک حضرت اصابت کرد.

یکی دیگر از اعمال حج حلق است، حلق یعنی سر را تراشیدن روز عاشورا حلق حسین علیه السلام چه بود؟ سر را تراشید؟ نه ! دشمن امد با 12 ضربه شمشیر سر را از بدن حسین علیه السلام جدا کرد، هر شمشیری که میزد ! زمین کربلا می لرزید، بمیرم زینب (س) چه حالی داشت در آن لحظه زینب (س) در یک جا فرمود: نبرید، و در یکجای دیگر فرمود: نزنید. در مدینه داد می زد :

مادرم فاطمه(س) را نزنید، اما در کربلا بالای تل زینبیه  می فرمود: سر داداشم را نبرید، آخر مادرش زهرا دارد نگاه می کند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۷
سعید شریف دینی