بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ إِذْ أخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ»؛ بعد از آیه ­ی 63 و 84 از سوره­ی بقره، این سومین مرتبه ­ای است که این کلمات تکرار می­شود. و لهذا در ارتباط با تکرار این بخش از آیه عده­ ای گفته­ اند: تکرار براى تأکید[1] و اتمام حجت است؛ به این بیان که در مرتبه­ ی اول برای عبرت گرفتن از جریاناتی بود که برای بنی اسرائیل به وقوع پیوست، در مرتبه­ ی دوم، هدف این بود که بر یهود احتجاج نماید.[2]

لکن جناب طیب در «أطیب البیان» می­ نویسد: ظاهر این است که ذکر این آیه در سابق به منظور تفضلات الهى بر بنى اسرائیل و بیان معجزات حضرت موسى علیه السلام  بود، و در این­جا نیز ردّ دیگرى بر گفتار آنهاست که چنین ادعا می نمودند: «نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا».[3]



[1]. عاملى، على بن حسین‏(1413هـ ق)ج‏1، ص126.

[2]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص353؛ طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص318.

[3]. طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص107.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۰
سعید شریف دینی

«وَ أنتُمْ ظَالِمُونَ»؛ در مورد «واو» دو احتمال مطرح شده است:

احتمال اول: «واو» حالیه باشد؛[1] و این معنا نسبت به سایر معانی در مورد آیه أظهر است. بر اساس این معنا، می­ فرماید: بنی اسرائیل هیچ عذر و بهانه­ای برای گوساله­ پرستی نداشتند بلکه این عمل از روی ستم­پیشگی و خود خواهی­اشان بوده است. به بیان دیگر؛ آنها در بحث گوساله­ پرستی و ارتکاب این عمل، هرگز نمی­توانند ادعای نسیان، جهل، اضطرار و یا اکراه کنند. چون ظالم به کسی گفته می­شود که با وجود علم به حقانیت مسئله­ ای، از آن سرپیچی کند، چنان­که قوم بنی اسرائیل چنین کردند.

احتمال دوم: «واو» استینافیه باشد؛[2] در این صورت مفاد آیه چنین خواهد بود: اساساً نژاد قوم یهود ستمگری و ستم­ پیشگی است، از این­رو گرایش به گوساله­ پرستی به جهت همان روحیه ­ی نژادپرستی و ستمگری­اشان بوده و عادت این قوم شده است.



[1]. حسینی شیرازی، سید محمد(1424هـ ق)ج‏1، ص132؛ طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص128؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص324.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص538؛ ر.ک: شریف لاهیجى، محمد بن على(1373هـ ش)ج‏1، ص85؛ همچنین، ر.ک: قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج‏2، ص86.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۴
سعید شریف دینی


«ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ»؛ لکن بعد آن که حضرت موسی علیه السلام  از قوم بنی اسرائیل جدا شد و به میقات رفت، این گروه بهانه­جو- به جای انتخاب راه سعادت­ آفرین که منحصر در عبودیت پروردگار است- گوساله را به عنوان اله خود انتخاب کرده و آن را پرستیدند.[1]



[1]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص317.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۷
سعید شریف دینی

به نظر می ­رسد؛ یک دعوت کامل و جامع، با محوریت سه اصل بنیان نهاده می­شود:

الف) «موعظه»؛ در این آیه، به جای جمله­ ی «آمِنوا بِمَا أنزَلَ علی»، از جمله­ ی «آمِنوا بِمَا أنزَل الله» استفاده نمود؛ و این سخن یعنی همان­گونه که تورات و انجیل کتابی برای هدایت همگان بود، قرآن کریم نیز کتاب همه و فرستاده شده از جانب خداوند است.

ب) «حکمت و برهان»؛ یهودیان می­ گفتند: «نُؤْمِنُ بِمَا اُنزِلَ عَلَیْنَا»، آنها نزول قرآن از سوی خدا را انکار نکردند بلکه فقط تکلیفی را که نسبت به قرآن داشتند از خود سلب و نفی می­نمودند! به بیان دیگر؛ صرفاً خود را مکلّف تبعیت از دین خویش می­نمودند؛ و این همان پلورالیزم فکری و دینی است. بنابراین، آنها گویا با این شیوه­ی فکر و رفتاریِ خود می­گفتند: کسانی که پیش از این برای خود دین و آیینی برگزیده­اند، با آمدن دین جدید نیاز نیست به دین جدید ملحق بشوند!

در حالی که جمله ­ی «وَ هُوَ الحَقّ» درصدد نفی این عقیده ی باطل است، زیرا در این آیه می­فرماید: «وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ»، یعنی حتی کسانی که به تورات و انجیل ایمان دارند نیز باید به مُصدِّق- یعنی قرآن- ایمان بیاورند. چرا که لازمه­ ی انکار قرآن، انکار تورات و انجیل است زیرا این کتب، لازم و ملزوم یکدیگر بوده و از هم قابل انفکاک نیستند. بنابراین، انکار لازم، انکار ملزوم را به دنبال می­آورد.

ج) «جدال أحسن»؛ چنان­که در این آیه می­ فرماید: اگر ادعای شما این است که به موسی و عیسی و تورات و انجیل ایمان دارید، پس بر چه اساس انبیای گذشته را به قتل رسانید؟ فرمود: «قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أنبِیَاءَ اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۴
سعید شریف دینی

«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أنبِیَاءَ اللَّهِ مِن قَبْلُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛ فاء در کلمه­ ی «فلم» فاء تفریع است؛ زیرا- بر اساس آنچه مرحوم علامه بیان می­کند- این سخنِ قرآن که فرمود: «پس چرا پیامبران خدا را کشتید؟»، فرع و نتیجه­ ی مدعای یهود بود که مى‏گفتند: «نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا».[1]

بنابراین، حاصل سؤال این است که شما می­ گویید: «ما تنها به تورات ایمان داریم»! اگر سخن شما حق است، و راست مى‏گویید، پس چرا پیامبران خدا را مى‏ کشتید؟ چرا با گوساله‏ پرستی اتان به حضرت موسى علیه السلام  کفر ورزیدید؟ چرا در هنگام پیمان دادن آنگاه که کوه طور بالاى سرتان قرار گرفته بود، گفتید: «سَمِعْنا وَ عَصَیْنا»؟!



[1]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص222.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
سعید شریف دینی

«مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ»؛ سؤال: در بسیارى از آیات قرآن کریم تصریح شده که یهود کتب الهى را تحریف نمودند، چنان­که سخنانِ خلافِ واقع و نسبت­هاى ناروایی که به خدا و انبیای او می­دهند دلیل قطعى بر این تحریف خواهد بود. بنابراین- و با این توصیفات- چگونه قرآن کریم و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله می ­توانند تصدیق­ کننده ­ی این کتب باشند؟!

جواب: علامه­ ی جوادی در این رابطه می­ نویسد: وصف قرآن کریم با جمله ­ی «مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ» مفید چند نکته است:

الف) از باب جدال أحسن؛ اشاره به این است که کفرِ به مصدِّق- یعنی قرآن کریم- کفر به مصدَّق- یعنی تورات- است؛ پس آنها در ادّعای ایمان به تورات نیز صادق نیستند؛ چنان‏که قتل انبیاء نیز گواه دیگری بر عدم صداقت آنان است.

ب) این سخن، صرف‏نظر از این‏که بر حقانیت و آسمانی بودن تورات دلالت دارد، گویای مصونیتِ تورات از تحریف تا عصر پیامبر صل الله علیه و آله است و البته این در صورتی است که مراد از «مَا مَعَهُم» مجموعه­ ی محتویات تورات باشد.

ج) سخنِ مزبور، گویا در قالب یک منّت بوده و شدّت لجاج و ناسپاسی یهود را گوشزد می‏کند؛ زیرا نزول قرآن کریم موجبِ إثبات درستیِ کتاب آنهاست- چون موجب شد که پیش‏گویی‏ های تورات تحقق پیدا کند- اما با این حال آنان از ایمان آوردن به آن سرباز می‏زنند.[1]



[1]. همان، ص525 و 526؛ همچنین- برای اطلاعات بیشتر- ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص98 و 99.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۲
سعید شریف دینی

«وَ هُوَ الْحَقُّ»؛ ضمیرِ «هو» به «مَا وَراء» باز می­گردد که همان قرآن است.[1] الف و لام در «الحَقّ» برای استغراق است؛ همان­طور که «ال» در جمله­ی «زیدٌ الرَّجل» برای استغراق بوده و معنایش چنین خواهد بود: «زید، تنها مرد است»؛ یعنی حقیقتِ مردانگی تنها در زید جمع شده است.[2]

بنابراین، در این­جا نیز با عنایت به حرفِ «ال» در کلمه­ ی «الحَقّ» می­گوییم: این آیه ­ی شریفه می­فرماید: شما یهودیانِ عصرِ نزولِ قرآن، در حالی این کتابِ مقدس را انکار می­ کنید که کتابِ مزبور نه تنها فاقد هر نقص و کاستی است که در عصر خود- و تا روز قیامت- حقیقتی یگانه و مطلق است.


[1]. کرمى حویزى، محمد(1402هـ ق)ج‏1، ص11؛ همچنین، ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص332؛ و نیز، ر.ک: حائرى تهرانى، میر سید على(1377هـ ش)ج‏1، ص237.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص524.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۹
سعید شریف دینی

«قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا اُنزِلَ عَلَیْنَا»؛ از ظاهر این بخش از آیه، دو معنا به دست می­آید:[1]

الف) آنها گفتند: ما به چیزی- همچون؛ تورات- ایمان می­ آوریم که بر خودِ ما نازل شده، و چون قرآن بر ما نازل نشده ما نیز به آن ایمان نمی­آوریم.[2]

ب) آنها گفتند: ما فقط به آنچه بر انبیای بنی اسرائیل نازل شده و کتاب­هایی که آنان آورده­اند، ایمان می­آوریم.[3] بنابراین، مشکل این­جاست که تو از یهود نیستی که اگر بودی ما به تو مؤمن می­ شدیم.

و لکن به نظر می­رسد؛ ظاهر آیه، معنای دوّم را تأیید می­کند، زیرا آیه به صراحت می­فرماید: «یَکْفُرُ‌ونَ بِمَا وَرَ‌اءَهُ»، که این جمله به عنوان شاهدی بر اثبات معنای دوّم است.



[1]. حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص181.

[2]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص316؛ گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏1، ص11؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص201.

[3]. طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص104؛ آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص323؛ مراغى، احمد بن مصطفى(بی­تا)ج‏1، ص169.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۷
سعید شریف دینی

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أنزَلَ اللَّهُ»؛ فعل امرِ «آمِنوا»- در این بخش از آیه- اشاره به امضای اصل مأموریت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله  و شمول دعوت ایشان می­کند.[1] یعنی ایشان مأمور بود که مردم را با بیانی شیوا و صریح به قرآن و ایمان دعوت کند. و لهذا؛ دعوت نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله  یک دعوت جهانی و همگانی بود که بر سه چیز بنیان نهاده شده است:

الف) برهان و حکمت ب) موعظه ج) مجادله­ ی نیکو؛ چنان­که فرمود: «اُدْعُ إِلَی سَبِیلِ رَ‌بِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ»«نحل/125».



[1]. ر.ک: همان، ص525.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۹
سعید شریف دینی

«وَ لِلْکَافِرِ‌ینَ عَذَابٌ مُّهِین»؛ قرآن کریم یکی از عذاب­ های الهی را «عذاب مُهین» می­داند که به معنای «عذاب خوارکننده»[1] است. و گاهی از این نوع عذاب به «صَغار» تعبیر می­شود، چنان­که آیه­ ی 124 از سوره­ ی انعام در این رابطه می­ فرماید: «سَیُصِیبُ الَّذِینَ أجْرَ‌مُوا صَغَارٌ عِندَ الله...».[2]

با توجه به اعتقادات مغرورانه و خودبرتربینی­های بنی اسرائیل- همانند این که می­گفتند: به جهنم نمی­روند مگر ایّامی معدود، و همگی اهل بهشت هستند، و سایر اعتقادات مستکبرانه­ اشان- لازم بود که خداوند این چهره­ های مغرور و لجوج را با تحقیر کردن و خوار نمودن، عذاب دهد تا درد و رنج تحقیر دیگران را بچشند. چنان­که در بیانی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  آمده است: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صل الله علیه و آله یَقُولُ مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکَتَمَهُ حَیْثُ یَجِبُ إِظْهَارُهُ وَ یَزُولُ- تَزُولُ[3]- عَنْهُ التَّقِیَّةُ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّار».[4]



[1]. کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص235؛ طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص103؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص200.

[2]. ر.ک: میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج‏3، ص473.

[3]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج‏2، ص72 و ج7، ص217.

[4]. العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص402؛ فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص163؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏(1403هـ ق)ج2، ص72.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۲:۳۵
سعید شریف دینی