جواب: برای پاسخ به این سؤال، وجوه ی بیان شده است:[1]
1. این تعبیر بدان جهت است که مردم هر سال بتوانند به حج روند.[2] و اینگونه نباشد که تصور کنند فقط یک بار رفتن در تمام مدت عمر کافی است. چنانکه فخر رازی از این جمله، حج عمره را ثابت می کند زیرا چنین حجی، در هر سال یک بار مستحب خواهد بود.[3]
2. این تعبیر میخواهد چنین اعلان کند که حاجی به هنگام بازگشت از حج، قصد انصراف و عدم بازگشت به آن دیار را ننماید،[4] بلکه همواره بازگشت خویش را تؤام با نیت تکرار در نظر داشته باشد. چنانکه در روایت آمده است؛ اگر هر کدام از شما به هنگام بازگشت از حج، نیت کند که در آینده مجدداً بازگردد به عمرش افزوده شود،[5] و اگر چنین نیتی نکند عمرش کوتاه می گردد و ... .[6]
3. این تعبیر به حالات و وظایف مردم اشاره میکند؛ یعنی خوب است که انسان در تمام لحظات خویش- به خصوص هنگام قرائت ادعیه و خواستن حاجات- روی او به قبله باشد به جز آن صورتی که رو به قبله بودن حرام است و در جای خود بحث شده است. بر همین اساس در منابع روایی ما چنین آمده است: «إِنَّ شَرَفَ الْمَجَالِسِ مَا اسْتُقْبِلَ بِهِ الْقِبْلَة...».[7]
د) «وَ أمنَاً»: مقصود، امنیتِ تشریفیِ تشریعی و واقعیِ تکوینی است.[8] به بیان دیگر؛ امنیت آن، تخلف ناپذیر است. البته برخی معتقدند؛ مقصود از این جعل، تکوینی نخواهد بود زیرا بسیارى از قتلها و خونریزىها- خواسته یا ناخواسته- در این حرم واقع شده و می شود که این مسئله با جعل تکوینى منافات دارد.[9] همانند جمیع حوادثی که خواسته یا ناخواسته در مسجد الحرام و یا نقاط پیرامون واقع میشود.
هـ) «وَ اتَّخَذُوا»: این جمله عطف بر جمله ی «جَعَلنَا»[10]- در صدر آیه- و در قالبِ فعل امرِ إرشادی و إنشائیه است،[11] و جمله ی پیشین- هرچند در ظاهر، خبری است و لکن- در معنای تشریع و انشاء بوده و بر امر دلالت میکند.
و) «مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلَّى»: کلمه ی «مصلّی»، اسم مکان از «صلاة» به معنای «دعاء» است.[12] صلاةِ طواف، محلی میخواهد که آن محل را مصلّی میگویند. فقهای ما به وسیله ی این آیه استدلال کردهاند بر این که؛ «صلاةِ طواف» همانند «طواف» واجب است.[13] زیرا خداوند به نماز طواف امر کرد و ظاهر امر نیز مقتضی وجوب است،[14] و غیر از این نماز هم نماز دیگری نیست تا نزد مقام خوانده شود. پس لازم است آیه را به نماز طواف اختصاص داد.
در ارتباط با معین نمودن مقام ابراهیم علیه السلام اقوالی مطرح شده است،[15] از جمله:
1. این بخش از آیه میفرماید: جمیع مناسک حج به مقام ابراهیم علیه السلام است.
2. آیه اشاره دارد به این مسئله که؛ مقام ابراهیم علیه السلام سرزمین عرفه و مزدلفه و جمرات است.
3. جمله ی مزبور اشاره دارد به این مطلب که مجموعِ حرم، مقام ابراهیم علیه السلام است.
4. این آیه به مکان تشریعِ نماز طواف اشاره دارد؛ زیرا حجگذار مکلف است بعد از اتمام طواف، پشتِ مقام ابراهیم علیه السلام دو رکعت نماز بهجا آورد. چنانکه در روایتی از حضرت امام صادق علیه السلام چنین آمده است: «عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ طَوَافَ الْفَرِیضَةِ وَ نَسِیَ أنْ یُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ- فَقَالَ یُصَلِّیهِمَا وَ لَوْ بَعْدَ أیَّامٍ إِنَّ اللَّهَ یَقُول: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى»».[16]
ز) «وَ عَهِدْنَا إِلىَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ»: کلمهی «عَهد» در اینجا به معنای «امر» است- «أمَرنَاهُمَا وَ ألزَمنَاهُمَا،[17] و أوجبنا علیهما[18]- یعنی؛ ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم و آن دو نفر را ملزم کردیم که کعبه را پاک کنند.
ح) «أن طَهِّرَا بَیتِی»: وقتی کلمه ی «أن» با الفاظی بیاید که معنی «قول» بدهد- مثل «عَهِدنَا»- برای محکیِ قول و تفسیر میآید.[19]
اضافه ی «بیت» به یاء متکلم، نشانهی «تشریف» است.[20] بیتردید خداوند خانه ندارد چون او مکان ندارد پس اگر میفرماید: «خانه ی من» میخواهد به این مکان شرافت ببخشد. نظیر؛ «شهر الله، بیت الله».[21]
[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص382؛ و نیز، ر.ک: مترجمان(1377هـ ش)ج1، ص168(پاورقی).
[2]. فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله (1419هـ ق)ج1، ص310؛ کاشانى، ملا فتح الله (1423هـ ق)ج1، ص228؛ حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص29.
[3]. فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج4، ص42؛ همچنین، ر.ک: جصاص، احمد بن علی(1405هـ ق)ج1، ص89.
[4]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص451؛ همچنین، ر.ک: جصاص، احمد بن علی(1405هـ ق)ج1، ص89؛ و نیز، ر.ک: ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو(1419هـ ق)ج1، ص289.
[5]. کلینى، محمد بن یعقوب(1407هـ ق)ج4، ص281؛ ابن بابویه، محمد بن على(1413هـ ق)ج2، ص220؛ حر عاملى، محمد بن حسن(1409هـ ق)ج11، ص151.
[6]. مجلسی، محمد تقی(1414هـ ق)ج7، ص134؛ شبر، سید عبدالله(1428هـ ق)ص215؛ قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج2، ص140.
[7]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على(1404هـ ق)ص27؛ همچنین، ر.ک: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403هـ ق)ج74، ص128.
[8]. صادقى تهرانى، محمد(1365هـ ش)ج2، ص136؛ همچنین، ر.ک: طیب، سید عب الحسین(1378هـ ش)ج2، ص187.
[9]. همان.
[10]. دعاس و حمیدان و قاسم(1425هـ ق)ج1، ص53 و 54؛ محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج1، ص183و184؛ نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد(1421هـ ق)ج1، ص76.
[11]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج3، ص84؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج1، ص336.
[12]. طباطبایى، سید محمد حسین(1417هـ ق)ج1، ص280؛ ر.ک: داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج3، ص68.
[13]. طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص453؛ راوندى، قطب الدین سعید(1405هـ ق)ج1، ص273؛ زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج1، ص309.
[14]. قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج2، ص144.
[15]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص383؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص453؛ و نیز، ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج2، ص113.
[16]. طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص38؛ قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج2، ص140؛ حر عاملى، محمد بن حسن(1409هـ ق)ج13، ص433.
[17]. کاشانى، ملا فتح الله (1423هـ ق)ج1، ص231؛ طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص384 و385؛ دخیل، على بن محمد على(1422هـ ق)ص29.
[18]. بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج1، ص79.
[19]. ر.ک: نحاس، ابوجعفر احمد بن محمد(1421هـ ق)ج1، ص77؛ همچنین، ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج2، ص114.
[20]. طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج2، ص188؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج1، ص335؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج1، ص611.
[21]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج1، ص379.