بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

۱۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

در این بخش از آیه می­توان به دو صفتِ برجسته از صفات یهود نیز اشاره نمود:

الف) «نژاد پرستی»؛ این بخش از آیه، می ­تواند به روح نژاد پرستیِ یهود نیز اشاره داشته باشد چرا که اینان خودشان را در صدرِ بهشتیان به حساب می­آوردند.

ب) «سبک شمردن گناهان»؛ آنان گناهان خود را کوچک می­ شمرند، تورات را تحریف کرده آن را به خدا نسبت می­دادند، مرتکب رشوه­خواری و سایر گناهان می­شدند ولی با این حال، خود را بهشتی می­دانستند. در این رابطه حدیثی از حضرت علی علیه السلام  منقول است که ایشان چنین فرمود: «أشَدُّ الذُّنُوبِ ِمَا اسْتَهَانَ بِه [مَا اسْتَخَفَّ بِهَا‏][1] صَاحِبُه [صَاحِبُهَا]‏».[2]



[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص559، حکمت477؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1406هـ ق)ص125؛ حر عاملى، محمد بن حسن‏(1409هـ ق)ج‏15، ص312.

[2]. همان؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص535، حکمت348؛ مازندرانى، محمد صالح(1382هـ ق)ج‏1، ص249.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۴
سعید شریف دینی

*«وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أیَّاماً مَّعْدُودَةً قُلْ أ تَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْداً فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أمْ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون»*

[هنگامی که کسان و خویشاوندان آنها از روی پند و أندرز به این گروه تحریف­گر می­گفتند: چرا دروغ می­ گویید، که گرفتار عذابِ خدا می­شود؟! در پاسخ به آنها] گفتند: «[در قیامت] آتش [دوزخ] جز چند روزی [که در دنیا گوساله پرستیدیم، بیشتر] به ما نمی­ رسد! [و بعد از آن تا أبد در بهشت ماندگاریم، پس آن عذابِ اندکِ آخرت را به ننگِ پیروی از محمد صل الله علیه و آله وسلم در این دنیا معاوضه نخواهیم کرد]» [ای پیغمبر به ایشان] بگو: «آیا [بر این عقیده­ی خود] پیمانی از خدا گرفته­ اید [که شما را جز همان چند روز عذاب نمی­کند] که [اگر چنین باشد] خداوند هرگز از آن پیمان تخلف نخواهد کرد [زیرا خلفِ عهد، نقص و عیب بوده و خدا منزه از هر نقص و عیبی است] یا چیزی را که نمی­دانید به خدا نسبت می­دهید؟» [پس در هر دو صورت، بر خدا دروغ بسته­ اید]).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۶
سعید شریف دینی

«فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أیْدِیهِم... مِمَّا یَکْسِبُونَ»؛ این قسمت از آیه، مجدداً اشاره به اصل تحریف نموده است، چرا که دست نوشته­ های آنان، همان اوصاف تحریف شده­ای بود که به پیامبر آخرالزمان نسبت می­ دادند؛ یک پیامبر ساختگی و دروغین که از دیدگاه آنان هنوز ظهور نکرده بود. به همین جهت در ادامه چنین فرمود: «وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ»، وای بر احبار و دانشمندان یهود از آنچه کسب می­کنند!

در تفسیر منسوب به حضرت امام عسکری علیه السلام چنین آمده است: «الشِّدَّةُ لَهُمْ مِنَ الْعَذَابِ فِی أسْوَإِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ «وَ وَیْلٌ لَهُمْ» الشِّدَّةُ (لَهُمْ مِنَ) الْعَذَابِ ثَانِیَةً- مُضَافَةً إِلَى الْاُولَى مِمَّا یَکْسِبُونَ مِنَ الْأمْوَالِ الَّتِی یَأْخُذُونَهَا- إِذَا أثْبَتُوا عَوَامَّهُمْ عَلَى الْکُفْرِ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ؟صل؟ وَ الْجَحْدِ لِوَصِیَّةِ أخِیهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ».[1] همچنین؛ در بیانی از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم آمده است: «شِرَارُ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِه‏».[2]



[1]. العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص303؛ همچنین، ر.ک: بحرانى، هاشم بن سلیمان‏(1416هـ ق)ج‏1، ص258؛ و نیز، ر.ک: فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص148.

[2]. نورى، حسین بن محمد تقى(1408هـ ق)ج‏12، ص109؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص193.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۳
سعید شریف دینی

«لِیَشْتَرُ‌وا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ واژه­ ی «قلیل»- برخلاف کثرت[1]- از نگاه قرآن به «متاع اندک» اطلاق می­شود.[2] همچنین؛ این واژه در مقابل «عزیز» بوده و کنایه از بی­ مقدار بودن چیزی می­کند.[3] از این­رو هنگامی که لفظ مزبور در کنار ثمن می­ آید به ناچیز بودن آن مال اشاره دارد، زیرا بهره و متاع دنیوی، فانی و زایل شدنى است و هر زوالی چون مدتش کم است خودش هم قلیل و اندک خواهد بود.[4] چنان­که قرآن کریم نیز در آیه­ ی 17 از سوره­ ی رعد، فعلِ دنیویِ فاقدِ غرض الهی را همانند کف روی آب، از بین رفتنی و بی­اثر دانسته و این­گونه معرفی می­کند: «فَأمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً».

لازم به ذکر است؛ در قرآن کریم، ده مرتبه کلمه ­ی «ثَمناً» به کار رفته است؛[5] همه­ی موارد کاربردی لفظ مزبور مربوط به کسانی است که آیات خدا را با مقام و پول معاوضه می­کنند، آنها که پیمان و عهد خویش را با خالق خویش نقض کرده، مدتی غرق در زندگانی دنیا شده و سرانجام، بی­دین از دنیا می­روند. از این موارد ده­گانه، نُه مورد آن به صورت موصوف و صفت آمده است؛ یعنی لفظ «ثَمناً» به صفتِ «قَلیلاً» متصف شده است.[6] بهره و متاع فانىِ دنیوى و زایل شدنى است و هر زایلى چون مدّتش کم است خودش هم قلیل و اندک است.

و اما؛ در ارتباط با این مسئله که مقصود از ثمنِ قلیل چیست، دو احتمال وجود دارد:

الف) به هر مالی که قصد دنیوی در آن نهفته شده و در راه اطاعت خدا مصرف نشود، «ثمن قلیل» گفته می­شود. زیرا یکی از اوصاف نعمات دنیوی، ناچیزی و قلّت آن است. چنان­که آیه­ ی 77 از سوره­ی نساء‌ در این رابطه می فرماید: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ».[7]

ب) به اموالی که از طریق حرام و باطل به دست می­آید، «ثمنِ قلیل» گفته می­شود؛ یعنی همان رشوه­ هایی که أحبار یهود از عوامشان می­گرفتند. زیرا احساس می­کردند که اگر واقعیات را بیان کرده و اوصاف پیامبر آخرالزمان را- حقیقتاً بر طبق آنچه در تورات آمده بود- نقل نمایند، دیگر از مالیات و مواهبِ عوام یهود خبری نبوده و از إرتزاق می­ افتادند. شاهد این سخن نیز در انتهای آیه­ی مورد بحث آمده است؛ فرمود: «وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ» که مقصود، جمع کردنِ مال حرام و رشوه‏ه اى نابه­ جایى است که بزرگان یهود از عوام می­گرفتند.[8]



[1]. اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏11، ص563؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏6، ص269.

[2]. ر.ک: کاشفى سبزوارى، حسین بن على(1369هـ ش)ص193.

[3]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏6، ص31؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏7، ص415؛ همچنین، ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏14، ص278.

[4]. خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج‏2، ص136.

[5]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44 و 106؛ توبه/9؛ نحل/95.

[6]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44؛ توبه/9؛ نحل/95.

[7]. ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص322؛ همچنین، ر.ک: طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص57؛ و نیز، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص292.

[8]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص293؛ همچنین، ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص22.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۵
سعید شریف دینی

«ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُ‌وا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ در این بخش از آیه، لازم است به دو نکته اشاره شود:

الف) نسبت دادنِ مکتوباتِ جعلی و دست­ نویس بشر، به خدای سبحان- در قالبِ وحی الهی- گناهی بس بزرگ و سنگین است، زیرا چنین فردی با این اسناد، مرتکب دو گناه شده است:

گناه اول آن که؛ مردم را گمراه کرده است. به بیان دیگر؛ دست­های سودجو و عوام­ فریبی که از آستین بیرون آمده تا سخنانِ گمراه­ کننده را در قالب دین نگاشته و مردم را إغوا کند.[1] چنان­که در آیه­ ی 144 از سوره ­ی انعام می فرماید: «فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَ‌ی عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِّیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ‌ عِلْمٍ»، و چنین فردی از دیدگاه قرآن ستم­کارترین افراد است، چرا که مردم را به وسیله­ ی إفتراء و برداشت­های خیالی گمراه می­کند.

گناه دوم آن که؛ به خداوند دروغ و افتراء بسته است، زیرا خود متصدّى و متولی کتابت آن هستند و سپس به خدا نسبت می­دهند![2] چنان­که قرآن کریم این فعل ننگین را نهی کرده و در آیه­ی 61 از سوره­ ی طه می­ فرماید: «لا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُم بِعَذَابٍ»؛ یعنی بر خدا افترا نبندید که شما را مستأصل کرده، اصل شما را نابود می‏کند و عذابی بر شما فرو می‏ فرستد که پوست شما را می‏کَند.[3]

ب) برخی از مفسران معتقدند: کلمه­ ی «إشتراء» در این آیه به معنای «خریدن» است.[4] در این صورت آیه­ ی شریفه این­­­گونه معنا می­شود: آنها با این عملِ خود، کتاب تورات را می­ فروشند تا در عوضِ آن ثمنِ قلیل و ناچیزی به دست آورند. بنابراین، آنها در إزای تحریفِ کتاب برای خود زندگانی دنیا و بهره­ های آن را خریداری می­نمودند.



[1]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص209.

[2]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص292.

[3]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص311.

[4]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص215؛ همچنین، ر.ک: مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏1، ص391.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۲
سعید شریف دینی

«وَ إِنْ هُمْ إلا یَظُنُّونَ»؛ این جمله، از پندارگرایی جامعه­ ی یهود خبر می­ دهد، می­ فرماید: عوام این قوم در عقیده هایشان، بر ظن و گمان تکیه می­کنند، و حال آن که بی­تردید گمان هرگز نمی­تواند حجّت عقلی و شرعی باشد، چنان­که در آیه­ ی 28 از سوره­ ی نجم می­ فرماید: «وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».

حرکت عوامانه­ ی یهود در اطاعت بی­چون و چرا- و چشم و گوش بسته- از أحبار و دانشمندانشان، اشاره به ایمانِ تقلیدی این عده می­کند. چنان­که در تفسیر منسوب به حضرت امام عسکری علیه السلام  چنین آمده است: «أیْ مَا یَقُولُ لَهُمْ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَکْذِیبِ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم فِی نُبُوَّتِهِ، وَ إِمَامَةِ عَلِیٍّ علیه السلام سَیِّدِ عِتْرَتِهِ، وَ هُمْ یُقَلِّدُونَهُمْ مَعَ أنَّهُ مُحْرَّمٌ عَلَیْهِمْ تَقْلِیدُهُمْ».[1]

آری، همین ایمان تقلیدی بود که عوام یهود را به اشتباه انداخت و در نهایت نتوانستند راه را از بی­راهه تشخیص دهند، آنان به اکاذیب معتقد شده و بر وجه تقلید آن را از محرّفین فرا گرفته­اند.[2] چنان­که قرآن کریم در آیه­ ی 18 از سوره­ ی مائده از زبان این گروه جاهل می­فرماید: «نَحْنُ أبْنَاءُ اللَّهِ وَ أحِبَّاؤُهُ». جایگاه عالی و ارزش والای ایمان در جایی است که با حجّت و برهان، و به توسط تحقیق و اندیشه صورت پذیرد.



[1]. العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص299؛ همچنین، ر.ک: بحرانى، هاشم بن سلیمان‏(1416هـ ق)ج‏1، ص256؛ و نیز، ر.ک: عروسى حویزى، عبد على بن جمعه‏(1415هـ ق)ج‏1، ص92.

[2]. کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص220.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۵
سعید شریف دینی

«لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إلا أمَانِیَّ»؛ کلمه­ ی «إلا» به معنای «لکن» است،[1] و «أمانیّ» جمع «أمنیّة»،[2] اصل آن «اُمنویَة» بر وزن «اُفعولَه»،[3] به معنای «آرزو»[4] و در اصل از «مَنی یَمّنی مَنْیاً»[5] به معنای «تقدیر و اندازه گیری[6] در نفس»[7] است؛ بر این اساس، لفظِ مذکور وقتی که هیئتِ تفعّل را پذیرفت، «تَمَنَّی الشَّئ»[8] شده و به معنای «آرزو کردن»[9] می­آید. و با توجه به این که آرزوها نوعاً از جنس علمِ به کتاب نیستند، استثناء در این­جا استثنای منقطع[10] است و معنای جمله چنین می­شود: «بی­سوادانِ از بنی اسرائیل به کتاب تورات آگاهی نداشته و تنها آرزوهایی را در سر می­پرورانند که أحبار یهود به آنان القا کرده­اند». یعنی همان دروغ­هایی که از علمای خود شنیده بودند؛ به عنوان مثال از علمای خودشان شنیده بودند که یهودیان به جهنم نمی­روند و اگر هم جهنمی بشوند چند روزی بیشتر نیست. چنان­که در آیه ­ی 80 از سوره­ ی بقره می­فرماید: «وَ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ‌ إلا أیَّاماً مَّعْدُودَةً» و نیز در آیه­ ی 111 از همین سوره فرمود: «لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إلا مَن کَانَ هُوداً أوْ نَصَارَ‌ی».

قرآن کریم در آیه­ ی 122 از سوره­ی نساء می­فرماید: «لَّیْسَ بِأمَانِیِّکُمْ وَ لا أمَانِیِّ أهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ». محور سعادت انسان، عمل صالح است بنابراین، با عملِ سوء آرزوی سعادت اُخروی نداشته باشید.



[1]. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏1، ص298؛ طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ص30؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89.

[2]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص253؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص217.

[3]. قاسمى، محمد جمال الدین‏(1418هـ ق)ج‏1، ص337؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب(1422هـ ق)ج‏1، ص169؛ همچنین، ر.ک: مصطفوى، حسن‏(1430هـ ق)ج‏11، ص187.

[4]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174؛ آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص302؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89.

[8]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297؛ همچنین، ر.ک: کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174ج‏1، ص337؛ و نیز، ر.ک: اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏15، ص294.

[9]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص297.

[10]. مظهرى، محمد ثناء الله(1412هـ ق)ج‏1، ص87؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص167؛ کاشانی، ملا فتح الله(1423هـ ق)ج‏1، ص174.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۶
سعید شریف دینی

«وَ مِنْهُمْ اُمِّیُّونَ»؛ کلمه­ی «اُمّیّون»، جمع «اُمّی»[1] یعنی کسی که نوشتن[2] و خواندن نمی­داند.[3] یعنی بی سواد و درس­ نخوانده باشد.[4] اُمّی منسوب به اُمّ است[5] یعنی همان­گونه که فرزند در بدوِ تولد و بیرون آمدن از رحم، خواندن و نوشتن بلد نیست،[6] همچنین به فرد یا افرادی که تحت تربیت معلم نبوده­ و ذهنشان همانند زمانی که از مادر متولد شده­اند از خواندن و نوشتن تهی است، أُمی گفته می­شود.[7]

آیه ­ی شریفه به بعضی از یهودیانی که فاقد سواد بوده و بهره­ ای از نوشتن خواندن ندارند، اشاره دارد؛[8] این عده، اکاذیب علمایشان را قبول کرده[9] و به دروغ­های رؤسای خویش اعتماد نموده­اند.[10] چه این که اگر اینها از سواد، بهره­ ی کافی داشته و به آنچه در تورات ثبت شده بود واقف می­شدند، زیر بار أکاذیب احبارِ یهود- مبنی بر انکار اوصاف محمد صل الله علیه و آله و سلم نمی­رفتند.

سؤال: اگر وصفِ «اُمّی بودن» برای یهودیان مذموم است، پس به چه جهت قرآن کریم در آیه­ ی 157 و 158 از سوره­ ی اعراف، یکی از اوصاف پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم را «اُمّی» می­داند؛ چنان­که فرمود: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّ‌سُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی» و فرمود: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَ‌سُولِهِ النَّبِیِّ الْاُمِّی».

جواب: اُمّی بودن حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم مربوط به قبل از بعثت ایشان و آوردن قرآن است؛ و این وصف به عنوان یک معجزه در وصف نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم به شمار می­رود، زیرا اگر ایشان قبل از بعثت نوشتن بلد بود و خواندن می­دانست، به طور قطع در معرض اتهام کفار و مشرکان قرار می­گرفت که این قرآن را خود نوشته­ای و از ناحیه­ ی خدا نیست. چنان­که در آیه­ ی 48 از سوره­ی عنکبوت می­فرماید: «وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لارْ‌تَابَ الْمُبْطِلُونَ»، یعنی «و ما کان من عادتک قبل نزول القرآن أن تقرأ کتاباً و لا کان من عادتک أن تخُط کتاباً و تکتُبه- أی ما کنت تحسن القراءة و ال


[1]. بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج‏1، ص136؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص217؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج‏28، ص187.

[2]. فضل الله، سید محمد حسین(1419هـ ق)ج‏2، ص92.

[3]. ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص94؛ مراغى، احمد بن مصطفى(بی­تا)ج‏1، ص150.

[4]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص226؛ مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص277.

[5]. بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏1، ص378؛ همچنین- برای اطلاعات بیشتر- ر.ک: طیب، سید عبدالحسین‏(1378هـ ش)ج‏2، ص66.

[6]. میرزا خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج‏1، ص118.

[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏12، ص34.

[8]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص182.

[9]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏9، ص232.

[10]. محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۴
سعید شریف دینی

«أ وَ لَا... أنَّ اللَّهَ... وَ مَا یُعْلِنُونَ»؛ این آیه شرحی بر جمله­ ی «أ فَلا تَعْقِلُون» است و به گونه­ ای توضیح آیه ­ی سابق خواهد بود، گویا آیه­ ی شریفه چنین می­ فرماید: «آیا گمان می­کنید آنچه را بر دیگران مستور داشته اید و دیگران را بر فاش کردنِ آن مذمت می­نمایید، کسی بر آن اطلاع پیدا نمی­کند، آیا نمی­دانید که خدای تعالی از پنهان و آشکار باخبر است و پنهان کردن یا نکردنِ شما چیزی را برای او تغییر نمی­دهد؛ خداوندی که از درون و بیرونِ همه مطلع است».[1]

بر اساس آنچه بیان شد، اشاره به دو مورد از انحرفات یهود لازم به نظر می­رسد:

الف) یهودیان انسان­هایی منافق و حیله­ گرند،[2] به بیان دیگر؛ سیره و روش آنها همانند منافقین است. چه این که در ملاقات با مسلمانان ادعای اسلام و ایمان می­ نمودند اما در پنهان و خلوت­هایشان، منکر اوصاف حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم شده، اسلام و مسلمانی را به کلّی انکار می­کردند.

ب) دیگر انحراف فکری و عقیدتی که از بینش مادّی و گرایش حسّیِ آنها نشأت می‏ گیرد؛ یعنی توهّم این که خدای سبحان در حدّ یک موجود مادّی است که با اظهار انسان آگاه می‏شود و با کتمان او بی‏خبر و نا آگاه است. غافل از این‏که خداوند به غیب و شهادت یکسان آگاه است.[3]

جمله­ی «مَا یُسِرُّون» یعنی آنچه مخفی می­دارند[4] که اشاره جلسات سرّی یهود با هم­ حزبی­ هایشان و جمله­ ی «وَ مَا یُعلِنُون» یعنی آنچه آشکار می­کنند[5] که اشاره به دیدار آنها با مؤمنان و صحبت کردن با گروه مؤمنین دارد.


[1]. حجازى، محمد محمود(1413هـ ق)ج‏1، ص48.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص279.

[3]. همان؛ همچنین، ر.ک: حجازى، محمد محمود(1413هـ ق)ج1، ص48.

[4]. بغدادى، علاء الدین على(1415هـ ق)ج‏1، ص56.

[5]. همان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۰
سعید شریف دینی

«ثُمَّ یُحَرِّ‌فُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُون»؛ این گروه منحرف بعد از آن که دستورات حق تعالی را فهمیدند از روی عناد و لجاجت آن را انکار کرده و سخنان او را از حقیقتِ آن می­گرداندند و بر طبق خواسته­ و رأی خود برای مردم نقل می­نمودند،[1] مثلاً می­گفتند: ما صدای خدای موسی علیه السلام  را شنیدیم که به موسی علیه السلام چنین دستور داد: «فرمان­ های مرا در آن­جا که می­توانید انجام داده و آن­جا که نمی­توانید ترک کنید».[2]

از تعبیرِ «مَا عَقَلُوهَ»- یعنی تعبیر به عقل- که در این بخش از آیه آمده است، چنین به دست می­آید که آنان کلام خداوند را درک کرده و از این ناحیه هیچ ابهامی برای آنها نبوده است؛[3] «عَقَلوه، أی عَرَفوه و عَلَموه».[4] از این­رو جمله­ی «وَ هُم یَعلَمُون» مؤیّد این تفسیر است، یعنی این در حالی بود که آنان می دانستند در مقام تحریف کلام خدا بر آمده­ اند!



[1]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1406هـ ق)ج‏1، ص97؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17.

[2]. نیشابورى، نظام الدین حسن (1416هـ ق)ج‏1، ص316؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص166؛ حائرى تهرانى، میر سید على(1377هـ ش)ج‏1، ص207.

[3]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص89؛ ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص102؛ همچنین، ر.ک: فیض کاشانى، ملا محسن(1418هـ ق)ج‏1، ص46.

[4]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏2، ص3؛ ابیارى، ابراهیم(1405هـ ق)ج‏9، ص94.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۷
سعید شریف دینی