بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

*«وَ إِذْ أخَذْنَا مِیثَاقَ بَنىِ إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَ ذِى الْقُرْبىَ‏ وَ الْیَتَامَى‏ وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أنتُم مُّعْرِضُونَ»*

[به یاد آورید] زمانی را که از بنی اسرائیل پیمانِ محکم گرفتیم که «جز خدا را نپرستید [او را به مخلوقاتش شبیه نکنید، در فرمانش تخلف ننمایید] و به پدر و مادر [به جهت إنعامی که به شما کرده­اند و احسانی که نموده­اند] و [به] خویشان و یتیمان [که پدر و مادر و کفیل زندگانیِ خود را از دست داده­اند] و [نیز به] مستمندان [یعنی بینوایان که مسکنت و بیچارگی آنها را ساکن کرده] نیکی کنید، و با مردم [از هر گروهی که باشند، به زبانِ] خوش سخن بگویید، و نماز را [همان­طور که واجب گشته] به پا دارید، و زکاتِ [مال و بدنِ خود را] بدهید» آنگاه، جز اندکی از شما [که مسلمان شدند و به عهد الهی وفاء نمودند، همگی] به حالتِ إعراض روی برتافتید [و پیمان­شکنید]).

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۰
سعید شریف دینی

«اُوْلَئکَ أصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُون»؛ بعد از آن که خدای تعالی در آیه­ ی پیشین گنه­کاران و خاطیان را وعید به آتش داد، اکنون و در این مقال، با وعده­ ی کریمانه­ی خود مؤمنین- یعنی همانان که همّ و غمّ خویش را در انجام واجبات و ترک محرمات گذارده ­اند- را به بهشت وعده داد.[1] بنابراین، این قسمت از آیه­ ی شریفه بشارتی از طرف خدای تعالی برای مؤمنین و مطیعین است[2] که تنها ایمان آورندگان و مرتکبین اعمال صالح- و نه غیر آنها- ملازم و قرین بهشت بوده و در آن جاودانند.[3]



[1]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص17 و 18.

[2]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص295.

[3]. بلاغى نجفى، محمد جواد(1420هـ ق)ج‏1، ص104.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۹
سعید شریف دینی

«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»؛ مسئله­ی «خلود»[1] در بهشت بستگی به دو چیز دارد:

الف) «حسن فاعلی»؛ یعنی جان پاک، که تشکیل جانِ پاک از عقیده­ی پایدار و ایمان راستین حاصل خواهد شد. و این ایمان حقیقی و استوار باید در دار دنیا به دست آید زیرا ایمان، مقوله­ای است که اگر در این نشئه کسب نشود پس از آن سودی به حال فرد نخواهد داشت. چنان­که فرمود: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَ‌بِّکَ لا یَنفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا»«انعام/158»، و در ادامه­ی همین آیه می­فرماید: «لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ»، آن روز که آیات خدا تحقّق یابد، ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده بودند سودی نخواهد داشت!

ب) «حسن فعلی»؛ یعنی عمل پاک، چنان­که در ادامه­ ی آیه­ ی مورد استنادِ سابق این­گونه فرمود: «أوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً»، یا این که از قبل، ایمان آورده بودند ولی در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده­اند که باز هم آن ایمان سودی به حالشان نخواهد داشت.

لازم به ذکر است؛ این آیه همانند آیه­ ی 62 از سوره­ ی بقره است؛ با این فرق که در این­جا ملاکِ سعادت، ایمان واقعی و عمل صالح بود- نه صرف ادعا- و در آن­جا ملاک سعادت، ایمان واقعی و عمل صالح است- نه صرف نامگذاری- چنان­که شرحش گذشت.



[1]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص336 و 337.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۷
سعید شریف دینی

«فَاُوْلَئکَ أصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ همان­طور که صورت هر موجودى إحاطه بر آن داشته بلکه تمام حقیقت آن موجود است هم­چنان کفر و قطع رابطه­ ی عبودیّت از پروردگار صورتِ نفس و تمام حقیقت کافر خواهد بود. پس به همین جهت بود که در آیه­ی مورد بحث، کافر، مصاحب و ملازم آتشِ دوزخ شد چرا که قطع رابطه­ ی عبودیّت از پروردگار همان ملازمت بر عقوبات ابدیّه است.[1] آنان به سبب کفر و شرکی که با سوء اختیار به دست آورده­اند، در آتشِ جهنّم، دائم و باقى بوده، خلاصى از عذاب براى آنها نخواهد بود.[2]

بنابراین، خداوند در آیه­ ی پیشین و آیه­ ی مورد بحث، سرانجام و عاقبت امر دو گروه را مشخص نمود: گروه اول؛ کافران، که جاودانه در آتش جهنم هستند. و گروه دوم؛ مؤمنان، که با انجام اعمال شایسته جاودانه در بهشت خواهند بود.[3]



[1]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج‏1، ص223.

[2]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص186.

[3]. یعقوب، جعفری(1376هـ ش)ج‏1، ص271.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۸
سعید شریف دینی

«مَن کَسَبَ سَیِّئَةً»؛ دو واژه­ ی «کسب» و «إکتساب» به معنای حصولِ چیزی از روی اختیار و اراده است.[1] و لهذا؛ از استعمال کلمه ­ی «کسب» در آیه­ ی مورد بحث می­ فهمیم؛ همان­طور که تقوا یک پدیده و حالت قابل تحصیل است و باید آن را به دست آورد، مسئله­ ی گناه نیز تحصیلی و اکتسابی است. بنابراین، این مسئله تنها مربوط به اراده و نیّت انسان نیست بلکه کسبِ إثم به دنبال رفتن، تحصیل نمودن، به چنگ آوردن[2] و در نهایت مرتکب شدن هم می خواهد. بر این اساس، اگر فردی تنها اراده و نیت گناهی را نمود تا مادامی که آن را تحصیل نکرده و این اراده را عملی نساخته به آن کسب نمی­گویند.

حاصل آن که؛ کلمه­ی «کسب»، با دو مفهومِ «دنبال کردن» و «عملی ساختن»، مساوی و برابر بوده و با علم و إراده­ی فرد، ارتباطی تنگاگ دارد.[3]



[1]. مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج‏1، ص280.

[2]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏2، ص239.

[3]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص323.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۵
سعید شریف دینی

در این بخش از آیه می­توان به دو صفتِ برجسته از صفات یهود نیز اشاره نمود:

الف) «نژاد پرستی»؛ این بخش از آیه، می ­تواند به روح نژاد پرستیِ یهود نیز اشاره داشته باشد چرا که اینان خودشان را در صدرِ بهشتیان به حساب می­آوردند.

ب) «سبک شمردن گناهان»؛ آنان گناهان خود را کوچک می­ شمرند، تورات را تحریف کرده آن را به خدا نسبت می­دادند، مرتکب رشوه­خواری و سایر گناهان می­شدند ولی با این حال، خود را بهشتی می­دانستند. در این رابطه حدیثی از حضرت علی علیه السلام  منقول است که ایشان چنین فرمود: «أشَدُّ الذُّنُوبِ ِمَا اسْتَهَانَ بِه [مَا اسْتَخَفَّ بِهَا‏][1] صَاحِبُه [صَاحِبُهَا]‏».[2]



[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص559، حکمت477؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1406هـ ق)ص125؛ حر عاملى، محمد بن حسن‏(1409هـ ق)ج‏15، ص312.

[2]. همان؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص535، حکمت348؛ مازندرانى، محمد صالح(1382هـ ق)ج‏1، ص249.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۴
سعید شریف دینی

*«وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أیَّاماً مَّعْدُودَةً قُلْ أ تَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْداً فَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أمْ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون»*

[هنگامی که کسان و خویشاوندان آنها از روی پند و أندرز به این گروه تحریف­گر می­گفتند: چرا دروغ می­ گویید، که گرفتار عذابِ خدا می­شود؟! در پاسخ به آنها] گفتند: «[در قیامت] آتش [دوزخ] جز چند روزی [که در دنیا گوساله پرستیدیم، بیشتر] به ما نمی­ رسد! [و بعد از آن تا أبد در بهشت ماندگاریم، پس آن عذابِ اندکِ آخرت را به ننگِ پیروی از محمد صل الله علیه و آله وسلم در این دنیا معاوضه نخواهیم کرد]» [ای پیغمبر به ایشان] بگو: «آیا [بر این عقیده­ی خود] پیمانی از خدا گرفته­ اید [که شما را جز همان چند روز عذاب نمی­کند] که [اگر چنین باشد] خداوند هرگز از آن پیمان تخلف نخواهد کرد [زیرا خلفِ عهد، نقص و عیب بوده و خدا منزه از هر نقص و عیبی است] یا چیزی را که نمی­دانید به خدا نسبت می­دهید؟» [پس در هر دو صورت، بر خدا دروغ بسته­ اید]).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۶
سعید شریف دینی

«فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أیْدِیهِم... مِمَّا یَکْسِبُونَ»؛ این قسمت از آیه، مجدداً اشاره به اصل تحریف نموده است، چرا که دست نوشته­ های آنان، همان اوصاف تحریف شده­ای بود که به پیامبر آخرالزمان نسبت می­ دادند؛ یک پیامبر ساختگی و دروغین که از دیدگاه آنان هنوز ظهور نکرده بود. به همین جهت در ادامه چنین فرمود: «وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ»، وای بر احبار و دانشمندان یهود از آنچه کسب می­کنند!

در تفسیر منسوب به حضرت امام عسکری علیه السلام چنین آمده است: «الشِّدَّةُ لَهُمْ مِنَ الْعَذَابِ فِی أسْوَإِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ «وَ وَیْلٌ لَهُمْ» الشِّدَّةُ (لَهُمْ مِنَ) الْعَذَابِ ثَانِیَةً- مُضَافَةً إِلَى الْاُولَى مِمَّا یَکْسِبُونَ مِنَ الْأمْوَالِ الَّتِی یَأْخُذُونَهَا- إِذَا أثْبَتُوا عَوَامَّهُمْ عَلَى الْکُفْرِ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ؟صل؟ وَ الْجَحْدِ لِوَصِیَّةِ أخِیهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ».[1] همچنین؛ در بیانی از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم آمده است: «شِرَارُ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِه‏».[2]



[1]. العسکری، الحسن بن علی علیه السلام (1409هـ ق)ص303؛ همچنین، ر.ک: بحرانى، هاشم بن سلیمان‏(1416هـ ق)ج‏1، ص258؛ و نیز، ر.ک: فیض کاشانی، ملا محسن(1415هـ ق)ج‏1، ص148.

[2]. نورى، حسین بن محمد تقى(1408هـ ق)ج‏12، ص109؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص193.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۳
سعید شریف دینی

«لِیَشْتَرُ‌وا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ واژه­ ی «قلیل»- برخلاف کثرت[1]- از نگاه قرآن به «متاع اندک» اطلاق می­شود.[2] همچنین؛ این واژه در مقابل «عزیز» بوده و کنایه از بی­ مقدار بودن چیزی می­کند.[3] از این­رو هنگامی که لفظ مزبور در کنار ثمن می­ آید به ناچیز بودن آن مال اشاره دارد، زیرا بهره و متاع دنیوی، فانی و زایل شدنى است و هر زوالی چون مدتش کم است خودش هم قلیل و اندک خواهد بود.[4] چنان­که قرآن کریم نیز در آیه­ ی 17 از سوره­ ی رعد، فعلِ دنیویِ فاقدِ غرض الهی را همانند کف روی آب، از بین رفتنی و بی­اثر دانسته و این­گونه معرفی می­کند: «فَأمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً».

لازم به ذکر است؛ در قرآن کریم، ده مرتبه کلمه ­ی «ثَمناً» به کار رفته است؛[5] همه­ی موارد کاربردی لفظ مزبور مربوط به کسانی است که آیات خدا را با مقام و پول معاوضه می­کنند، آنها که پیمان و عهد خویش را با خالق خویش نقض کرده، مدتی غرق در زندگانی دنیا شده و سرانجام، بی­دین از دنیا می­روند. از این موارد ده­گانه، نُه مورد آن به صورت موصوف و صفت آمده است؛ یعنی لفظ «ثَمناً» به صفتِ «قَلیلاً» متصف شده است.[6] بهره و متاع فانىِ دنیوى و زایل شدنى است و هر زایلى چون مدّتش کم است خودش هم قلیل و اندک است.

و اما؛ در ارتباط با این مسئله که مقصود از ثمنِ قلیل چیست، دو احتمال وجود دارد:

الف) به هر مالی که قصد دنیوی در آن نهفته شده و در راه اطاعت خدا مصرف نشود، «ثمن قلیل» گفته می­شود. زیرا یکی از اوصاف نعمات دنیوی، ناچیزی و قلّت آن است. چنان­که آیه­ ی 77 از سوره­ی نساء‌ در این رابطه می فرماید: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ».[7]

ب) به اموالی که از طریق حرام و باطل به دست می­آید، «ثمنِ قلیل» گفته می­شود؛ یعنی همان رشوه­ هایی که أحبار یهود از عوامشان می­گرفتند. زیرا احساس می­کردند که اگر واقعیات را بیان کرده و اوصاف پیامبر آخرالزمان را- حقیقتاً بر طبق آنچه در تورات آمده بود- نقل نمایند، دیگر از مالیات و مواهبِ عوام یهود خبری نبوده و از إرتزاق می­ افتادند. شاهد این سخن نیز در انتهای آیه­ی مورد بحث آمده است؛ فرمود: «وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ» که مقصود، جمع کردنِ مال حرام و رشوه‏ه اى نابه­ جایى است که بزرگان یهود از عوام می­گرفتند.[8]



[1]. اب‍ن ‌م‍ن‍ظور، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ک‍رم‌‏(1414هـ ق)ج‏11، ص563؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏6، ص269.

[2]. ر.ک: کاشفى سبزوارى، حسین بن على(1369هـ ش)ص193.

[3]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏6، ص31؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج‏7، ص415؛ همچنین، ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج‏14، ص278.

[4]. خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج‏2، ص136.

[5]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44 و 106؛ توبه/9؛ نحل/95.

[6]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44؛ توبه/9؛ نحل/95.

[7]. ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص322؛ همچنین، ر.ک: طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص57؛ و نیز، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص292.

[8]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص293؛ همچنین، ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص22.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۵
سعید شریف دینی

«ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِیَشْتَرُ‌وا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ در این بخش از آیه، لازم است به دو نکته اشاره شود:

الف) نسبت دادنِ مکتوباتِ جعلی و دست­ نویس بشر، به خدای سبحان- در قالبِ وحی الهی- گناهی بس بزرگ و سنگین است، زیرا چنین فردی با این اسناد، مرتکب دو گناه شده است:

گناه اول آن که؛ مردم را گمراه کرده است. به بیان دیگر؛ دست­های سودجو و عوام­ فریبی که از آستین بیرون آمده تا سخنانِ گمراه­ کننده را در قالب دین نگاشته و مردم را إغوا کند.[1] چنان­که در آیه­ ی 144 از سوره ­ی انعام می فرماید: «فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَ‌ی عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِّیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ‌ عِلْمٍ»، و چنین فردی از دیدگاه قرآن ستم­کارترین افراد است، چرا که مردم را به وسیله­ ی إفتراء و برداشت­های خیالی گمراه می­کند.

گناه دوم آن که؛ به خداوند دروغ و افتراء بسته است، زیرا خود متصدّى و متولی کتابت آن هستند و سپس به خدا نسبت می­دهند![2] چنان­که قرآن کریم این فعل ننگین را نهی کرده و در آیه­ی 61 از سوره­ ی طه می­ فرماید: «لا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُم بِعَذَابٍ»؛ یعنی بر خدا افترا نبندید که شما را مستأصل کرده، اصل شما را نابود می‏کند و عذابی بر شما فرو می‏ فرستد که پوست شما را می‏کَند.[3]

ب) برخی از مفسران معتقدند: کلمه­ ی «إشتراء» در این آیه به معنای «خریدن» است.[4] در این صورت آیه­ ی شریفه این­­­گونه معنا می­شود: آنها با این عملِ خود، کتاب تورات را می­ فروشند تا در عوضِ آن ثمنِ قلیل و ناچیزی به دست آورند. بنابراین، آنها در إزای تحریفِ کتاب برای خود زندگانی دنیا و بهره­ های آن را خریداری می­نمودند.



[1]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص209.

[2]. طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص292.

[3]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص311.

[4]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏1، ص215؛ همچنین، ر.ک: مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏1، ص391.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۲
سعید شریف دینی