تبیین واژه ی «ثَمَناً قَلیلاً» در آیه ی 78 سوره ی بقره
«لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً»؛ واژه ی «قلیل»- برخلاف کثرت[1]- از نگاه قرآن به «متاع اندک» اطلاق میشود.[2] همچنین؛ این واژه در مقابل «عزیز» بوده و کنایه از بی مقدار بودن چیزی میکند.[3] از اینرو هنگامی که لفظ مزبور در کنار ثمن می آید به ناچیز بودن آن مال اشاره دارد، زیرا بهره و متاع دنیوی، فانی و زایل شدنى است و هر زوالی چون مدتش کم است خودش هم قلیل و اندک خواهد بود.[4] چنانکه قرآن کریم نیز در آیه ی 17 از سوره ی رعد، فعلِ دنیویِ فاقدِ غرض الهی را همانند کف روی آب، از بین رفتنی و بیاثر دانسته و اینگونه معرفی میکند: «فَأمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً».
لازم به ذکر است؛ در قرآن کریم، ده مرتبه کلمه ی «ثَمناً» به کار رفته است؛[5] همهی موارد کاربردی لفظ مزبور مربوط به کسانی است که آیات خدا را با مقام و پول معاوضه میکنند، آنها که پیمان و عهد خویش را با خالق خویش نقض کرده، مدتی غرق در زندگانی دنیا شده و سرانجام، بیدین از دنیا میروند. از این موارد دهگانه، نُه مورد آن به صورت موصوف و صفت آمده است؛ یعنی لفظ «ثَمناً» به صفتِ «قَلیلاً» متصف شده است.[6] بهره و متاع فانىِ دنیوى و زایل شدنى است و هر زایلى چون مدّتش کم است خودش هم قلیل و اندک است.
و اما؛ در ارتباط با این مسئله که مقصود از ثمنِ قلیل چیست، دو احتمال وجود دارد:
الف) به هر مالی که قصد دنیوی در آن نهفته شده و در راه اطاعت خدا مصرف نشود، «ثمن قلیل» گفته میشود. زیرا یکی از اوصاف نعمات دنیوی، ناچیزی و قلّت آن است. چنانکه آیه ی 77 از سورهی نساء در این رابطه می فرماید: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ».[7]
ب) به اموالی که از طریق حرام و باطل به دست میآید، «ثمنِ قلیل» گفته میشود؛ یعنی همان رشوه هایی که أحبار یهود از عوامشان میگرفتند. زیرا احساس میکردند که اگر واقعیات را بیان کرده و اوصاف پیامبر آخرالزمان را- حقیقتاً بر طبق آنچه در تورات آمده بود- نقل نمایند، دیگر از مالیات و مواهبِ عوام یهود خبری نبوده و از إرتزاق می افتادند. شاهد این سخن نیز در انتهای آیهی مورد بحث آمده است؛ فرمود: «وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُونَ» که مقصود، جمع کردنِ مال حرام و رشوهه اى نابه جایى است که بزرگان یهود از عوام میگرفتند.[8]
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم(1414هـ ق)ج11، ص563؛ مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج6، ص269.
[2]. ر.ک: کاشفى سبزوارى، حسین بن على(1369هـ ش)ص193.
[3]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج6، ص31؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج7، ص415؛ همچنین، ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج14، ص278.
[4]. خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج2، ص136.
[5]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44 و 106؛ توبه/9؛ نحل/95.
[6]. بقره/41، 79 و 174؛ آل عمران/77، 187 و 199؛ مائده/44؛ توبه/9؛ نحل/95.
[7]. ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص322؛ همچنین، ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن(1428هـ ق)ج1، ص57؛ و نیز، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص292.
[8]. طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص293؛ همچنین، ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص22.