بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی
سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۵۰ ب.ظ

فروختن اصالت و ماهیت انسانی در آیه ی 102 سوره ی بقره

«وَ لَبِئْسَ مَا شَرَ‌وْا بِهِ أنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ سؤال: در بخش پیشین از واژه­ ی «عَلِمُوا» استفاده شد؛ این کلمه حاکی از علم و آگاهی سحره­ ی یهود است. و در این بخش، جمله­ ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» استعمال شد که حکایت از عدم علم و آگاهیِ این عده دارد؛ حکمت این اختلافِ در تعبیر چیست؟

جواب: برای پاسخ به پرسش مورد نظر، به دو نکته اشاره می­شود:

 اوّلاً: این اختلاف، مربوط به «علم» نیست بلکه اختلاف بر سر «معلوم» است. به بیان دیگر؛ آنها می­دانستند که از آخرت بهره­ای ندارند اما نمی­دانستند که با خرید سحر و کفر ورزیدن، هویت انسانی­اشان به تاراج می­رود.[1] چه بسا بسیاری از انسان­ها هستند که نمی­دانند گناه، شخصیت وجودی آنها را تارومار می­کند. به عنوان مثال، عزّت و سربلندی و آزادی خویش را در برهنگی و پرداختن به شهوات می­ بینند؛ اینان در متن گمراهی قرار گرفته اند لکن نمی­دانند! به همین جهت وقتی سخن از فروشِ هویت و اصالت انسانی به میان آمد، فرمود: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»، یعنی ای کاش می دانستند این عده هویت خودشان را به تاراج می­گذارند.

در روایت، از کسى که عملش متوجّه حیثیّت انسانى و آخرتِ او نباشد نفى علم شده است. بدون اعتبار مطابقت و عدم مطابقت آن با واقع، چنان­که خداى تعالى در آیه­ ی مورد بحث ابتدا فرمود: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا...»، و آنگاه می­فرماید: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ ‏خداوند علم را از آنها نفى کرده است، با این که مطابقت با واقع را براى آنها اثبات کرده است. چون واقع همان­طور بود که آنها علم داشتند، ولى چون علمشان متوجّه به جهت استکمالِ انسانیّت نیست علم را از آنها نفى کرده و با نفى علم از آنها جهل را براى آنها اثبات کرده است.[2]

ثانیاً: «علم» بر دو قسم است: «علم حقیقی»؛ و آن، دانشی است که انسان را به صراط مستقیم دعوت می­کند. و «علم مجازی»؛ و آن، دانشی است که توأم با جهل و گمراهی است؛ یعنی جهل و نادانی در بطن آن علم خوابیده است.

قرآن کریم کسی که خدای خود را هوای نفسش قرار داده، گمراه می­نامد، لکن او گمراهی است که به ظاهر، عالم است! آنچه او فرا گرفته علم نیست بلکه جهل است. زیرا خاصیت علم چنین نیست که انسان را به گمراهی بکشاند؛ قرآن کریم در آیه ­ی ۲۳ از سوره­ ی جاثیه اشاره به انسان­هایی دارد که همه­ ی آمال و آرزوهای خویش را در تبعیت نمودن از هوای نفس خویش می­ دانند، می­فرماید: «أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللَّهُ».

در این­جا نیز کسی که هویّت انسانی­اش را می­ فروشد، حقیقتاً عالم نیست بلکه نادان و گمراه است. و لهذا؛ جمله شرطیه­ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» می­فرماید: این یهودیانِ شخصیت­ فروش، ای کاش می­دانستند و به این علم حقیقی می رسیدند که دچار چه اشتباهی شده­اند، متأسفانه این گروه خود را عالم و دانا می­دانند در حالی که نادان و گمراهند![3]



[1]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص682 و 683.

[2]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏2، ص269.

[3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص54.



نوشته شده توسط سعید شریف دینی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

«وَ لَبِئْسَ مَا شَرَ‌وْا بِهِ أنفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ سؤال: در بخش پیشین از واژه­ ی «عَلِمُوا» استفاده شد؛ این کلمه حاکی از علم و آگاهی سحره­ ی یهود است. و در این بخش، جمله­ ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» استعمال شد که حکایت از عدم علم و آگاهیِ این عده دارد؛ حکمت این اختلافِ در تعبیر چیست؟

جواب: برای پاسخ به پرسش مورد نظر، به دو نکته اشاره می­شود:

 اوّلاً: این اختلاف، مربوط به «علم» نیست بلکه اختلاف بر سر «معلوم» است. به بیان دیگر؛ آنها می­دانستند که از آخرت بهره­ای ندارند اما نمی­دانستند که با خرید سحر و کفر ورزیدن، هویت انسانی­اشان به تاراج می­رود.[1] چه بسا بسیاری از انسان­ها هستند که نمی­دانند گناه، شخصیت وجودی آنها را تارومار می­کند. به عنوان مثال، عزّت و سربلندی و آزادی خویش را در برهنگی و پرداختن به شهوات می­ بینند؛ اینان در متن گمراهی قرار گرفته اند لکن نمی­دانند! به همین جهت وقتی سخن از فروشِ هویت و اصالت انسانی به میان آمد، فرمود: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»، یعنی ای کاش می دانستند این عده هویت خودشان را به تاراج می­گذارند.

در روایت، از کسى که عملش متوجّه حیثیّت انسانى و آخرتِ او نباشد نفى علم شده است. بدون اعتبار مطابقت و عدم مطابقت آن با واقع، چنان­که خداى تعالى در آیه­ ی مورد بحث ابتدا فرمود: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا...»، و آنگاه می­فرماید: «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛ ‏خداوند علم را از آنها نفى کرده است، با این که مطابقت با واقع را براى آنها اثبات کرده است. چون واقع همان­طور بود که آنها علم داشتند، ولى چون علمشان متوجّه به جهت استکمالِ انسانیّت نیست علم را از آنها نفى کرده و با نفى علم از آنها جهل را براى آنها اثبات کرده است.[2]

ثانیاً: «علم» بر دو قسم است: «علم حقیقی»؛ و آن، دانشی است که انسان را به صراط مستقیم دعوت می­کند. و «علم مجازی»؛ و آن، دانشی است که توأم با جهل و گمراهی است؛ یعنی جهل و نادانی در بطن آن علم خوابیده است.

قرآن کریم کسی که خدای خود را هوای نفسش قرار داده، گمراه می­نامد، لکن او گمراهی است که به ظاهر، عالم است! آنچه او فرا گرفته علم نیست بلکه جهل است. زیرا خاصیت علم چنین نیست که انسان را به گمراهی بکشاند؛ قرآن کریم در آیه ­ی ۲۳ از سوره­ ی جاثیه اشاره به انسان­هایی دارد که همه­ ی آمال و آرزوهای خویش را در تبعیت نمودن از هوای نفس خویش می­ دانند، می­فرماید: «أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللَّهُ».

در این­جا نیز کسی که هویّت انسانی­اش را می­ فروشد، حقیقتاً عالم نیست بلکه نادان و گمراه است. و لهذا؛ جمله شرطیه­ی «لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» می­فرماید: این یهودیانِ شخصیت­ فروش، ای کاش می­دانستند و به این علم حقیقی می رسیدند که دچار چه اشتباهی شده­اند، متأسفانه این گروه خود را عالم و دانا می­دانند در حالی که نادان و گمراهند![3]



[1]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص682 و 683.

[2]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏2، ص269.

[3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص54.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۷
سعید شریف دینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی