«أ تُحَاجُّونَنَا فىِ اللَّهِ»؛
این بخش از آیه اینگونه معنا میشود: «آیا با ما بحث و مجادله می کنید؟» و یا این
که میتوان آن را چنین معنا نمود: «آیا برای ما حجت و دلیل می آورید؟». همزه ی
استفهام در اینجا انکاری
و در مقام توبیخ، نکوهش و تنبیه
است. همچنین؛ کلمهی «تُحَاجُّونَنَا» فعل نهی، به منزله ی «لا
تُحَاجُّونَنَا» بوده، ضمیرِ در آن، مفعولِ جمله و مصدرش «محاجّة» است.
در اینجا- برای تبیین سؤالِ فوق- لازم
است صورتهای صحیح احتجاج پیرامون خدای تعالی بیان گردد. قرآن کریم در سه مورد،
منازعه و احتجاج درباره ی خداوند را جایز میداند:
الف) منازعه با کسانی که قائل به تعدد خدایان
هستند؛ مانند احتجاج حضرت ابراهیم علیه السلام با
بت پرستان، چرا که معبود او خدای تعالی و معبود آنها اوثان و اصنام و ستارگان بود.
چنان که قرآن کریم در آیه ی 80 از سوره ی انعام به این مسئله پرداخته است.
همچنین؛ قرآن کریم در آیات 15 و 16 از سوره ی شوری رسول اکرم صل الله علیه و آله را به احتجاج با
وثنیهای حجاز که به ارباب متفرق معتقد بوده و ربوبیت خداوند را قبول نداشتند، فرا
می خواند.
ب) احتجاج با اهل کتاب؛ آنها که خود را از
مقرّبینِ خدا می دانستند، زیرا گمان می کردند فرزندان خدایند و بهشت را هم در
انحصار خود دارند! چنانکه سخن، پیرامون این جریان- در آیه ی 111 از سوره ی بقره-
به تفصیل بیان شد.
ج) اگر فردی عملی را انجام داده و آن را به
دین منتسب کند، این حرکت برای دیگران- بر علیه او- قابل احتجاج خواهد بود؛ زیرا
صرف انتساب عملی به دین هرگز کافی نیست.
بنابراین، با توجه به این سه صورت، ادعای کهن بودن
دین و کتاب، قابل احتجاج نبوده و منازعهبردار نیست. احتجاج باید عالمانه و از
وحی، عقل و یا نقل سرچشمه بگیرد. چنانکه قرآن کریم در آیه ی 8 از سوره ی حج،
مجادلهی غیرعالمانه را به نقد کشیده و می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجأدِلُ
فىِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا کِتَابٍ مُّنِیر».
حاصل آن که؛ خدای تعالی در این آیه به آخرین فرستاده ی
خویش چنین می فرماید: در پاسخ به گفتههای بی اساس یهود بگو: بحث و مجادلهی بیجا
و نادرستِ شما درباره ی اختیارات خدا و این که چرا خداوند دین اسلام را به عنوان
آخرین دین، و پیامبر را غیر از نژاد یهود قرار داد، غلط بوده و فاقد هرگونه
پشتوانه ی عقلائی است.
. محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج1، ص197؛
حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص32؛ بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج2، ص99.
. زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج1، ص328؛ طالقانى،
سید محمود(1362هـ ش)ج1، ص320؛ بغوى، حسین بن مسعود(1420هـ ق)ج1، ص174.
. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج3، ص168؛ طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج2، ص219؛
همچنین- برای اطلاعات بیشتر- ر.ک: خسروانى، على رضا(1390هـ ق)ج1، ص182.