توصیه به خداپرستی و تقوا سیره ی مستمر انبیاء و اولیاء
«وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»؛ در حرف «واو»، دو احتمال وجود دارد:[1]
الف) «واو» حالیه باشد؛ که جملهی بعد از آن نیز حالیه خواهد بود.
ب) «واو» استینافیه و از قبیل «فَلا تَمُوتُنَّ إلا وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ»- در آیهی پیشین- است.
عنصر اصلی توصیهی انبیاء به فرزندان خود، «اسلام» بود. چنانکه در آیه ی ۱۹ از سوره ی آل عمران می فرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام». به همین جهت آیه ی شریفه در صدد ارائه ی یک پیام مهم است، و آن این که؛ مهمترین سیره ی اولیاء الهی به هنگام مرگ، توصیه به دینداری و تسلیم شدن در برابر ذات حق تعالی بوده است، چنانکه حضرت یعقوب علیه السلام نیز در لحظات پایانی عمر از فرزندان خویش بر این نکته تأکید و از آنان اعتراف گرفت.
در وصیت پیامبر مکرم اسلام صل الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام در آخرین لحظات عمر شریفش چنین آمده است: «إعْمَلْ بِفَرَائِضِ اللَّهِ تَکُنْ مِنْ أتْقَى النَّاسِ وَ ارْضَ بِقِسْمِ اللَّهِ تَکُنْ مِنْ أغْنَى النَّاسِ وَ کُفَّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ تَکُنْ أوْرَعَ النَّاسِ وَ أحْسِنْ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَکَ تَکُنْ مُؤْمِناً وَ أحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِما».[2]
همچنین؛ در بیان شریفی از حضرت رسول صل الله علیه و آله چنین آمده است: «مَنْ لَمْ یُحْسِنْ وَصِیَّتَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ کَانَ نَقْصاً فِی مُرُوءَتِهِ وَ عَقْلِهِ».[3]
و نیز؛ در حدیث دیگری از حضرت امام باقر علیه السلام چنین آمده است: «سألته عن تفسیر هذه الآیة من قول الله: إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً، قال جرت فی القائم علیه السلام »؛[4] این آیه درحق امام علیه السلام جاری است. مرحوم علامه طباطبایی در این رابطه می نویسد: مقصود حضرت این است که هر قائمی از ائمه در هنگام وفات، به قائم بعد از خود و به همه ی فرزندانش به توحیدِ ناب و نشر توصیه و سفارش اسلام می کند.
به نظر ما؛ مقصود امام علیه السلام این است که هر امامی به امام بعد از خود درباره ی تولد و قیام منجی عالم بشریت حضرت مهدی علیه السلام توصیه و پیروان خود را نسبت به این امر مهم، تسلیم می نمود. به همان شکل که سایر انبیاء عظام به فرزندان خویش اسلام را توصیه میکردند.
[1]. ر.ک: محی الدین، درویش(1415هـ ق)ج1، ص556؛ همچنین، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص400؛ و نیز، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص476.
[2]. مفید، محمد بن محمد(1414هـ ق)ص350؛ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن(1414هـ ق)النص، ص120.
[3]. کلینى، محمد بن یعقوب(1407هـ ق)ج7، ص2؛ حر عاملى، محمد بن حسن(1409هـ ق)ج19، ص260؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1404هـ ق)ج23، ص5.
[4]. عیاشی، محمد بن مسعود(1380هـ ق)ج1، ص61؛ بحرانى، هاشم بن سلیمان(1416هـ ق)ج1، ص336.