مقصود از کلمه ی «رسول» در آیه ی 129 سوره ی بقره
«رَسُولاً مِّنهُم»؛ ضمیر در «مِنهُم» به کلمه ی «ذرّیة» در آیه ی پیشین باز می گردد.[1] بنابراین، ذریّه ی حضرت ابراهیم علیه السلام از چنان لیاقتی برخوردار می شوند که به مقام نبوت و رسالت برسند.
سؤال: آیا در دعای حضرت ابراهیم که مقام نبوت و رسالت را برای ذریّه ی خویش درخواست نمود، نوعی تعصب نهفته نیست؟
جواب: برخی به این سؤال چنین پاسخ داده اند که اگر این فعلِ حضرت را هم حمل بر تعصب کنیم، یک نوع تعصبِ ممدوح و نیکو است. چون مقصد و مقصود حضرت ابراهیم علیه السلام این است که هم دین الهی حفظ شده و سالم به دست آیندگان برسد و هم این که حفظ دین در خاندان وی باشد.[2]
به علاوه؛ مقام نبوت و رسالت یک مسئولیت خطیر است با زحمات، رنجها، مرارتها و خونِ دل خوردن هایی که هر پیامبری باید در طول رسالت خویش همه ی این مسائل بر دوش کشیده، انسانها را از منجلاب گمراهی بیرون آورده و به سوی نور و هدایت رهنمون سازد، نه این که یک وسیله ی باشد برای کسب مال و منال و چیزهایی از این قبیل.
بنابراین، بر عهده گرفتن این مقام خطیر و سرنوشتساز، نیازمند به یک نسل پاک، نورانی و هدایت شده دارد، و چه نسلی پاکتر، نورانیتر و هدایت شدهتر از نسلی که به یک پیامبر عظیم الهی برسد.
آری، ابراهیم علیه السلام پدر مسلمانان است و تحول خاتمیت ادیان با اسلام ناب محمدی صل الله علیه و آله قرین می گردد. آن حضرت میدانست که شخصی به نام محمد صل الله علیه و آله خواهد آمد؛ پیامبری که با آمدن او، مقام رسالت به پایان رسیده و حلقه ی تشریع دین نیز به انتهای خود میرسد؛ پس، از خداوند چنین درخواست نمود که خاتم الانبیاء و الرّسل را از نسل و ذریهی پاک او قرار دهد. و به همین جهت بود که بارها نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله میفرمود: «أنَا دَعْوَةُ أبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام»،[3] یعنی من دعای پدرم ابراهیم علیه السلام هستم. یا این که میفرمود: «أنَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ وَ بِشَارَةُ عِیسَى»،[4] چنانکه در آیه ی 6 از سوره ی صف می فرماید: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أحْمَدُ».
بنابراین، مشهور و قریب و به اتفاق مفسران در مورد کلمه ی «رَسُولا» در آیه ی مورد بحث چنین گفتهاند: مقصود، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صل الله علیه و آله بوده است.[5][1]. قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج1، ص242؛ صادقى تهرانى، محمد(1419هـ ق)ص20؛ حسینی شیرازی، سید محمد(1423هـ ق)ص31.
[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج7، ص86 و 87.
[3]. طبرى، محمد بن جریر(1415هـ ق)ص649؛ ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى(1385هـ ق)ج1، ص34؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403هـ ق)ج12، ص92.
[4]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على(1379هـ ق)ج1، ص232.
[5]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج1، ص106؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج1، ص625؛ ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج1، ص166.