نسخ و شبهه ی یهود تغییر بعد از ایجاد در آیه ی 107 سوره ی بقره
یکی دیگر از ایرادهای یهود بر مسئله ی نسخ این بود که می گفتند: ما قدرت خداوند بر موجودات را از أزل تا به أبد قبول داریم ولی عقلاً محال است چیزی را که او ایجاد کرده، تغییر دهد. چون فلاسفه میگویند: «فانّ الشئ لا یتغیّر عمّا وقع علیه بالضرورة»،[1] مثلاً؛ بنّایی که تصمیم بر ساختن ساختمانی دارد، تا مادامی که آن سازه را نساخته است اختیار بر ترک و فعل دارد اما زمانی که ساختمان را برپا نمود دیگر عمل از او صادر شده و برگشتی در کار نخواهد بود زیرا فعل او ضروری الثبوت شده است. خداوند نیز همانند بنّاء است وقتی که فعلی را ایجاد نمود دیگر تصرف و تغییر در آن فعل از محالات عقلی است. بر همین اساس، یهودیان معتقدند؛ دست خداوند بسته است یعنی افعال او ضروری الثبوت شده و برگشتی در کار نیست. چنانکه قرآن کریم در آیه ی 64 از سوره ی مائده از زبان آنها چنین فرمود: «یَدُ للهِ مَغلُولَة».[2] بنابراین، طبق دیدگاه یهود و با این قانون کلی، نسخِ آیه از محالات عقلیه است. زیرا خداوند وقتی آیه ای را خلق نمود دیگر حق ندارد آن را برداشته و یا در آن تصرف کند!!
گفتنی است: یهودیان به تفکرِ «تفویض» معروف بودند در برخی مناظرات از تفویض به عنوان تفکر یهودی نام برده شده است. چنانکه حضرت امام رضا علیه السلام در مناظره ی خود با سلیمان مَروْزی چنین فرمود: گویا تفکر تو شبیه تفکر یهودیان است. یعنی دست خدا را بسته میپنداری؛ «فَقَالَ لَهُ أحْسَبُکَ ضَاهَیْتَ الْیَهُود».[3]
جواب: پاسخ به این پندار نیز با توجه به آیهی مورد بحث روشن است؛ زیرا با اثبات قدرت بیکران و مالکیت مطلقه ی پروردگار در آسمانها و زمین، راهی برای محال بودن مسئله ی نسخ باقی نمیماند. زیرا با اثبات این مالکیت، به حکم عقل هیچ احدی نمیتواند مانع کار خدای سبحان شود.[4] و مثال مذکور نیز مع الفارق و بیربط است، زیرا بین بنّا و خداوند فرق است؛ آری، بنّا نمیتواند در ساختمان تصرف کند چون ساختمان از آنِ او نیست اما خداوند مالک اول و آخر و همه ی عوالم هستی است. پس هرگونه تغییر، تحول و تصرفی در ملک خود بوده و به هیچوجه محال عقلی نیست.
[1]. ر.ک: همان؛ همچنین، ر.ک: موسوى سبزوارى، سید عبدالأعلى(1409هـ ق)ج1، ص۳۸۱.
[2]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین(1417هـ ق)ج1، ص252.
[3]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403هـ ق)ج4، ص96؛ ابن بابویه(صدوق)، محمد بن على(1398هـ ق)ص444؛ عروسى حویزى، عبد على بن جمعه(1415هـ ق)ج1، ص649.
[4]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین(1417هـ ق)ج1، ص251 و ۲۵۲.