معنای «سِحر» در میان نظرات دانشمندان در آیه ی 103 سوره ی بقره
برای روشن شدن این مسئله- که حقیقت سحر چیست- نیاز به سیری اجمالی در نظریات برخی از دانشمندان است:
الف) راغب اصفهانی در «مفردات» میگوید: سِحر سه معنا دارد:
۱. خدعه و فریب، و همچنین پندارهائى که حقیقت ندارد، مثل فردِ شعبده بازى که دیدگان بیننده را با تردستى از حقیقت برمىگرداند. و همینطور به معنی کارى است که سخنچین مىکند یعنی با سخنانِ ظاهرفریب گوش را از شنیدن حقیقت باز میدارد. چنانکه آیه ی 116 از سوره ی اعراف پرده از این مطلب برداشته و می فرماید: «سَحَرُوا أعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ».
۲. سحر در معنى یارى و کمک نمودن به شیطان برای تقرّب جستن و نزدیکى به او؛ چنانکه آیه ی 221 از سوره ی شعراء در این رابطه میفرماید: «هَلْ اُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أفَّاکٍ أثِیمٍ».
۳. آنچه بر پایه ی تغییر- مثل تغییر دادن انسان به صورت حیوان- صورت میپذیرد که در واقع حقیقتی ندارد بلکه پنداری بیش نیست.[1]
ب) مرحوم طبرسی در «مجمع البیان» میگوید:
اعمالی همچون؛ سحر و کهانت و حیله نظیر یکدیگرند. برای نمونه؛ سحر، همان تصرفى است که در چشم واقع می شود تا بیننده گمان کند ماجرا به همان شکلی است که مىنگرد حال آن که چنین نیست، بلکه سحر یک عملیات مخفیانه است که شئ را بر خلاف صورت و جنسِ آن ظاهر و مصور مینماید و حقیقتِ آن را نشان نمیدهد.[2]
ج) جناب مصطفوی در «التحقیق» مینویسد:
ساحر کسی است که دیدهها را از آنچه در ظاهر مشاهده کند یا قلبها را از آنچه در باطن ادراک میکند به سمت خلاف، منصرف میسازد.[3]
بنابراین، از مجموع این قبیل نقلها ظاهر میشود که «سحر واقعیّت خارجی نداشته و فقط چشم را تسخیر میکند». زیرا خودِ ساحران نیز به این نکته معترف بوده و میگویند: ما نمیتوانیم در همه چیز تصرّف نماییم، از اینرو فقط بر آن چیزهایی که قابل تصرف باشد- همچون؛ کالاها و حیوانات- قاعدهی سحر را اجرا میکنیم.
حاصل آن که؛ سحر، فقط تسخیر چشم است؛ چنانکه قرآن کریم در آیه ی ۱۱۶ از سوره ی اعراف به این نکته اشاره نمود و اینگونه فرمود: «قالَ ألْقُوا فَلَمَّا ألْقَوْا سَحَرُوا أعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ»، وقتی ساحران سحر خویش را انداختند، چشمهای مردم را گرفت و آنها را ترسانید، زیرا ظاهر آیه میفرماید: «سَحَرُوا أعْیُنَ النَّاسِ». بر این اساس حرکت فوق صرفاً یک چشمبندی است و واقعیّت خارجی ندارد.
در روایتی به نقل از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است که زندیقِ مصری در سؤالی از امام علیه السلام چنین پرسید: «...أ فَیَقْدِرُ السَّاحِرُ أنْ یَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِی صُورَةِ الْکَلْبِ وَ الْحِمَارِ أوْ غَیْرِ ذَلِکَ قَالَ هُوَ أعْجَزُ مِنْ ذَلِکَ وَ أضْعَفُ مِنْ أنْ یُغَیِّرَ خَلْقَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ أبْطَلَ مَا رَکَّبَهُ اللَّهُ وَ صَوَّرَهُ وَ غَیَّرَهُ فَهُوَ شَرِیکٌ لِلَّهِ فِی خَلْقِهِ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً لَوْ قَدَرَ السَّاحِرُ عَلَى مَا وَصَفْتَ لَدَفَعَ عَنْ نَفْسِهِ الْهُمُومَ وَ الْآفَةَ وَ الْأمْرَاض وَ لَنَفَى الْبَیَاضَ عَنْ رَأْسِهِ وَ الْفَقْرَ عَنْ سَاحَتِهِ و ...».[4]
جالب بود مطالب در مورد سحر در قرآن و نکات کلیدی از قرآن...ممنون