معنای «روح القدس» و مصادیق آن در آیه 87 سوره ی بقره
«وَ أیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ در ارتباط با معنای کلمه ی فوق دو احتمال بیان میشود:
الف) اضافهی «روح» به «القدس» از قبیل اضافه ی موصوف به صفت- نظیر «خاتمُ الجمیل»، «حاتمُ الجود» و «رجلٌ صدق»[1]- باشد؛ بنابراین، روح القدس در این حالت به معنای روحِ مقدّس و منزَّه از نقصها و عیبها، و مبرّاکننده ی دیگران است.[2]
ب) محتمل است اضافه ی این دو لفظ به یکدیگر از قبیل اضافه ی «روح» به «الله»- در کلمهی «روح الله»- باشد. یعنی بگوییم: مقصود از «القدس» خداوند است؛ که در این حالت، «روح القدس» به معنای روحِ خداوندی خواهد بود که مقدس و منزّه از هر عیب و نقص است.[3]
در هر حال، «روح القدس»؛ به آن حقیقت کاملی گفته میشود که وجود نورانیاش از گناه و آلودگی منزّه و مبراست.
جامعیّت این مفهوم به گونه ای است که با نگاه به آیات و روایاتِ وارده، مصادیق و موارد متعددی را میتوان برای این کلمه پیدا نمود، که به چند نمونه اشاره خواهد شد، از جمله:
1. «جبرئیل امین»؛[4] چنانکه در دو جای قرآن کریم از حضرت جبرئیل علیه السلام به «روح القدس» تعبیر شده است؛ یکی در آیه ی 97 از سوره ی بقره، و دیگری در آیه ی 102 از سورهی نحل، که در این دو آیه مسئله ی وحی از اختیارات حضرت جبرئیل علیه السلام شمرده شده است.[5]
2. «کتاب مقدّس»؛ همچون تورات و انجیل[6] و قرآن،[7] چنانکه آیه ی 52 از سورهی شوری می فرماید: «وَ کَذَلِکَ أوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ أمْرِنَا»، که مقصود از «روح»، قرآن کریم است.[8]
3. «فرشته»؛ مقصود نوعی فرشته است،[9] فرشتهای که بزرگتر از جناب جبرئیل[10] و میکائیل است.[11]
4. «انسان کامل»؛ به انسان کامل نیز «روح القدس» میگویند. چنانکه حضرت علی علیه السلام در جواب سلام به شمعون بن حمّون چنین فرمود: «وَ عَلَیْکَ السَّلامُ یَا أخِی شَمْعُونَ بْنَ حَمُّونَ الصَّفَا وَصِیَّ رُوحِ الْقُدُس...»؛[12] بنابراین، در این نحوهی خطاب حضرت علی علیه السلام ، جناب عیسی علیه السلام - به عنوان یک انسانِ معصوم و کامل- روح القدس نامیده شده است.
5. «وجودِ حالت و مرتبهای در انسان»؛ به نظر میرسد این موردِ خاص میتواند مصادیق مختلف و معانیِ متعددی را با خود به همراه داشته باشد، مصادیقی همچون؛ نیرویی مرموز، غیبی، مجرد، طاهر و قدسی که به رسولان موهبت می شود.[13]
چنانکه گفته شده: این نیرو به صورت ضعیف در مؤمنان نیز وجود دارد.[14] گاهی بر هر نفسِ قدسی یا بر حالت آن به عنوان وصفی مقدس، روح القدس اطلاق شده است.[15]
همچنین؛ در روایتی به نقل از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است که به فاطمه ی أطهر نیز «روح القدس» خطاب شده است، چنانکه فرمود: «رُوحُ الْقُدُسِ وَ هُوَ فِی فَاطِمَةَ ».[16]
6. «وجود نوری محمد و آل محمد »؛[17] از دیدگاه روایات، صادرِ اول- یعنی اولین تجلّی ذات حق- وجود نوری محمد و آل محمد بوده و بالاترین مصداقِ «روح القدس» است. چنانکه در حدیث جابر به نقل از حضرت امام صادق؟ع؟ اینگونه میخوانیم: «قَالَ لِی أبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً صل الله علیه و آله و سلم وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ قُلْتُ وَ مَا الْأشْبَاحُ قَالَ ظِلُّ النُّورِ أبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلا أرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتُهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُونَ».[18]
[1]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج1، ص481.
[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص446؛ فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج3، ص596.
[3]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص446 و 447؛ همچنین، ر.ک: میبدى، رشید الدین احمد(1371هـ ش)ج1، ص263.
[4]. آل غازى، عبدالقادر(1382هـ ق)ج5، ص58؛ ابن هائم، شهاب الدین احمد بن محمد(1423هـ ق)، ص210؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج1، ص578.
[5]. طیب، سید عبدالحسین(1378هـ ش)ج13، ص365؛ طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج5، ص135؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج6، ص140.
[6]. داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج2، ص301؛ اسفراینى، ابوالمظفر(1375هـ ش)ج1، ص124؛ جرجانی، حسین بن حسن(1377هـ ش)ج1، ص118.
[7]. زحیلى، وهبة بن مصطفى(1418هـ ق)ج14، ص234؛ حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج5، ص81؛ نیشابورى، نظام الدین حسن (1416هـ ق)ج4، ص307.
[8]. جرجانی، حسین بن حسن(1377هـ ش)ج1، ص118؛ داور پناه، ابوالفضل(1375هـ ش)ج2، ص301؛ حجتى، سید محمد باقر(1377هـ ش)ص195.
[9]. ر.ک: حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج15، ص85 ؛ همچنین، ر.ک: قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج3، ص131؛ و نیز، ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج1، ص396.
[10]. گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج2، ص426.
[11]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص453؛ طبرسی، فضل بن حسن(1428هـ ق)ج4، ص57؛ گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج1، ص113.
[12]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403هـ ق)ج33، ص43؛ قطبالدین راوندى، سعید بن هبة الله(1409هـ ق)ج2، ص744؛ صفار، محمد بن حسن(1404هـ ق)ج1، ص281.
[13]. حسینى همدانى، سید محمد حسین(1404هـ ق)ج17، ص70؛ همچنین، ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر(1421هـ ق)ج1، ص291.
[14]. همان.
[15]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص455.
[16]. حسینى استرآبادى، سید شرف الدین على(1409هـ ق)ص792؛ قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج14، ص372؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1403هـ ق)ج25، ص97.
[17]. صادقى تهرانى، محمد(1365هـ ش)ج5، ص222(پاورقی)؛ آملی، سید حیدر(1422هـ ق)ج1، ص511، و ج2، ص373(پاورقی).
[18]. کلینى، محمد بن یعقوب(1407هـ ق)ج1، ص442؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1404هـ ق)ج5، ص196؛ بحرانى، هاشم بن سلیمان(1411هـ ق)ج1، ص19.