نظام حقوقی قسمت دوم آیه ی 84 سوره ی بقره
جهت دوم؛ کلمه ی «أنفُسَکم»، اشاره به وحدت دارد. چنانکه در آیه ی 1 از سوره ی نساء فرمود: «خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَة»؛ نفس، هویت اصیل انسانی را تشکیل میدهد. اما این هویت، با تجاوز به جان و مال و خانه و کاشانه خدشهدار گشته و می شکند، به همین جهت فرمود: «مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسَادٍ فِی الْأرْضِ فَکَأنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً»«مائده/32»، کشتن یک تن به منزلهی کشتن جمیع مردم است. گویا جامعه ی انسانی از یک هویت واحده تشکّل یافته اند، چنانکه از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله وسلم منقول است که؛ مؤمنان به منزله ی اعضای یک پیکرند که اگر عضوی آن را به درد آورد اعضای دیگر آن نیز به درد میآید؛ «إنما المؤمنون فی تراحمهم و تعاطفهم بمنزلة الجسد الواحد إذا اشتکى منه عضو واحد تداعى له سائر الجسد بالحمى و السهر».[1]
جهت سوم؛ اشاره به اصول نظام اجتماعی دارد. زیرا اصول نظام اجتماعی هشت چیز است که عبارتند از:
1. برابری انسانها 2. عدالت حقوق 3. رفع تبعیض 4. عدالت اقتصادی 5. آزادی 6. بهره گیری از کار و فعالیت همگانی 7. خود سازی و مبارزه با فساد 8. احساس مسئولیّت؛ و همهی اینها اصولی هستند که میتوانند در تحت ماده ی «أنفُسَکُم» قرار گیرند.
ک) «ثُمَّ أقْرَرْتُمْ وَ أنتُمْ تَشْهَدُونَ»؛ بین مفسرین گفتگو است که آیا این اقرار و گواهى دادن راجع به یهودیان عصر رسول اکرم؟صل؟ است یا مربوط به پیشینیانِ آنهاست؟[2]
به صورت کلی در ارتباط با مطلب فوق، دو نظر بیان شده است:
1. عده ای دیدگاه نخست را پذیرفته و معتقدند: جملهی دوم، جمله ی اول را تاکید کرده و نظیر «أقرّ فلان شاهداً علی نفسه» است.[3] و با توجه به اینکه میثاقهای مطرح شده در صدر آیه از اسلاف آنان گرفته شده در این دو جمله به آنان خطاب میشود که شما نیز به اصل این میثاق و به وجوب محافظت از آن اعتراف کردید و بر آن شهادت می دهید.[4]
2. عده ای دیگر دیدگاه دوم را پذیرفته و معتقدند: مخاطب ساختن یهودیان عصر نزول، به اعتبار اسلاف آنان است و جمله ی اول ناظر به اقرار و اعترافِ پیشینیان به میثاق و پذیرش آن، و جملهی دوم ناظر به شهود و حضور آنان نسبت به وحیای باشد که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شده است.[5] بنابراین در تفسیر آیه چنین می گوییم: سپس شما یهودیانِ مدینه به مواد پیمان اقرار کردید و بر اقرار گذشتگانِ خودتان شهادت دادید.
[1]. طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص300؛ همچنین، ر.ک: مراغى، احمد بن مصطفى(بیتا)ج1، ص161؛ و نیز، ر.ک: نجفی خمینی، محمد جواد(1398هـ ق)ج1، ص195 و 196.
[2]. ر.ک: بانوى اصفهانى، سیده نصرت امین(1361هـ ش)ج1، ص389.
[3]. بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج1، ص91؛ قمى مشهدى، محمد بن محمد رضا(1368هـ ش)ج2، ص69؛ کاشانى، ملا فتح الله(1336هـ ش)ج1، ص227.
[4]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج5، ص418.
[5]. ر.ک: رضا، محمد رشید(1366هـ ق)ج1، ص372؛ همچنین، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج1، ص419.