تبیین سه واژه ی «عصی، حَجر، إنفجار» در آیه ی60 سوره ی بقره
«فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً»؛ در رابطه با این بخش از آیه، نکاتی مطرح میشود:
الف) عصای حضرت موسی علیه السلام
مرحوم طبرسی مینویسد: عصای موسی علیه السلام همان عصایی است که از بهشت آمده، این عصا را حضرت شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام داد و طول آن ده ذراع بوده است که آدم علیه السلام آن را از بهشت به سوی زمین آورد؛ همان عصایی بود که به اژدها تبدیل شد و دریا را شکافت.[1]
ب) محل شکافته شدنِ «حَجَر»
سؤال: إستسقاء و شکافته شدن سنگ به توسط عصا در کدام سرزمین بود؟
جواب: در پاسخ به این پرسش دو قول وارد شده است:
قول اول: «سرزمین سینا» است[2] که آن را وادی تیه مینامند، چون چهل سال بنی اسرائیل در آن سرزمین سرگردان بودند.
قول دوم: «سرزمین آریحا»[3] بوده است.
تعیین و تثبیتِ رأی برگزیده
رأی اول با سه قرینه تأیید میشود:[4]
قرینه ی اول: اگر مقصودِ آیه سرزمین آریحا باشد، آن قریه دارای آب آشامیدنی فراوانی بوده است و بنی اسرائیل علی القاعده به مشکل کمآبی برنمیخوردند.
قرینه ی دوم: در ادامه، آیه چنین میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّهِ»؛ این بخش از آیه ناظر به این است که آن منطقه قریه نبود بلکه بیابان بوده است، چون «کُلُوا» ناظر به غذای «مَنّ» و «سَلوَی» است که در بیابان نصیب بنی اسرائیل شده بود، و به طور طبیعی «وَ اشرَبُوا» هم که بعد از «کُلُوا» آمده است باید در همان مکان باشد.
قرینه ی سوم: در تورات چنین آمده است: پس از صحرای سینا وارد رفیدیم[5] شده و اردو زدند و به علت نبود آب شروع به شکایت در نزد موسی علیه السلام کردند و در اینجا موسی علیه السلام معجزهای دیگر از خود در کوه حوریب را نشان می دهد و با عصای خود بر صخره زد و آب از آن جاری گشت و آن را مسّا (= قوم خود را امتحان کردند) نامید. [6]
بنابراین، با توجه به قراین مذکور، ثابت می شود که إستسقاء قبل از ورود به قریه حاصل شده است، چنانکه در آیه ی 58 از همین سوره اینگونه فرمود: «ادْخُلُوا هَـذِهِ الْقَرْیَةَ».
هر چند بر سه قرینه ی أخیر نیز نقدهایی وارد شده است[7] لکن نظر فوق- یعنی طلبِ آب، قبل از ورود به قریه- مورد تایید بیشتر مفسران است؛ با این بیان که برخی از تفاسیر، دیدگاه مزبور را با الفاظی همچون؛ «بیشتر مفسران»[8] یا «اکثر مفسران»[9] در کتاب خود آورده و بدان تصریح کرده اند، و یا این که از لابه لای سخنانشان چنین استظهار میشود که مسئله ی «إستقساء» و فحصِ از آب، در بیانِ تیـه بوده است[10] و دیگر متعرضِ سخنِ سایرِ مفسران و دیدگاه آنان راجع به این مسئله نشدهاند. و البته در این میان، تنها فخر رازی است که از ابومسلم نقل میکند: جریان إستسقاء مربوط به بعد از ورود به قریه میشود.[11]
ج) مقصود از «حَجَر» و کیفیتِ آن
سؤال: مقصود از «حجر» چیست، و این سنگ چگونه سنگی بوده است؟
در این ارتباط چند نقل وجود دارد:
1. سنگی بود به شکل مربع،[12] همانند سرِ انسان[13]-[14] که دارای دوازه حفر بود.[15]
2. حضرت موسی علیه السلام هنگام شستشوی بدن، جامه خویش را بر آن می نهاد.[16]
3. حضرت موسی علیه السلام در بین راه آن را دید و سنگ با او به سخن درآمد و به ایشان گفت: مرا بردار که برای تو و اصحاب تو بسیار مفید هستم.[17]
حاصل آن که؛ «حجر»، قطعه سنگ مخصوصی بوده است که بنی اسرائیل آن را با خود حمل میکردند، پس هر جا نیاز به آب داشتند بر زمین گذارده، موسی علیه السلام با عصای خود بر آن میزد و آب از آن جاری میشد![18] البته در رابطه با این قول از آیات کریمه ی قرآن دلیلی در دست نداریم، هرچند در پارهای از روایات[19] و نیز در تورات جدید[20] اشارهای به آن شده است.
[1]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص250؛ همچنین، ر.ک: شبّر، سید عبدالله(1412هـ ق)ص48.
[2]. نجفی خمینی، محمدجواد(1398هـ ق)ج11، ص306؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج4، ص25؛ قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج5، ص10.
[3]. ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج6، ص112.
[4]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص597 و 598.
[5]. این منطقه، یکی از منازل بنی اسرائیل بود که حضرت موسی علیه السلام با زدن عصا بر سنگ براى قومِ یهود آب بیرون آورد. (ر.ک: بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق)ج1 از مقدمه، ص276).
[6]. انجمن کتاب مقدس ایران(1360هـ ش)، سِفْرِ خروج، باب 17، بند1-7»؛ بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق) ج1 از مقدمه، ص58-59.
[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص601.
[8]. همان.
[9]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج1، ص366.
[10]. ر.ک: طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج1، ص144؛ همچنین، ر.ک: ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد(1418هـ ق)ج1، ص248؛ و نیز، ر.ک: ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب(1422هـ ق)ج1، ص151.
[11]. ر.ک: فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج3، ص528.
[12]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله(1419هـ ق)ص15؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج1، ص367؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو(1419هـ ق)ج1، ص178.
[13]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج1، ص112؛ طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص270؛ محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص12.
[14]. در بعضی از نُسَخ آمده است: «به بزرگی سر آدمی»: (کاشانى، ملا فتح الله(1336هـ ش)ج1، ص198؛ کاشفى سبزوارى، حسین بن على(1369هـ ش)ص18؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص593).
[15]. جرجانی، حسین بن حسن(1377هـ ش)ج1، ص97.
[16]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص593؛ کاشانى، ملا فتح الله(1336هـ ش)ج1، ص199.
[17]. همان؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص594.
[18]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن(1372هـ ش)ج1، ص250؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج1، ص270؛ نیز، ر.ک: فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج3، ص528.
[19]. ر.ک: مسعودى، على بن حسین(1426هـ ق)ص60؛ همچنین، ر.ک: خصیبى، حسین بن حمدان(1419هـ ق)ص64؛ و نیز، ر.ک: مفید، محمد بن محمد(11388هـ ش)النص، ص266.
[20]. ر.ک: انجمن کتاب مقدس ایران(1360هـ ش)سِفْرِ خروج، باب 17، بند1-7.