بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

«قَالَ أ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی... بِالَّذی»؛ واژه­ ی «إستبدال»- از ماده­ ی (ب د ل) و از باب استفعال[1]- در جایی به کار می­ رود که معاوضه­ای صورت گرفته و متاعی به عوضِ متاعِ دیگری داده شود.[2]

این کلمه گاهی بدون حرف جر می­آید، مانند: «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَ‌کُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أمْثَالَکُم»«محمد/38». و گاهی با حرفِ «باءِ عوض» آورده می­شود، همانند آیه­ ی مورد بحث،[3] که برای رسیدن به متاعی پست، متاع عالی را از دست داده و با آن متاعِ پست، معاوضه می­کنند. نظیر جابه­ جاییِ کفر و ایمان در همین آیه.[4]



[1]. طباطبایى، سید محمد حسین‏(1417هـ ق)ج‏4، ص257.

[2]. ر.ک: مصطفوی، حسن(1380هـ ش)ج‏1، ص309؛ همچنین، ر.ک: ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج‏26، ص117.

[3]. ر.ک: ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420هـ ق)ج‏26، ص117.

[4]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص630 و 631.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۸:۳۶
سعید شریف دینی

«یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْض مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها»؛ قوم بنی اسرائیل از یک طرف، به حضرت موسی علیه السلام می­گفتند: از خدایت بخواه تا از راههای غیر عادی فلان عمل را انجام دهد. و از سوی دیگر می­گفتند: «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا...»، استنادِ رویاندن به علت قابلی- و نه فاعلی- گویای این است که آنها از شناخت توحید ناب محروم بودند. پس به همین جهت است که قرآن کریم در مواردی انسان را خطاب کرده و می فرماید: «أ أنتُمْ تَزْرَ‌عُونَهُ أمْ نَحْنُ الزَّارِ‌عُونَ»، معلوم می­ شود آدمیان در مبدأ فاعلی بسیار به خطا می­روند که به جای خدابینی به خودبینی می­رسند.[1]



[1]. ر.ک: همان.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۸:۰۶
سعید شریف دینی

سؤال: چرا بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام  پیشنهاد نکردند که به شهر یا منطقه­ ی دیگری بروند؟

جواب: باید توجه داشت که در صحرای تیه چاره‏ای جز تأمین مواد غذایی از راه‏های غیرعادی نیست. از این‏رو بنی‏اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام  پیشنهاد نکردند به شهر یا منطقه حاصل‏خیزی وارد شوند تا از راه کار و کشاورزی به غذاهای مطلوب برسند، بلکه درخواست کردند تا حضرت موسی علیه السلام   به صِرف دعا خواسته­ ی آنان را تأمین کند، چنان­که در آیه ­ی مورد بحث نیز از جمله­ ی «فَادعُ لَنا» استفاده نمود.[1]



[1]. همان، ج4، ص637.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۴
سعید شریف دینی

«یَا مُوسی... فَادعُ لَنَا رَبَّکَ»؛ خطاباتی همچون خطاب مزبور- و یا خطاباتی همانند: «یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً»«اعراف/138»، «یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ»«اعراف/134» - به جای «یَا نَبیَ الله»، «یَا رَسُولَ الله» و ...، اینها همه نشانه­ی نادیده انگاشتن، بی­ارزش دانستن و خلاصه بی­ادبی و بی­احترامی به جایگاه نبوت و در نهایت، تحقیر این مسئله­ ی عظیم است![1] این قبیل خطابات، نظیر آیه­ ی 77 از سوره­ ی زخرف و تخاطب جهنمیان با مالک و خازن جهنم است که فرمود: «یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَ‌بُّکَ»، ای مالک، به خدایت بگو که به حیات ما پایان دهد.[2]



[1]. ر.ک: اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص340؛ همچنین، ر.ک: طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص136؛ و نیز، ر.ک: نخجوانى، نعمت الله بن محمود(1999م)ج‏1، ص34.

[2]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص636.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۶ ، ۰۸:۵۲
سعید شریف دینی

«لَن نَّصْبِرَ‌ عَلَی طَعَامٍ وَاحِدٍ»؛ که مقصود از طعام واحده، «مَنّ» و «سَلوَی» است.[1]

سؤال: تقاضای طعام­های رنگارنگ به جهت طبیعتی که در وجود انسان نهفته بی­ اشکال است؛ زیرا مسئله­ ی تنوع­طلبی در ذات و نهادِ انسان وجود دارد، با این وجود به چه جهت خدای تعالی نسبت به آن چیزی که مطابق با سرشت و طبیعت انسان است، طعنه زده و این گروه را سرزنش می­کند؟

در پاسخ به پرسش مذکور به دو نکته ­­اشاره می­شود:

الف) مسئله­ی تنوع ­طلبی، عیب نیست و لکن تقاضای اینان حقیقی و از سر نیازِ طبیعیِ انسانی نبود. به بیان دیگر؛ آنها مسئله­ ی تنوع و تعددطلبیِ بشری را دستاویز و بهانه­ ی خود قرار دادند. بنابراین، درخواست آنها ریشه در بهانه گیری و لجاجت بنی­ اسرائیل از فرامین حضرت حق داشت و مذمت خداوند نیز برای این بود که آنان اساساً انسان­های فرامین ­پذیر و مطیعی نبودند. چنان­که خدای سبحان پیش از این نیز مسئله­ ی تمّرد و فرمان­ ناپذیریِ بنی اسرائیل را با جملاتی همچون؛ «لنَ نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَى اللَّهَ»«بقره/55» و «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأرْضِ یَنْبُوعاً»«اسراء/90»، بیان کرد و شخصیت اینان را به رخ کشید.[2]

ب) باید به این نکته توجه داشت که در زندگى بشر حقایقى وجود دارد که اساس زندگى او را تشکیل مى‏ دهد و نباید فداى خور و خواب و لذائذِ متنوع گردد. زمان­ هایى پیش مى‏آید که توجه به این امور انسان را از ایمان، تقوا، آزادگی و حرّیت- که اهداف اصلیِ بشریت است- باز داشته و سبب پشتِ پا زدن به این امور مهم خواهد شد.[3]



[1]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص15؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص83؛ بحرانى، هاشم بن سلیمان‏(1416هـ ق)ج‏1، ص227.

[2]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص634 و 635.

[3]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏1، ص279.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۸
سعید شریف دینی

«کُلُوا وَ اشْرَ‌بُوا مِن رِّ‌زْقِ اللَّهِ»؛ یکی از نعمات خداوند بر قوم بنی اسرائیل مسئله­ ی إنزال «مَنّ» و «سَلوی» بود، چنان­که فرمود: «کُلُوا»؛ یعنی از این «مَنّ» و «سَلوی» که به عنوان نعمتی از نعمات پروردگار روزیِ شما نموده است بخورید. «وَ اشْرَ‌بُوا»؛ و آن­گاه از آبِ چشمه بنوشید.[1] حاصل آن که؛ خدای تعالی در این بخش از آیه­ ی شریفه، غذا و آب را «رزق» نامید به گونه­ ای که أحدی نمی­تواند از استفاده­ اش ممانعت به عمل آورد. آری، وصفِ رزّاقیت، منّت و عنایتی است که خدای تعالی همواره آن را بر خود تکلیف کرده است.

سؤال: چرا در این بخش، از جمله­ ی «مَن رَزَقنَا» استفاده نشد در حالی که آغازینِ آیه­ ی شریفه کلمه­ ی «فَقُلنَا» به کار گرفته شد؟

جواب: زیرا جمله­ ی «کُلُوا وَ اشرَبُوا»، گفتار حضرت موسی علیه السلام  است نه سخنِ بی­ واسطه ­ی خداوند و اگر این خطاب، مستقیم از جانب خدا بود چنین می­ فرمود: «مَن رَزَقنَا».[2]



[1]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص603.

[2]. حقى بروسوی، اسماعیل(1405هـ ق)ج‏1، ص147؛ ر.ک: اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص372؛ همچنین- برای اطلاعات بیشتر- ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص604 و 605.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۷
سعید شریف دینی

«قَدْ عَلِمَ کُلُّ اُنَاسٍ مَّشْرَ‌بَهُمْ»؛ هر گروهی از بنی اسرائیل جایگاه شُرب و مکانِ آبشخور خود را دانستند. آنها 600 هزار تَن بودند[1] که تشکیل می­شد از دوازده سبط،[2] و تعداد هر سبطی هم به پنجاه هزار تَن[3] می­ رسید. بنابراین، از شربِ حیوانات و أحشامِ بنی اسرائیل که بگذریم، هر روز 600 هزار تَن سیراب می­شدند.[4] از این آمار و ارقام چنین به دست می­آید که واقعه ­ی انفجار سنگ، در صحرایی بسیار وسیع به وقوع پیوسته است، آن­گاه چشمه جاری شد و میدان وسیعی را فرا گرفت.

به­ علاوه؛ هر کدام از طوایف و گروه­ها چشمه­ ی مخصوص به خودشان را مشخص کرده بودند و این کار به عهده ی حضرت موسی علیه السلام  نبود. زیرا آیه­ ی شریفه می­ فرماید: «قَدْ عَلِمَ کُلُّ اُنَاسٍ مَّشْرَبَهُم»، به بیان دیگر؛ فاعلِ کلمه­ ی «عَلِمَ»، «اُناس» است.



[1]. زمخشری، محمود(1407هـ ق)ج‏1، ص144؛ فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج‏3، ص528؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر(1418هـ ق)ج‏1، ص83.

[2]. کاشانى، ملا فتح الله (1423هـ ق)ج‏1، ص155؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص370؛ گنابادى، سلطان محمد(1408هـ ق)ج‏1، ص97.

[3]. قرطبی، محمد بن احمد(1364هـ ش)ج‏1، ص421؛ ر.ک: سور آبادى، ابوبکر عتیق بن محمد(1380هـ ش)ج‏1، ص78؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص599.

[4]. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص159؛ کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص200؛ کاشانى، ملا فتح الله (1423هـ ق)ج‏1، ص156.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۱:۱۸
سعید شریف دینی

«فَقُلْنَا اضْرِ‌ب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ‌ فَانفَجَرَ‌تْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً»؛ در رابطه با این بخش از آیه، نکاتی مطرح می­شود:

الف) عصای حضرت موسی علیه السلام

مرحوم طبرسی می­نویسد: عصای موسی علیه السلام همان عصایی است که از بهشت آمده، این عصا را حضرت شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام داد و طول آن ده ذراع بوده است که آدم علیه السلام  آن را از بهشت به سوی زمین آورد؛ همان عصایی بود که به اژدها تبدیل شد و دریا را شکافت.[1]

ب) محل شکافته شدنِ «حَجَر»

سؤال: إستسقاء و شکافته شدن سنگ به توسط عصا در کدام سرزمین بود؟

جواب: در پاسخ به این پرسش دو قول وارد شده است:

قول اول: «سرزمین سینا» است[2] که آن را وادی تیه می­نامند، چون چهل سال بنی اسرائیل در آن سرزمین سرگردان بودند. 

قول دوم: «سرزمین آریحا»[3] بوده است.

تعیین و تثبیتِ رأی برگزیده

رأی اول با سه قرینه تأیید می­شود:[4]

قرینه ­ی اول: اگر مقصودِ آیه سرزمین آریحا باشد، آن قریه دارای آب آشامیدنی فراوانی بوده است و بنی اسرائیل علی القاعده به مشکل کم­آبی برنمی­خوردند.

قرینه­ ی دوم: در ادامه، آیه چنین می­فرماید: «کُلُوا وَ اشْرَ‌بُوا مِن رِّ‌زْقِ اللَّهِ»؛ این بخش از آیه ناظر به این است که آن منطقه قریه نبود بلکه بیابان بوده است، چون «کُلُوا» ناظر به غذای «مَنّ» و «سَلوَی» است که در بیابان نصیب بنی اسرائیل شده بود، و به طور طبیعی «وَ اشرَبُوا» هم که بعد از «کُلُوا» آمده است باید در همان مکان باشد.

قرینه­ ی سوم: در تورات چنین آمده است: پس از صحرای سینا وارد رفیدیم[5] شده و اردو زدند و به علت نبود آب شروع به شکایت در نزد موسی علیه السلام  کردند و در این­جا موسی علیه السلام  معجزه­ای دیگر از خود در کوه حوریب را نشان می­ دهد و با عصای خود بر صخره زد و آب از آن جاری گشت و آن را مسّا (= قوم خود را امتحان کردند) نامید. [6]

بنابراین، با توجه به قراین مذکور، ثابت می ­شود که إستسقاء قبل از ورود به قریه حاصل شده است، چنان­که در آیه­ ی 58 از همین سوره این­گونه فرمود: «ادْخُلُوا هَـذِهِ الْقَرْ‌یَةَ».

هر چند بر سه قرینه­ ی أخیر نیز نقدهایی وارد شده است[7] لکن نظر فوق- یعنی طلبِ آب، قبل از ورود به قریه- مورد تایید بیشتر مفسران است؛ با این بیان که برخی از تفاسیر، دیدگاه مزبور را با الفاظی همچون؛ «بیشتر مفسران»[8] یا «اکثر مفسران»[9] در کتاب خود آورده و بدان تصریح کرده­ اند، و یا این که از لابه­ لای سخنانشان چنین استظهار می­شود که مسئله­ ی «إستقساء» و فحصِ از آب، در بیانِ تیـه بوده است[10] و دیگر متعرضِ سخنِ سایرِ مفسران و دیدگاه آنان راجع به این مسئله نشده­اند. و البته در این میان، تنها فخر رازی است که از ابومسلم نقل می­کند: جریان إستسقاء مربوط به بعد از ورود به قریه می­شود.[11]

ج) مقصود از «حَجَر» و کیفیتِ آن

سؤال: مقصود از «حجر» چیست، و این سنگ چگونه سنگی بوده است؟

در این ارتباط چند نقل وجود دارد:

1. سنگی بود به شکل مربع،[12] همانند سرِ انسان[13]-[14] که دارای دوازه حفر بود.[15]

2. حضرت موسی علیه السلام  هنگام شستشوی بدن، جامه­ خویش را بر آن می‏ نهاد.[16]

3. حضرت موسی علیه السلام  در بین راه آن را دید و سنگ با او به سخن درآمد و به ایشان گفت: مرا بردار که برای تو و اصحاب تو بسیار مفید هستم.[17]

حاصل آن که؛ «حجر»، قطعه سنگ مخصوصی بوده است که بنی اسرائیل آن را با خود حمل می­کردند، پس هر جا نیاز به آب داشتند بر زمین گذارده، موسی علیه السلام  با عصای خود بر آن می­زد و آب از آن جاری می­شد![18] البته در رابطه با این قول از آیات کریمه­ ی قرآن دلیلی در دست نداریم، هرچند در پاره­ای از روایات[19] و نیز در تورات جدید[20] اشاره­ای به آن شده است.



[1]. ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص250؛ همچنین، ر.ک: شبّر، سید عبدالله(1412هـ ق)ص48.

[2]. نجفی خمینی، محمدجواد(1398هـ ق)ج‏11، ص306؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏4، ص25؛ قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏5، ص10.

[3]. ر.ک: طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر(1412هـ ق)ج‏6، ص112.

[4]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص597 و 598.

[5]. این منطقه، یکی از منازل بنی اسرائیل بود که حضرت موسی علیه السلام  با زدن عصا بر سنگ براى قومِ یهود آب بیرون آورد. (ر.ک: بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق)ج1 ‏از مقدمه، ص276).

[6]. انجمن کتاب مقدس ایران(1360هـ ش)، سِفْرِ خروج، باب 17، بند1-7»؛ بلاغى، سید عبدالحجت(1386هـ ق) ج1 ‏از مقدمه، ص58-59.

[7]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص601.

[8]. همان.

[9]. اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص366.

[10]. ر.ک: طنطاوى، سید محمد(1407هـ ق)ج‏1، ص144؛ همچنین، ر.ک: ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد(1418هـ ق)ج‏1، ص248؛ و نیز، ر.ک: ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب(1422هـ ق)ج‏1، ص151.

[11]. ر.ک: فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج‏3، ص528.

[12]. سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله‏(1419هـ ق)ص15؛ اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف(1420هـ ق)ج‏1، ص367؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو(1419هـ ق)ج‏1، ص178.

[13]. ابن عجیبه، احمد(1419هـ ق)ج‏1، ص112؛ طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص270؛ محلى، جلال الدین و سیوطى، جلال الدین(1416هـ ق)ص12.

[14]. در بعضی از نُسَخ آمده است: «به بزرگی سر آدمی»: (کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص198؛ کاشفى سبزوارى، حسین بن على(1369هـ ش)ص18؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص593).

[15]. ج‍رج‍ان‍ی، ح‍س‍ی‍ن ‌‌ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1377هـ ش)ج‏1، ص97.

[16]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص593؛ کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص199.

[17]. همان؛ جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص594.

[18]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طبرسى، فضل بن حسن‏(1372هـ ش)ج‏1، ص250؛ همچنین، ر.ک: طوسى، محمد بن حسن(قرن14ق)ج‏1، ص270؛ نیز، ر.ک: فخر رازى، محمد بن عمر(1420هـ ق)ج‏3، ص528.

[19]. ر.ک: مسعودى، على بن حسین(1426هـ ق)ص60؛ همچنین، ر.ک: خصیبى، حسین بن حمدان‏(1419هـ ق)ص64؛ و نیز، ر.ک: مفید، محمد بن محمد(11388هـ ش)النص، ص266.

[20]. ر.ک: انجمن کتاب مقدس ایران(1360هـ ش)سِفْرِ خروج، باب 17، بند1-7.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۸:۲۵
سعید شریف دینی