بر آستان حضرت دوست

مطالب علمی و مذهبی

۴۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

«بَعَثْنَاکُم... مِن بَعْدِ مَوْتِکُمْ»؛ مراد از «موت» همان «مرگ»- یعنی مفارفت روح از جسد- است، و جهت این که مسئله­ ی «بعثت» را به «موت» مقید نمود، این بود که گمان نشود بازگشت آنها از قبیل بازگشت اصحاب کهف است. بنابراین، کلمه­ ی مذکور به معنی جهل و نادانی- همانند آیه­ ی «أوَ مَن کَانَ مَیْتاً فَأحْیَیْنَاهُ»«انعام/122»-[1] و یا سایر معانی کنائیِ­ دیگر خواهد بود، بلکه مقصود همان مرگ طبیعی است، پس اینها مُردند و دوباره زنده شدند.

بر اساس آنچه مذکور افتاد- و نیز با ملاحظه­ ی سایر آیاتی که در این رابطه وارد شده است- موضوع «رجعت» در قرآن اثبات می­شود.



[1]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص 496 و 497؛ همچنین، ر.ک: آلوسى، سید محمود(1415هـ ق)ج‏1، ص263.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۵
سعید شریف دینی

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم»؛ مقصود از واژه­ ی «بَعَثْنَاکُم»، «رجعت» و «برگشت دادن» است، چنان­که فراهیدی- از واژه­ شناسان قرن دوم هجری- در «العین» چنین می­گوید: «البعث: الإرسال، کبعث الله من فی القبور»،[1] نه آن­گونه که رشید رضا در «المنار» واژه­ ی مزبور را زیاد کردن فرزندان و نسلِ بنی اسرائیل معنا کرده است![2] البته واژه­ ی مزبور به معنای «برانگیختیم» و «زنده گردانیدیم» هم معنا شده است.[3] چنان­که خدای تعالی در آیه­ ی 259 از سوره­ ی بقره نظیر این آیه را آورده است؛ فرمود: «فَأمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»، و همچنین؛ در آیه­ ی 243 از همین سوره نیز می­فرماید: «فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أحْیَاهُمْ»، سخن مزبور حکایت از آن دارد که مسئله­ ی مرگ و حیات در این دنیا هم اتفاق افتاده است.



[1]. ال‍ف‍راه‍ی‍دی، ‌ال‍خ‍ل‍ی‍ل ‌ب‍ن‌ اح‍م‍د(1409هـ ق)ج‏۲، ص۱۱۲.

[2]. ر.ک: رضا، محمد رشید(1444 هـ ق)ج1، ص322.

[3]. کاشانى، ملا فتح الله‏(1336هـ ش)ج‏1، ص194؛ حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد(1363هـ ش)ج‏1، ص152؛ سور آبادى، ابوبکر عتیق بن محمد(1380هـ ش)ج‏1، ص74.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۳
سعید شریف دینی

«فَأخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ»؛ واژه­ی «صَعِقَ» به شدت صدای رعد گفته می­شود.[1] «صاعقه» به معنای بانگ لرزاننده، بیهوشی و مرگ ناگهانی است.[2] البته بعضی از بیهوشی­ها به مرگ منتهی نخواهد شد، همانند آنچه در آیه­ ی 143 از سوره­ ی اعراف بیان شده است که فرمود: «فَلَمَّا تَجَلَّی رَ‌بُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ‌ مُوسَی صَعِقاً»، که حالتی همچون مرگ است.[3]

و بعضی هم منجر به مرگ می­شود، مانند آیه­ ی مورد بحث، زیرا در آیه­ی 155 از سوره­ ی اعراف تعداد مردگان را 70 نفر می­داند که همگی از سران بنی اسرائیل بودند. آنها کسانی بودند که درخواست کردند خداوند را با چشم سر رؤیت کنند!

حضرت موسى علیه السلام  از این ماجرا سخت ناراحت شد، چرا که از بین رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائیل در این ماجرا بهانه­ ی بسیار مهمى به دست ماجراجویان بنى اسرائیل مى‏ داد که زندگى را بر او تیره و تار کنند، به همین جهت از خداوند تقاضا نمود آنها را به زندگى بازگرداند که تقاضاى ایشان نیز پذیرفته شد.[4] با این موت و نشور مجدد حجت بر بنی اسرائیل تمام شد.[5]



[1]. قرشى، سید على اکبر(1371هـ ش)ج‏4، ص128؛ قرشی، سید علی اکبر(1377هـ ش)ج‏9، ص319؛ همچنین، ر.ک: حجازى، محمد محمود(1413هـ ق)ج‏1، ص20.

[2]. طالقانى، سید محمود(1362هـ ش)ج‏1، ص158.

[3]. طب‍رس‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ن‌(1428هـ ق)ج‏1، ص469.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏1، ص258.

[5]. جوادی آملی، عبدالله(1385هـ ش)ج4، ص483.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۹
سعید شریف دینی

«لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَ‌ى اللَّهَ جَهْرَ‌ةً»؛ این درخواست می­تواند به دو نکته اشاره داشته باشد:

الف) درخواست مزبور، ممکن است ناظر به جهل آنها باشد. زیرا درکِ افرادِ نادان فراتر از محسوساتشان نیست، تا جایی که حتى مى‏خواهند خدا را هم با چشمان خود ببینند.

ب) درخواست فوق، ممکن است ناظر به بهانه ­جویی و لجاجت­هایی باشد که همواره از ویژگی­هاى این قوم بوده است.

به هر حال آنها صریحاً به جناب موسى علیه السلام گفتند: ما تا خدا را به عیان- و با همین چشمِ سر- نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد![1]



[1]. مکارم شیرازی، ناصر(1374هـ ش)ج‏1، ص257 و 258.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۶
سعید شریف دینی

«وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی»؛ در این بخش از آیه، خدای تعالی به نقل از قوم بنی اسرائیل می­فرماید: «یَا مُوسَى»! این تعبیر، نشان دهنده­ ی بی­ادبی و گستاخیِ قوم مذکور است؛ زیرا آنها از به کار بردن کلماتی همچون «یا نبی الله»- و یا هر کلام دیگری که نشان از تعظیم و تکریم پیامبرشان داشته باشد- امتناع ورزیده، همواره بی­ادبانه اسمِ خاصِ ایشان را صراحتاً به کار می­بردند. چنان­که قومِ حضرت نوح علیه السلام  نیز آن حضرت را به همین شکل مورد خطاب قرار می دادند، فرمود: «یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا»«هود/32»، که در این­جا نیز صراحت در به کار بردن اسم آن حضرت، ریشه در رفتار بی­ ادبانه ­ی آنان داشت.[1]



[1]. ر.ک: همان، ص487.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۴
سعید شریف دینی

«فَاقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ»؛ در مورد کیفیت توبه­ ی این گروه گوساله ­پرست روایتی بدین مضمون آمده است؛ «حضرت موسی علیه السلام به بنی اسرائیل امر نمود که غسل کنید، کفن بپوشید و دو صف تشکیل دهید و سپس هارون را با دوازده هزار شمشیر به دست که گوساله ­پرست نشده بودند به سمت آنها فرستاد، این گروه اعزامی، 70 هزار نفر از گروه خاطیان را اعدام نمود، تا جایی که خداوند پیام فرستاد که دیگر کافیست، بقیه بخشوده شدند».

به همین جهت «فَاقتُلوا» به معنی خودکشی نیست؛ بلکه بدین معناست که «بعضی، بعضی دیگر را بکشند»، یعنی از قبیل آیه­ ی سلام است که فرمود: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی َنفُسِکُمْ»«نور/61».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۴
سعید شریف دینی

کتاب و فرقان، نعمت دیگری بود که خدای سبحان آن را به بنی اسرائیل عطا فرمود.

مراد از «کتاب»، همان «تورات» است، چنان­که در آیه 2 از سوره­ ی بقره که می­فرماید: «ذَالِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ»، مقصود از کتاب، قرآن کریم است.

و اما مراد از «فرقان»؛ در بیان مصادیق این کلمه، ابوحیان اندلسی در کتاب «البحر المحیط»[1] دوازده نقل قول آورده است. و نیز طبری به نقل از ابن عباس می­نویسد: «فرقان»، جامعِ تورات، انجیل، زبور و قرآن است. احتمال دیگری که داده شده این است که مراد از فرقان، معجزاتی چون عصا و ید بیضاء است که فارق بین کفر و ایمان می­باشد.

اما مختار جمعی از مفسران این است که مراد از فرقان، همان کتاب است؛ بر اساس این مبنا، عطف «الفرقان» به «الکتاب» از قبیل عطف صفت بر موصوف است، از باب اهمیتی که وصف دارد مانند: «وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ»،«انبیاء/48»، که «ضیاء» و «ذکر»، وصفِ «فرقان» است اما در عین حال با واو عاطفه آمده است، و اگر عطف وصف بر موصوف روا نباشد از قبیل عطف صفت بر صفت است؛ زیرا هر دو- یعنی «الکتاب» و «الفرقان»- صفت برای تورات هستند.



[1]. البحر المحیط،‌ج1، ص22.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۰
سعید شریف دینی

«لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ در این قسمت از آیه سه مطلب نهفته است:

الف) منظور از شکرگذاری نسبت به خداوند این است که خدا جزای بیشتری به شما می­دهد. از اینرو؛ شکر خدا به این معنا نیست که خدا نیاز به شکر دارد.

ب) شکرگذاری نوعی تعظیمِ منعم به حساب می­آید.

ج) شکر نعمت موجب افزایش نعمت خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۷
سعید شریف دینی

با اینکه بنی اسرائیل گناه بزرگی انجام دادند، اما خداوند آنان را عفو کرد تا شاید شکر نعمتش را بجا آورند. البته سنت الهی آن است که پس از چند بار عفو و مهلت، عذاب را نازل می کند؛ چنانچه در مورد آل فرعون نیز چندین بار عذاب الهی در آستانه نزول بود تا به حیات آنها پایان دهد ولی آنها به حضرت موسی   علیه السلاممتوسل شده و با دعای آن حضرت، عذاب برطرف می­شد، ولی باز هم طغیان کردند تا این که همه راه های نجات را بر خود بستند، آنگاه عذاب خدا رسید، چنان­که فرمود: «فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ»«طه/78».  پیامی که در آیه­ ی مورد بحث نهفته آن است که؛ عفو از گناهِ بزرگ بنی اسرائیل نشان از امکان عفو گناهان بزرگ و کبائر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۵
سعید شریف دینی

«وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ»؛ این جمله حال برای ضمیر «إتّخذتم» بوده و برای تبیین این حقیقت است که شرک و گوساله­ پرستی بدترین ظلم است، چنان­که فرمود: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»«لقمان/13»، به ویژه با ملاحظه و مشاهده­ ی آن همه آیات و نشانه­ های الهی که به بنی اسرائیل ارائه شد، مانند اینکه خداوند آنها را از دریا چنان عبور داد که حتی پایشان هم تر نشد، چنان­که فرمود: «طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا»«طه/77»، و سپس آل فرعون را در جلوی دیدگان آنها غرق نمود؛ لیکن آنها بعد از دیدن چنین آیات روشن و مبرهنی، به گوساله­ پرستی که بدترین ستم است رو آوردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۳
سعید شریف دینی